جلسه هشتم از دور شصت و سوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پروین اعتصامی اراک، با دستور جلسه « هفته بنیان» به استادی دستیار اسیستانت، راهنما همسفر فریده، نگهبانی راهنما همسفر شیما و دبیری همسفر صغری در روز دوشنبه ۲۷ آذر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۴:۰۰ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
.jpeg)
خدار را شکر میکنم که امروز در خدمت شما عزیزان در شعبه پروین اعتصامی اراک هستم، تبریک میگویم هفته بنیان را خدمت آقای مهندس و همه ما اعضای کنگره۶۰ و به عزیزانی که قرار است یک روز عضو کنگره۶۰ شوند. در کتاب ۶۰درجه صفحه ۲۲۳ یک پیامی هست با عنوان «رسیدن به خط پایان» که در آن صفحه آقای مهندس تازه اعلام میکنند که به رهایی رسیدند، بدون اینکه از قبل برایش برنامهای داشته باشند. شاید عزیزانی باشند که بار اولشان است که با این دستور جلسه آشنا شدند و یک سری اعضا قدیمیتر هستند از من هم بهتر میدانند؛ ولی وظیفه خود میدانم که در مورد هفته بنیان بگوییم؟ چرا مثل بقیه ماهها که تولد میگیریم اسمش را نگذاشتند سال روز تولد آقای مهندس، آمدند هفته بنیان را برایش در نظر گرفتند! هر چند این هفته بنیان دقیقا مصادف با بیستوهشتمین سالروز اولین رهایی انسان از دام اعتیاد است.
یک فرقی وجود دارد بین بنیان و بنیانگذار، بنیانگذار، یک شخص و یک انسان است؛ ولی بنیان، یک ساختار، یک قانون و یک الگو است و چون هدف آقای مهندس این بوده که کنگره۶۰ بعد از ایشان هم ادامه پیدا کند، کنگره را محدود به نام و اسم خودشان نکردند. اصولاً ساختارهایی که ضعیف باشند اگر موسس و یا بنیانگذار آنها حذف شود به هر دلیلی آن بنیان و ساختار از هم میپاشد و از بین میرود و ضعیف میشود، این نشان دهنده این است که بنیان ضعیف بوده است؛ اما تمام هدف آقای مهندس در طی این مدت بزرگ کردن خودشان نبوده است این که ما را وابسته به خودشان کنند. ایشان تصمیم گرفتند که نیروهای کنگر۶۰ را قوی و مستقل بار بیاورند و یک سری الگوها، قوائد، قوانین و حرمتهایی را به وجود بیاورند که بعد از ایشان هم تکرار شوند.
من در اینترنت جستجو میکردم که ببینم یک بنیان سالم و درست چه ویژگیهایی را دارد؟ خواستم تطبیق بدم با کنگره۶۰، ولی برای خودم تحقیق را انجام میدادم، دیدم چند تا فاکتور نوشته خیلی جالب بود، نوشته بود بنیانهای سالم و درست و قوی، همه ساده، قابل فهم و تکرار شونده هستند، این طور نیست که قرار باشد این به روز رسانی شود و اگر یک روز آن بنیانگذار دیگر نباشد، معلوم نیست ادامه این داستان چه میشود؟ اما ایشان یک مدلی طراحی کردند, دستور جلسات در یک سال تکرار میشود، الگوی مرزبان و ایجنت تکرار میشود، الگوی راهنما ۴ ساله تکرار میشود، مدل آزمونها دارند تکرار میشوند، این یکی از ویژگیهای بنیان سالم و قوی است؛ یا مثلاً، بنیان سالم در بحرانها و فشارها نمیشکند، ما در جنگ، کرونا از بین نرفتیم، آنجا که در آکادمی را تخته کردند، پارک طالقانی را گرفتند از بین نرفتیم، هیچ بحرانی، مانع و سدی نتوانست جلوی این جریان را بگیرد، بلکه روز به روز قویترش کرد.
هنگام موفقیتهایش منحرف نمیشود، الان جمعیت کنگره۶۰ یک جمعیت قابل توجهی است و میتواند یک جاهایی تأثیرگذار باشد؛ ولی آقای مهندس میگویند؛ ما نه به سیاست، نه با NA و نه با NGOهای دیگر کار داریم، ما کارخودمان را میکنیم؛ یعنی هر چقدر قویتر میشود از مسیر اصلیاش منحرف نمیشود و هدف اصلی آن درمان اعتیاد و رشد خودش بوده است. دومین مورد، از نقد نمیترسد و انعطافپذیر است. ما بارها دیدیم یک سری قوانین را از روز اول آقای مهندس گذاشته است؛ اگر خوب نبوده است تغییرش داده است، اصلاً نگران نبوده که بگوید حرفم را دو تا کنم یا حرف خود را نباید عوض کنم؛ انعطاف پذیر است و با توجه به جریانی که کنگره به جلو رفته خیلی قوانین اصلاح شده است. در مورد تازه واردین میبینید که از سال گذشته تا امسال کلی قوانین تغییر کرده است، همین مدل پرونده درست کردن کلی تغییر کرده است و همین جور رو به رشد و اصلاح است.
ساختار سالم ویژگیهای زیادی داشت و دقیقا شبیه ویژگیهای کنگره۶۰ بود. آقای مهندس ترجیح میدهند که انسانهای قوی و مستقل پرورش دهند. داشتم فکر میکردم من به عنوان مادر یک خانواده آیا به دنبال این هستم تا زمانی که من زندهام بچههای من آنجور که من میخواهم رفتار کنند، درست رفتار کنند، همسرم مطابق میل من رفتار کند! اگر آنها هم دارند مطابق میل من رفتار میکنند؛ پس من یک مادر قوی هستم! یک بنیانگذار موفق هستم! ولی آیا میدانم فرزندانم بعد از من چگونه رفتار میکنند؟ آن بنیانی که من برایشان ساختم بعد از من چه اتفاقی برایش میافتد؟ آیا بچههای من بعد از من پیوند عاطفی را میتوانند با یکدیگر حفظ کنند؟ آیا میتوانند بدون من چراغ خانه را روشن نگه دارند؟
شاید دیده باشید که بعد از فوت یک پدر و یا یک مادر اصلاً شاکله آن خانواده از بین رفته است، اصلاً اینها دور هم جمع نمیشوند و بعد از مدتی میبینیم که قدرت آن پدر بوده است که آنها را دور هم نگهداشته است وگرنه اینها همدیگر را دوست نداشتند و هر کدام سوی خودشان رفتند و این قدرت آن مادر بوده که چراغ آن خانه را روشن نگه داشته است، الان دیگر بچهها از همدیگر خبر ندارند. این مثال را زدم تا فرق بین بنیان و بنیانگذار را متوجه شوید، آن الگو و درسی که برای من این دستور جلسه داشت، اینکه چه بنیانی در تو تغییر کرد؟ چه بنیانی را تو میخواهی درست کنی؟ به عنوان یک انسان در یک اشل کوچکتر، در خانواده خودت یا در درون خودت آن رفتاری که از بنیان من نشئت میگیرد به چه میخواهد بستگی داشته باشد؟
مثلاً اگر بنیان ارزشی من این باشد که من آدم عادلی یا آدم صادقی هستم در بدترین شرایط اگر به ضرر خودم است، آنجا عادل و صادق بودم، یعنی بنیان ارزشی من عدالت است؛ ولی اگر با توجه به شرایط نوسان پیدا کردم، نه اینجا دروغ بگویم و پا روی حق و حقوق کسی بگذارم آنجا ادای آن را داشتم در میآوردم، آن بنیاد ارزشی من نبوده است، یعنی من میتوانم در سختیهایمان، در آن بحرانهایی که برای من پیش میآید من میتوانم به بنیان رفتاری توجه کنم؟ ببینم بنیان رفتاری من چیست؟ بنیان احساسی و فکری من چه است؟ من بر اساس آن بنیانها زندگی میکنم و تصمیمگیری میکنم و رفتارهای مختلفی میکنم.
این دستور جلسه باعث شد من خودم را یک ذره آنالیز کنم، ببینم من چقدر شبیه معلم خودم شدهام، معلم من که هدفش این است که انسانهای قوی و خوب بسازد، شاگردهای قوی بسازد. هدف من از زندگی چیست؟ من وقتی هستم افسار زندگی دست من باشد، همه حرف من را گوش کنند، بعد من به خودم افتخار کنم بهبه چه مادر خوبی و چه راهنمای خوبی هستم، چون وقتی من هستم اینها تکان نمیخورند، هیچ حرفی روی حرفم نمیزنند سیدیهایشان را مینویسند، آیا وقتی من نیستم و لژیون را تحویل دادم، آنها باز هم وظایف خودشان را انجام میدهند؟ آیا آن مسیر را میروند؟ آیا سیدی نوشتن جزو بافت وجودی آنها شده است؟
سیدی نوشتن، نظم، اینهایی که من معتقدم اینها بنیانشان را دارند؟ اگر اینها را من بنیانش را نداشته باشم آن یک مدت کوتاه تأثیر میگیرد؛ ولی در آن ریشه نمیدواند. حالا این آموزشی بود که برای خود من داشت و یک نکته دیگر داشتم با خودم فکر میکردم که آقای مهندس آمدند و متدDST را کشف کردند، اتفاق خیلی بزرگی افتاده است و ما همیشه وقتی بخواهیم به عظمت و بزرگی یک اتفاق و یک پیروزی فکر کنیم، خیلی خوب است که نقطه مقابلش را در نظر بگیریم؛ که بر چه چیزهایی پیروز شده است. مثلاً، وقتی یکی کلاس اول میآید معدلش ۲۰ میشود باید ببینیم در چه کتابهایی و چه دروسی ۲۰ شده است، خب خیلی فرق میکند با کسی که در مقطع دکترا ۲۰ شده است.
روش DST در مقابل اعتیاد پیروز شده است، وقتی به وادی یازدهم سر بزنی در وادی یازدهم میگوید، اهریمن تیر آخرش مواد مخدر است که اسمش را جادوی هفترنگ گذاشته است، داشتم به کلمه جادوی هفترنگ فکر میکردم، که چرا از کلمه جادو استفاده شده است؛ چون جادو آنقدر پنهانی، نامریی و در خفا اثر میکند که من نمیفهمم که دارد با من چه کار میکند. هیچکس، روز اول که مواد مصرف میکند نمیداند که اعتیاد با او چه میکند، حالا چرا هفترنگ؟ من که اینطور متوجه شدم که ۷ تا چاکرا را میترکاند، هفت تا لایه انسان را میترکاند و آن هفت تا کالبد که در موردش صحبت میشود همه را منهدم میکند و ما هیچ تاریکی دیگری نداریم که بخواهد ۷ تا کالبد را نابود کند.
آنها لایه به لایه میروند نابود میکنند؛ ولی جادوی هفترنگ و یا اعتیاد قویترین و مهلکترین هدف و ابزار اهریمن بوده است و روش DST در مقابل این جادو آمده و برنده و پیروز شده است. وقتی به آن فکر میکنم که چه اتفاقی افتاده است! اصلأ از درک من خارج است، در این دنیا در این عالم، نمیدانم چه اتفاقی افتاده است! من اصلاً ظرفیت فهمیدنش را ندارم فقط فهمیدم که خیلی بزرگ، خیلی بزرگ است و این مناسبتها بیمناسب نیستند به قول آقای امین، برای اینکه ما انسانهای فراموشکاری هستیم، تمام موهبتها، نعمتها و خدمتها همه یادمان میرود؛ ولی اینها یادآوری میکنند، که من بعد از ۲۰ سال بشینم و فکر کنم که کنگره برای من چه کار کرد؟
رهایی آقای مهندس چه تاثیری در زندگی من داشته است؟ یکی دیگر رها شده به من چه ربطی دارد؟ چرا؟ به من چه؟ چون زندگی من را زیر و رو کرد، شاید کس دیگری رها شود روی من تأثیری نگذارد، ولی رهایی آن انسان تاثیر گذاشته روی زندگی ما و خانواده ما، و تاثیرش خیلی بزرگ است. این موج، خیلی عظیم و خیلی ادامه دار است، امیدوارم قدرش را بدانیم و درکش کنیم، استقامت کنیم، کمکش کنیم تا این مسیر ادامهدار باشد. ممنونم از همه شما که در این لوکیشن هستید؛ یعنی همه شما که روی این صندلیها نشستهاید دنبال یک ساختارید، شما دنبال ساختن هستید، شما دنبال رهایی خودتان نیستید، یعنی من ایمان دارم به حرفی که میزنم در این مسیری که آمدم، شما آمدید بسازید، شما آمدید آدمهای دیگری را نجات دهید، شما محال بود فقط برای نجات خودتان این مسیر را بیایید و روی این صندلیها بنشینید.
.jpeg)
عکاس: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیونششم)
تایپیست: راهنمای تازهواردین همسفر زهرا
ارسال: راهنما همسفر حمیده نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پروین اعتصامی اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
181