دهمین جلسه از دوره چهل و هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ستارخان به استادی راهنمای محترم مسافر علی، نگهبانی مسافر داریوش و دبیری مسافر مجتبی با دستور جلسه "بنیان کنگره60" چهارشنبه 19 آذر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
.jpeg)
سلام دوستان علی هستم یک مسافر. خداوندا تنها تورا میستاییم و تنها از تو یاری میجوییم. از ایجنت محترم، مرزبانان و عزیزانی که فرصت دادند تا در این جایگاه خدمت کنم سپاسگذارم. بنده سال 79 درشعبه انقلاب وارد کنگره شدم که ساختمانی سه طبقه بود و در طبقه آخر جناب آقای مهندس به کمک آقای سلامی و برخی از دوستانشان ساخته بوده اند و زمانی که وارد شدم ساختمان تازه ساخته شده بود و صندلی هایی که استفاده میشد، صندلی های چوبی دستگیره دار بود که چندین سال در آموزش و پرورش استفاده شده بود و به دلیل قدیمی شدن در انبار نگهداری میکردند که بعد از مدتی این صندلی هارا برای استفاده به ما دادند و در آن زمان امکاناتی نداشتیم و الان خیلی خوشحال هستم که خیلی از مسائل را دیدم. انسان موجودی میباشد که با دو چشم کوچک در جهان هستی خیلی اتفاقات بزرگی را میبیند.
.jpeg)
در سال 80 اولین ماه رمضانی بود که در شعبه افطاری میدادند، جناب آقای مهندس برای آشپزی آقای خدامی را انتخاب کردند، معمولا در ماه رمضان اوایل جلسه به دلیل اینکه خیلی مسافران روزه بودند با تاخیر به جلسه میآمدند و آقای خدامی زمانی که میدیدند جمعیت زیاد میشود کنارشان یک کتری آب جوش آماده کرده بودند که اگر عدسی به همه نمیرسید به آن آب جوش اضافه کنند و با نظارتی که داشتند غذا به همه میرسید، این خاطره را تعریف کردم تا بگویم الان خیلی امکاناتی را داریم که یک زمانی حسرت و آرزو بود ولی امروزه کنگره در شرایط بسیار عالی و مطلوبی هست که تمام امکانات از نقطه صفر تا صد برای ما در دسترس میباشد و حسرت چیزی را نداریم، اما این ها با صبر و علم جناب آقای مهندس که با تمام مشکلات مبارزه کردند در اختیار ما قرار گرفت. در این مسیر آقای مهندس خیلی صدمه دیدند و اگر شخص دیگری بود عقب نشینی میکرد. در سالن شقایق خیابان ولیعصر همایشی بود اشخاص اثر گذار در مملکت هم حضور داشتند، بدلیل متغیر بودن درصد مورفین ها در جلسه صحبتی شد که گلخانه های خاصی را آماده کنند و شربت هارا از گلخانه درست کنند در میان یکی از حاضرین به آقای مهندس گفتند میخواهید گوشت را به گربه بدهید و به دست معتاد تریاک بدهید؟ در جواب گفتند که تریاک زهر نیست و خاصیت های بسیاری دارد و به گوشت یه نخ میبندم و به وقتش از جلو گربه میکشم.

در این مسیر به آقای مهندس لطمه های بسیاری وارد شد و مشکلات روانی ایجاد میشد، آقای مهندس بنیه مالی قوی ندارد ولی ریالی هم از کسی توقع ندارد و گفتند ما خودمان باید کار را جلو ببریم که این دید وسیع بود تا باعث شد به این لحظه ها برسیم و هر خواسته ای داشته باشیم مهیا میشود. تا به امروز 3بار کنگره را بستند اولین مکان سهروردی بود بعد آقای مهندس مارا در سالن جمع کردند و گفتند دوستان قرار است اینجارا ببندند و به نظر شما چه کاری باید انجام دهیم؟ حاضرین جواب های مختلفی دادند و هرکدام دیدگاهی داشتند، اقای مهندس تمام مشارکت هارا گوش دادند و در آخر جلسه وقتی متوجه شدند جواب ها هیجانی بوده به همه گفتند به خانه هایتان بروید تا به شما اطلاع بدهم. آقای مهندس زمانی که کنگره را شروع کردند به تمام قوانین جامعه احترام میگذاشتند و با این علم کارهایشان را جلو میبردند وگرنه الان ما نمیتوانستیم روی این صندلی ها بنشینیم، حتی برای نشر کتاب ها با مشکلات بسیاری مواجه میشدند ولی هیجانی رفتار نکردند برای کاری عجله نداشتند و با درایت کارهایشان را به جلو میبردند و در تمام جهان حرف های جدیدی زدند که قابل پردازش میباشد، اما برای قبول کردن حرف ها در مقابل خیلی افراد قد علم کردند و خیلی روزها را با دغدغه های بسیارشدیدی پشت سر گذاشتند.
.jpeg)
در نهایت آقای مهندس بدلیل اینکه جابجایی های زیادی داشتند گفتند یه سوله ای که قیمت مناسبی دارد و اجاره از عهده ما برمیاید را پیدا کنیم جلسات را برگذار کنیم. برای بنده افتخار بزرگی میباشد زیرا در باورم نمیگنجید که انسان را به این گونه بتوان تغییر داد که مواد مخدر و تریاک را به دست مصرف کننده بدهیم و بتوانیم دوباره مواد را از او بگیریم و از زمانی که تریاک شناخته شده کسی نتوانسته این کار را انجام بدهد، افلاطون دانشمند بزرگی بود ولی نتوانست دامادش را درمان کند و آقای مهندس ظلع گمشده یعنی جهان بینی را کشف کردند، کاری کردند شخصی که رها شده حتی اگر در لابراتور هم کار کند کوچک ترین وسوسه ای برای مصرف نداشته باشند که این علم الهی بود که به جناب آقای مهندس یاری رساندند و امروز در این نقطه هستیم. ممنون که به صحبت های بنده گوش دادید.

تایپ: مسافر حامد
عکس و بارگزاری: مسافر طاها
مرزبان کشیک: مسافر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
56