همسفر فریده✍
دلنوشته در مورد دستور جلسه( وادی دهم و تاثیر آن روی من) در گذشته، قصه زندگی من اینگونه بود برای تغییر کارنمیشود کرد این باور چون ابری تیره، آخرین شعاعهای امید را از آسمان جهانم میربود و مرا به انفرادی میکشانید که دیوارهایش از عادتهایم ساخته شده بود. روزهایی از جنس سنگینی و تاریکی؛ روزهایی که زنجیرهای سرد عادتهای تلخ، چنان به جانم چنگ میانداختند که گویی باتلاق ناامیدی در عمق جانم ریشه دوانیده است، باور اینکه هیچ راه بازگشتی در کار نیست، اسیر تکرارهای پر سابقه در گذر عمر که هر یک به تنهایی آدمی را به قعر ناامیدی میکشاند.
اما روزی، صدای پای آشنا در زندگیام طنین انداخت، صدای وادیها یکی پس از دیگری، دریچهای به سمت امید میگشود و چراغی شد تا بیاموزم که میتوانم متفاوت بیندیشم، متفاوت زندگی کنم، و این بار میگفت: «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است» و این، آغاز سفری شد برای دگرگونی زندگی من، آموزشها به من نشان داد که انسان، رودی همیشه جاری است، نه دریاچهای راکد با مرزهای مشخص، همانطور که رودخانه هرگز در یک نقطه نمیماند، من نیز میتوانم از گذشتهام رها شوم و هر لحظه، فرصتی است برای تولدی دوباره، برای شکوفایی دگرباره و صفات من، سنگنوشتهها ثابت نیستند. و من میتوانم از تاریکی به نور از نفرت به عشق از اسارت به آزادی پرواز کنم،
کنگره برایم همچون کشتی نجات شد در اقیانوس طوفانی زندگی و در این خانه امن، یاد گرفتم که تحول، یک شبه رخ نمیدهد. ذره ذره، لحظه به لحظه، با اشک و امید، با شکست و پیروزی، چراغ آموزش در دل شبهایم تابید و فهمیدم، امروز همان دیروزی نیستم که میپنداشتم، چون جریان زندگی در رگهایم جاری است و میتوانم از خاکستر گذشته برخیزم، و پرنده آزادی باشم بر فراز کوههای سخت و تحول، در سایه آموزش، تحولی بود که در پرتو عشق ممکن شد.
قانون جاری بودن به من آموخت میتوانم از نو متولد شوم از مرده درون، زندهای بسازم که به عظمت آفرینش بیندیشد و هر صبح، فرصتی برای رهایی از دیروز است و هر نفس، نوید آغازی تازه میدهد و با تزکیه، نور را جایگزین نار کنم و با تفکر و عمل سالم، موج وجودم را تغییر داده و از اسارت صفات زشت رها شده و در جریان رحمت حق شناور شوم. در پایان با سپاس بیپایان از راهنمای گرانقدرم، همسفر مریم، که همچون چراغی فراسوی راه، روشنیبخش لحظههای تاریک من بود و با مهر و دانایی، رهایم کرد از زندان گذشته.دستانشان را میبوسم و مهرشان را ارج مینهم که بودن را دوباره به من هدیه دادند.
نویسنده: همسفر فریده رهجو راهنما همسفر مریم (لژیون هشتم)
رابط خبری: همسفر مریم رهجو راهنما همسفر مریم (لژیون هشتم)
تنظیم وارسال: همسفر معصومه دبیر سایت
همسفران نمایندگی پروین اعتصامی اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
440