جلسه هفتم از دور پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی لژیون سردار ویژه همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پروین اعتصامی اراک، با دستور جلسه « وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است) و تاثیر آن روی من » به استادی راهنما همسفر الهام و نگهبانی پهلوان راهنما همسفر حمیده و دبیری راهنما همسفر شیما در روز دوشنبه ۱۰ آذر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpeg)
سخنان استاد:
ابتدا خدا را شکر میکنم به خاطر قرار گرفتن در این جایگاه و اینکه یک بار دیگر در لژیون سردار حضور دارم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم و همچنین از همسفر حمیده نگهبان جلسه و راهنمای خودم که تا به اینجا مرا راهنمایی کردند تا بتوانم به این جایگاه برسم و حال خوبی داشته باشم سپاسگزارم. دستور جلسه امروز، «وادی دهم و تأثیر آن روی من» است. وادی دهم میگوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است، زیرا ما میتوانیم صفتهایمان را تغییر دهیم. منظور این است که من در هر شرایطی که باشم، دو خبر دارم؛ یک خبر خوب و یک خبر بد. خبر خوب این است که در هر شرایطی که هستم، میتوانم آن را تغییر دهم، در هر جایگاهی، با هر حالی و هر اتفاقی در زندگی که آن را دوست ندارم، میتوانم تغییرش دهم. قضیه این است که لازم نیست در آن شرایطِ بد بمانم و زندگی را تحمل کنم. میتوانم همه چیز را تغییر دهم و به جایگاه، شرایط و صفاتی که دوست دارم و لایق آن هستم، برسم.
اما خبر بد این است که اگر در شرایط خوبی هستم، اگر اوقات خوبی دارم، اگر حال خوب را تجربه میکنم و اگر آرامش دارم، این آرامش نیاز به حفظ و نگهداری دارد. جملهای از یکی از مجریهای تلویزیون شنیدم که میگفت: «مراقب خوبیهایتان باشید.» ما باید مراقب خوبیهایمان باشیم و اگر مراقب نباشیم، میتوانیم آنها را از دست بدهیم. همانطور که صفت بدمان را میتوانیم تغییر دهیم و به جایگاه و صفت موردعلاقهمان برسیم، همانطور هم میتوانیم صفت خوبمان را از دست بدهیم، اگر مراقب نباشیم، اگر آگاهانه زندگی نکنیم و اگر حواسمان جمع نباشد. چیزی که در کنگره بسیار مشهود است و در ابتدای ورودمان اتفاق میافتد، همین آگاهی است، همین تغییر نگاه، همین دانش است. این که یاد میگیرم جهانبینی چیست، وادیها چه هستند، من چه خصوصیاتی دارم و حالا میخواهم در چه جایگاهی باشم. خوبم؟ راضیام؟ همه چیز درست است؟ یا میخواهم تغییرشان دهم؟
در مورد ارتباط این وادی با لژیون سردار میتوانیم بگوییم که خیلی قشنگ است. لژیون سردار، لژیون بخشندگی و تغییر است. من شاید قبلاً آدم بخشندهای نبودم. شاید بلد نبودم که اگر میخواستم کمکی بکنم، با وجود دوست داشتن، نمیتوانستم. مثلاً همیشه دوست داشتم آدم خیری باشم، ولی فکر میکردم شرایطش را ندارم، دوست داشتم تأثیرگذار باشم، ولی فکر میکردم امکاناتش را ندارم، با این درآمدها که پسانداز نمیشود. یا شاید با خودم فکر میکردم این مبلغ آنقدر نیست که برنامهریزی کنیم، چون شرایط مالیمان خیلی خوب نیست؛ اما آمدم کنگره و یاد گرفتم که اینطور نیست. در لژیون سردار یاد گرفتم میتوانم پسانداز کنم، میتوانم مدیریت مالی کنم، میتوانم پولم را حسابشده مصرف کنم و میتوانم صفت بخشندگی را کسب کنم. میتوانم بخشنده باشم، میتوانم تأثیرگذار باشم. و چه چیزی بهتر و قشنگتر از این که کنگره۶۰ در جهت درمان بیماران اعتیاد فعالیت میکند.
من خودم زخمخورده این قضیه بودم، چه بهتر که بتوانم قدمی در این راه بردارم و تأثیرگذار باشم؟ با این بخشندگی، در هر سطح، هر حد، هر مقدار و هر توانی که دارم، میتوانم تأثیر بگذارم و آن کار را انجام دهم. قضیه این نیست که من حتماً باید شرایط مالی خیلی خوبی داشته باشم تا مثلاً مدرسه بسازم، آدم خیری باشم، به تجهیز بیمارستان کمک کنم یا سرپرستی کودکی را به عهده بگیرم. این واقعاً درد جامعه است و همه ما آن را درک کردهایم. حالا من با کوچکترین مبالغی که میتوانم ماهانه پسانداز کنم، کنار بگذارم، میتوانم به راحتی این کار را انجام دهم و کمک کنم و تأثیرگذار باشم. شاید من نمیتوانستم مدرسه بسازم. همانطور که میدانید، وقتی کاری در توان آدم نیست، انجامش نمیدهد. واقعاً مبالغی که فکر میکنم به راحتی به دستم نمیآید یا شرایط مدرسه ساختن را ندارم و تکلیفی در آن زمینه ندارم.
یعنی این میشود به عهده کسی که چنین توانایی و تکلیفی در زندگیاش دارد که بتواند مدرسه بسازد. من که نداشتم، اما اینجا یاد گرفتهام که میتوانم جزو افراد بخشنده باشم، میتوانم صفت بخشندگی را در خودم به وجود بیاورم و تقویت کنم تا جایی که آدم بخشندهای باشم. چرا که نباشم؟ این وادی همین را به ما میگوید. در وادی بیان میکند که تمام صفتها و حسهای انسان قابل تغییر هستند و ما میتوانیم این کار را انجام دهیم. اما تغییر کردن... تا اینجا من تصمیمم را گرفتهام، آگاهی پیدا کردهام و گفتم خب پسانداز یاد میگیرم، این توانایی را دارم و میخواهم این کار را انجام دهم. میخواهم یک آجرش را من گذاشته باشم، میخواهم یک قطره باشم در این دریا، میخواهم جزو این افراد باشم در حد توان خودم؛ اما تغییر کردن سخت است! میخواهم تبدیل به یک انسان بخشنده شوم.
همیشه در ذهنم دوست داشتم بخشنده باشم، همیشه دوست داشتم جزو آن آدمهایی باشم که تأثیر میگذارند، جزو آن آدمهایی باشم که کار خوب و مثبتی در دنیا انجام میدهند، دوست داشتم کمکی برسانم به کنگره، به آقای مهندس، به کسی که این دست خیر را به تمام آحاد جامعه میرساند. تغییر کردن سخت، اما امکانپذیر است. این را در کنگره یاد گرفتیم. ما میتوانیم، باید بتوانیم انجامش دهیم، اما باید بهایش را بپردازیم، به راحتی هم نیست. یعنی اگر بگویم خب، الان میآیم شش تومان پرداخت میکنم و عضو لژیون سردار میشوم، اما باید بهایش را بپردازم، باید برنامهریزی کنم و فکر کنم که چطور میخواهم در این مدت این را پرداخت کنم. مثلاً فلان چیز لازم دارم، ولی دست نگه میدارم، اگر توانم بیشتر شد، میتوانم پرداخت بیشتری کنم.
میآیم دنور میشوم و از یک سری چیزها میگذرم؛ چون بخشندگی این نیست که من چیزی را که اضافه دارم پرداخت کنم. بخشندگی این است که من از یک سری نیازهایم بگذرم، از یک سری چیزهایی که لازم دارم، با همین شرایطی که دارم، با همین وضعیت الانم، بتوانم آن کار را انجام دهم؛ اما باید بهایش را بپردازم، باید حواسم باشد چطور میخواهم این کار را انجام دهم. قضیه این است که نیروهای منفی در این روند، در این جریان، به هر حال نمیگذارند که من بروم آن کار خوب و نیک را انجام دهم. من باید حواسم به اینها باشد که در طول این مسیر تا رسیدن به هدف، حسم خراب نشود. اگر مراقب حسم باشم که خراب نشود، میتوانم زیباییها را ببینم. آن وقت است که پرداخت کردن آن دو تومان، آن سه تومان، آن پنج تومان برایم لذتبخش است. آن وقت است که حالم خوب است.
آن وقتی که میآیم و میگویم واقعاً میتوانستم با آن پول فلان کار را انجام دهم، اما امروز خیلی خوشحالم که رفتم و سرداریام را پرداخت کردم. این زمانی است که من حس خیلی خوبی دارم، حسم پالایش شده است، خب مراقبت کردم از حسهایم، آن وقت لذت میبرم وگرنه حس خوبی هم ندارم، الان صد خرج دیگر هم داشتم، مثلاً فلان کارم را میخواستم انجام دهم، اگر آن پول را آنجا گذاشته بودم، شاید برایم بهتر میشد. اما قضیه این است که اگر مراقب حسهایم باشم، زیباییها را میبینم، زیبایی لژیون سردار، زیبایی بخشش و زیبایی آن برکتی که در زندگی میآید، زیبایی این حرکت و این انرژی را میبینم و احساس میکنم و بعد تبدیل میشوم، تبدیل به یک آدم بخشنده میشوم. قرار نیست کار خیلی بزرگی انجام دهم تا بخشنده باشم. قرار است در حد توانم، حالا یک کمی بیشتر از یک سری خواستههایم بگذرم و بخشنده شوم. صفت بخشندگی در من بروز میکند، من تبدیل میشوم به آن آدم بخشنده و ترخیص میشوم.
من در هر زمینهای بخشندهام. فقط پولم و مالم نیست، وقتم را هم میبخشم، از انرژیام میبخشم در کنگره، از توانم، از هر چیزی که اینجا لازم باشد و به اهداف کنگره کمک کند، میبخشم. من تبدیل میشوم به آن آدم و تغییر صفت گذشته و تبدیل آن به صفت خوب، برای ما در کنگره، در لژیون سردار، با آموزشی که میگیریم، کسب تجربه و تفکری که انجام میشود، اتفاق میافتد. در آخر صحبتهایم میخواهم این را بگویم، باید ببخشیم تا به عشق برسیم، باید ببخشیم تا به آن دریای بیکران برسیم. چیزی قبلاً شنیده بودم که خیلی رویم تأثیر گذاشته بود و خیلی وقتها در بخشندگی کمکم میکرد، این که آیه قرآن است از مالی که دارید، سهمی برای دیگران است و باید آن را بپردازید، به هر طریقی که در زندگیتان میتوانید و سر راهتان قرار میگیرد.
من مثال خیلی قشنگی برایش شنیده بودم که همیشه آویزه گوشم است، آبی که جلوی آن گرفته شود، راکد میشود و تبدیل به مرداب میشود و آن آب گندیده میشود، دیگر حتی من هم نمیتوانم از آن استفاده کنم. اما اگر جلوی این آب را نگیرم، بخشنده باشم بگذارم جاری باشد، جریان پیدا میکند، آبادانی ایجاد میکند، نه تنها برای خودم، بلکه برای دیگران، این به رودخانه تبدیل میشود و به دریای بیکران میرسد. مگر هدف همین نبوده که برسیم به آن دریای بیکران، به آن عشق، به آن آرامش، به آن جای خوب در زندگیمان! و این اتفاق وقتی میافتد که من بتوانم جلوی این را باز کنم و بگذارم که اینها جریان پیدا کنند و بروند و کار خودشان را انجام دهند؛ نه اینکه هر چیزی که هست فقط برای من باشد: تمام امکاناتم، داراییام، هر پولی که به دستم میرسد، هر چیزی در زندگیام دارم، فقط خودم استفاده کنم و هیچ فکری برای دیگران نکنم. بگذارم که این آب روان شود، راهی شود، همین که به خودم بیشتر میرسد و هم این که این رودخانه بالاخره یک روزی به دریا میرسد.
.jpeg)
.jpeg)
عکاس: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیونششم)
تایپیست: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر مریم ( لژیونهشتم)
ارسال: راهنما همسفر حمیده نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پروین اعتصامی اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
134