شب و تاریکی فقط در بیرون نیست، بیشتر اوقات در درون ما شکل میگیرد. جایی که دانستهها است، عمل نیست و جایی که عقل است؛ ولی حس و خشم اجازه نمیدهند که دیده شود.
بسیاری از سختیها در زندگی زمانی برطرف میشوند که انسان بتواند به دانستههایش جامه عمل بپوشاند. دانستن خوبیها و بدیها به تنهایی ارزشی ندارد؛ بلکه ارزش واقعی زمانی شکل میگیرد که آنچه میدانیم تبدیل به رفتار شود، اگر میدانیم غیبت بد است باید انجام ندهیم، اگر میدانیم دشمنی رنج میآورد باید از درون تمرین کنیم تا کینه را رها کنیم، دشمنی چیزی برای انسان جز رنج و خستگی ندارد؛ اما دوستی درختی است که آرامش را به بار میآورد.
کتابی که از آن صحبت میشود آمده تا راه و رسم درست زندگی را به ما یاد بدهد و آرامش را وارد وجود ما کند. انسان برای رسیدن به آرامش، لازم است آنچه را که یاد میگیرد در زندگی روزمره اجرا کند؛ صرفاً مطالعه و شنیدن کافی نیست، بلکه با عملکردن است که انسان تغییر میکند و نور وارد زندگی او میشود.
در مسیر زندگی نیروهای منفی همیشه در کمین هستند، این نیروها بسیار فعالند و سعی دارند انسان را از مسیر درست منحرف کنند. ذهن انسان بسیار سریع میچرخد و مثل تعویض کانال تلویزیون است؛ مثلاً یکلحظه از کسی ناراحت و خشمگین هستیم و لحظه بعد با یادآوری خوبیهای او خشم در ما فروکش میکند که این تغییر سریع، نشانه حساس بودن ذهن و فعال بودن نیروهای منفی است.
وقتی کسی خطا میکند الزاماً بهخاطر دشمنی نیست؛ بلکه گاهی از روی ناآگاهی است. دانایی به ما میگوید که قبل از قضاوت زوایای مختلف را ببینیم و سریع حکم صادر نکنیم. برای اینکه گرفتار نیروهای منفی نشویم باید فاصله بگیریم، فکر کنیم و ذهن را از مسیر تاریکی عبور دهیم. غفلت باعث میشود القائات منفی بیشتر شوند و ذهن پر از کینه و خشم گردد، وظیفه اصلی ما مراقبت از ذهن است.
تمام ساختار هستی مرحلهبهمرحله است و هیچچیز در هستی به یکباره شکل نمیگیرد؛ مثل انسان، درخت، ایمان، آرامش؛ حتیٰ تاریکی شب نیز مرحلهبهمرحله کنار میرود تا روشنایی طلوع کند.
عقل، تنها با کارهای عقلانی راضی میشود و انسان عاقل کاری نمیکند که نتیجه آن مشخص نباشد. کارهای معنوی بار بزرگی از ارزش و نتایج مثبت را با خود همراه میآورند؛ درصورتی که بسیاری از کارهای مادی ممکن است نتیجهای نداشته باشند. در هر کاری باید پایهها محکم باشد؛ حتیٰ خانه کوچک باعث آرامش میشود به شرط اینکه متعلق به خود انسان باشد، مهم مکان نیست؛ بلکه مهم این است که پایگاهی امن داشته باشیم.
بیپایه بودن در زندگی مثل ساختن خانه روی شن است که با اولین تکان از بین میرود و این امر درباره ساختار کنگره۶۰ نیز صدق میکند. کنگره۶۰ ابتدا در مکانهای موقتی بود؛ اما چون بر پایه صراط مستقیم قرار داشت امروز دارای مکانهای محکم و پایدار است.
انسان تا تغییر نکند نتیجهای نخواهد گرفت و با حرفزدن و تکرار سخنان بزرگان کاری پیش نمیرود، انسان باید خودش حرکت کند. با حلواحلوا گفتن دهان شیرین نمیشود؛ شیرینی زمانی اتفاق میافتد که عمل وارد صحنه شود. تغییر حقیقی از درون آغاز میشود و سپس در رفتار ظهور میکند.
نور نماد پاکی، راستی، آرامش و روشنایی است و شب نماد تاریکی، ترس، جهل و دوری از حقیقت است و انسان در زندگی دائماً میان این دو در حال حرکت است و باید انتخاب کند به سمت روشنایی حرکت کند یا در تاریکی بماند.
کلام زمانی اثرگذار است که انسان خودش به حرفهایی که میزند باور داشته باشد، اگر کسی به گفتههایش عمل نکند سخنش بر دلها نمینشیند.
خواندن کتاب مقدس، دعا، ذکر و مطالعه ارزشمند است؛ اما زمانی معنا پیدا میکند که همراه با تفکر باشد. تعصب، انسان را از حقیقت دور میکند. سوره فجر نمونهای از مسیر زندگی انسان است و این سوره داستان اقوامی که بر ظلم و قدرتطلبی تکیه کردند و از بین رفتند را یادآوری میکند و به من میآموزد که هر ساختاری هرقدر بزرگ باشد؛ ولی وقتی بر تاریکی و ستم بنا شده باشد نابود خواهد شد.
درکل این سیدی به من میگوید؛ برای خروج از تاریکی شب باید دانایی را به عمل تبدیل کرد، مراقب نیروهای منفی بود و عقل را بر همه امور حاکم کرد، پایههای زندگی را محکم ساخت و با تفکر و تدبیر به سوی نور حرکت کرد و در جایی آرامش است که انسان بتواند میان دانایی و عمل تعادل برقرار کند و مسیر صراط مستقیم را در زندگی جاری سازد.
منبع: سیدی «شب» آقای مهندس
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون پانزدهم)
رابط خبری: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون پانزدهم)
عکاس: همسفر مائده (مرزبان خبری)
ویرایش و ارسال: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم) دبیر سایت
نمایندگی همسفران سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
192