"از خاکستر اعتیاد، ققنوس متولد میشود."
امروز که مسافرم به رهایی رسیده است قلبم مملوء از آرامش و شکرگزاری است و شاکر خداوند مهربان هستم که نعمت بزرگ آزادی را به ما ارزانی داشت. فرصتی پیش آمد تا با قلب، زبان و کلام خود بتوانم اندکی قدردان زحمات استاد عشق باشم؛ استادی که وجودش سرشار از محبت و خدمت به دردمندانی همچون من و مسافرم است.
آقای مهندس عزیز؛
اگر نور علم و عشق شما نبود، شاید هنوز در تاریکی و سردرگمی گرفتار بودیم. با صبر، ایمان و دانایی میان ناامیدی و رهایی پلی ساختید تا بتوانیم دوباره طعم زندگی واقعی را بچشیم. معجزه بینظیر کنگره۶۰ را با چشمان خود دیدم که چگونه از خاکستر اعتیاد، ققنوس متولد شد و مسافر عزیزم از عمق فلاکت به اصالت خویش بازگشت؛ البته اینبار با آگاهی بیشتر و حال خوشتر احیاء شد؛ بهراستیکه هیچ کلمهای قادر نیست بیانگر عظمت معجزه کنگره۶۰ باشد. من باور دارم مسیر کنگره۶۰ برای ما باز شد؛ زیرا خداوند دعای خیر پدرمان که آسمانی شده را درحق فرزندش و نیز صدای گریه شبانه من را شنید که میگفتم؛
"ای که مرا خواندهای راه نشانم بده
در شب ظلمانیام ماه نشانم بده"
رهایی مسافرم و راهی که گشودید و چراغی که روشن کردید را مدیون شما هستم. آری! با دستان پُرمهر و دانایی بیپایان راهی را نشان دادید که امروز به آرامش و آزادی رسیدهایم. به عنوان یک همسفر، قلبم سرشار از سپاس و دعای خیر است برای شما که وجودتان تکیهگاهی امن است؛ زیرا به بسیاری از خانوادهها زندگی دوباره بخشیدید. شما استاد عشق و الگویی بینقص برای مکتب سازندگی هستید که وجودتان بزرگترین نعمت خداوند است. با محبت، صبر، ایثار، اقتدار و صلابت، محکم ایستادهاید تا جایی که بزرگترین هدف آن رهایی انسانهای دربند، دردمند، بیپناه و خسته از تلاطم دنیای تاریک است. افتخار میکنم که شاگرد حکیم، فرزانه و دانشمند بزرگی همچون شما هستم که فلسفه وجودی و معنای زندگی را آموخت و با بینش جدید نسبت به مسائل و اتفاقات زندگی، چراغ امیدواری را در دلم روشن کرد تا هدف از زندگی را در این جهان خاکی بدانم. با وجود اتفاقات تلخ روزهای گذشته، از دست دادنها و نرسیدنها؛ اینک لزوم تلاش مستمر را تا زمانی که حیات جاری است، میدانم. حال که به لطف پروردگار و یاری شما از بند اعتیاد رها شدهایم، فصل جدید و بهار زندگی ما آغاز شده است؛ باید آگاهانه با نیت عالی با تمام قوا به انسانها خدمت کنیم تا حال دلمان خوب بماند. با نقشه راهی که کنگره۶۰ به دست ما داده است برای خودمان معجزه به پا کنیم و بهشتی بسازیم که سراسر عشق، محبت، انساندوستی و بخشش باشد و گذشت کنیم تا لحظه کوچ از این دیار سبکبال پرواز کنیم.
به همراه برادر کوچکم به امید رهایی و طعم شیرین آرامش و صلح، مهرماه ۱۴۰۳ با دنیایی از شک و تردید وارد کنگره۶۰ شدم؛ اما الان در این دنیای شلوغ و پرهیاهو با دیدن حال خوش مسافرم به آرامشی رسیدهام که در ذهن نمیگنجد. وقتی روزهای تلخ قبل را به یاد میآورم که تخریب اعتیاد چیزی از برادرم باقی نگذاشته بود و ذرهذره در حال از دست دادن او بودم؛ اکنون وظیفه خود میدانم به مناسبت بزرگترین و شیرینترین اتفاق زندگیام تمامقد در برابر خدمات صادقانه و بیمنت استاد بزرگوار سر تعظیم فرود آورم و قدردان وجود نازنین آقای مهندس، دیدهبانان، راهنمایان و تمام خدمتگذاران کنگره۶۰ باشم که دستگیر و چراغ راه مسافران و همسفرانی هستند تا در سایه لطف الهی به طرف نور و آگاهی حرکت کنند تا گوهر وجودی خود را که زیر خروارها ناآگاهی مدفون شده است، بازیابند.
آقای مهندس و خانواده محترمشان الگوی بینقصی هستند برای اعضاء کنگره۶۰ که بدانم در سختترین شرایط و لحظات نیز میتوان ایستادگی کرد، بخشیدند و عاشقانه برای خدمت به خلق از خود گذشتند. از خداوند مهربان میخواهم سایه ایشان همیشه مستدام باشد و چراغی که برافروختهاند هیچگاه خاموش نشود، سلامتی و عزتشان پایدار بماند و کنگره۶۰ همواره به برکت حضورشان روشن و پابرجا بماند.
صحبتم را با پیامی از استاد رعد در سیدی "خیال شفا" به پایان میرسانم؛ «ما شاهد و ناظر گمشدگانی هستیم که هرگز فکر نمیکردند حتی کوره راهی بیابند. این لطف پروردگار بود که باران رحمت خودش را بر بام اینان میبارد و دیگران با داشتن بامهای وسیع از این رحمت بیبهرهاند. رشد این عزیزان علف هرز نیست، پس منتظر وقایع عظیم بمانید. حرکت آهسته، اما بنیادی و بسیار وسیع است.»
نویسنده: همسفر زهرا (ب) رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون دوازدهم)
رابط خبری: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون دوازدهم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هفدهم)
ویرایش: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
ارسال: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم) دبیر سایت
نمایندگی همسفران سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
527