English Version
This Site Is Available In English

صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است

صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است

نهمین جلسه از دوره پنجم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره60  نمایندگی ارگ کرمان با دستور جلسه (وادی دهم و تاثیر آن بر روی من و دستور جلسه دوم یکسال رهایی مسافر امین) با استادی مسافر راهنما رضا و نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر محمد روز پنجشنبه 13آذر ماه 1404 راس ساعت 16:30 برگزار گردید :

خلاصه سخنان استاد :

سلام دوستان، رضا هستم؛ یک مسافر.

ابتدا خداوند را شاکر و سپاسگزارم که بار دیگر فرصت حضور در این جایگاه و ادامه‌ی آموزش در کنگره ۶۰ را به من عطا کرد. از بنیان‌گذار محترم کنگره ۶۰، جناب مهندس و خانواده ارجمندشان، همچنین از استاد امین عزیز، راهنمای محترم خودم آقای محسن و راهنمای درمان سیگارم آقای مجید زنگی‌آبادی صمیمانه تشکر می‌کنم.
هفته بنیان را خدمت جناب مهندس تبریک عرض می‌کنم. حضور در کنگره و آشنایی با انسانی بزرگ و دانشمند مانند جناب مهندس، یکی از مهم‌ترین اتفاقات زندگی من بوده است.

دستور جلسه‌ی هفتگی ما دو بخش دارد:
بخش اول: وادی دهم و تأثیر آن
بخش دوم: تولد یک‌سال رهایی مسافر امین از لژیون چهارم

اگر بخواهم در مورد وادی دهم صحبت کنم، اولین نکته عنوان آن است:
«صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است.»
جاری‌بودن انسان را همیشه با آب مثال می‌زنم؛ آبی که راکد باشد قطعاً می‌گندد، اما آب جاری مسیر می‌پیماید تا شاید به دریا، اقیانوس یا جایگاه‌های بالاتر برسد. چشمه‌ای که می‌جوشد، آب گوارا دارد، اما اگر جوشش آن متوقف شود، آب آن قابل نوشیدن نخواهد بود. انسان نیز همین‌گونه است؛ اگر در نقطه‌ای متوقف شوم و حرکتی نداشته باشم، به‌سوی انزوا و نابودی می‌روم.

در این وادی گفته می‌شود اگر انسان بخواهد از ضد‌ارزش‌ها دور شود و صفت‌های ناپسند گذشته را تغییر دهد، نخستین قدم تصفیه، تسویه و پالایش است.
«تسویه» یعنی من ابتدا با خودم تسویه‌حساب کنم و تصمیم بگیرم که می‌خواهم چه کاری انجام دهم؛ آیا قرار است صفات ناپسند گذشته‌ام را تغییر دهم یا نه. اگر دروغ‌گویی، حسادت، کینه‌توزی، غیبت یا هر صفت نامناسب دیگری در من وجود داشته، اولین گام این است که با خودم کنار بیایم و بپذیرم که باید آن را تغییر دهم. پالایش و سپس تزکیه‌ی نفس زمانی اتفاق می‌افتد که من در مسیر مستقیم و ارزش‌ها قرار بگیرم.

جناب مهندس در این وادی اشاره می‌کنند که چهار عنصر اصلی هستی آب، باد، خاک و آتش هستند. همچنین چهار مولفه مهم برای توصیف این عناصر وجود دارد که شامل نور، صوت و حس هستند.
در سی‌دی‌های «حال خوش» و کتاب «حال شما چطور است» نیز درباره این موضوع به‌طور مفصل توضیح داده شده است.

نور ابزار دیدن است؛ با وجود نور رنگ‌ها را تشخیص می‌دهیم و بدون آن همه‌چیز تاریک است.
صوت امکان ارتباط و انتقال پیام را فراهم می‌کند.
اما حس مهم‌ترین مولفه است؛ چون اولین نیروی به‌کاراندازی قوه‌ی عقل محسوب می‌شود. اگر حس‌های من خراب باشد، تصمیماتی که می‌گیرم بر اساس عقل نیست، بلکه بر اساس هیجان و احساساتی لحظه‌ای است.

در این وادی آمده:
«انسانِ بد، به تو می‌آموزد که بدی زشت است و او خود، معلم تو نیست.»
مدت‌ها در سفر اول تلاش کردم مفهوم این جمله را درک کنم. بعدها با گوش‌دادن به سی‌دی‌های جناب مهندس متوجه شدم انسانی که بدی می‌کند، در نگاه دیگران منفور می‌شود و همین موضوع برای ما آموزنده است؛ یعنی اگر من هم به دیگران بدی کنم، در چشم دیگران همان‌گونه دیده می‌شوم. پس یاد گرفتم حداقل تلاش کنم خوب باشم و آسیب کمتری به دیگران برسانم.

بزرگ‌ترین درسی که از وادی دهم می‌توان گرفت این است که تغییر بزرگ‌ترین صفت انسان است. بسیاری از ما با صفاتی مثل بدی‌کردن، بی‌محبتی یا ناتوانی در ابراز عشق همراه بوده‌ایم. وقتی حس بسته باشد، انسان در تاریکی است و توانایی دیدن و درک‌کردن ندارد؛ چه مصرف‌کننده باشد و چه نباشد، زن باشد یا مرد، کودک یا بزرگسال. برای گشودن حس، باید گیرنده‌ها و فرستنده‌های درونی‌مان را تغییر دهیم؛ یعنی از محیط‌ها، جمع‌ها و حرف‌هایی که حس ما را تخریب می‌کنند فاصله بگیریم.

در ادامه، در مورد بخش دوم دستور جلسه یعنی تولد یک‌سال رهایی مسافر امین عزیز صحبت می‌کنم.
از ایشان می‌خواهم بایستند تا تشویقشان کنیم.
امین زمانی که در گنجعلی‌خان لژیون داشتیم وارد لژیون شد و رهجوی آرام، بی‌آزار و درعین‌حال زیرکی بود. البته گاهی برای من زرنگ‌بازی درمی‌آورد، اما همیشه در خدمت‌ها پیش‌قدم بود و هر کاری از او خواستم برای کنگره انجام داد. به‌همین دلیل همیشه گفته‌ام رهجوی خوب کسی است که برای کنگره رشد کند و قدم بردارد، نه برای خواسته‌های شخصی خود.

امین سفر خوبی داشت و سی‌دی‌ها را هم کامل می‌نوشت. اگر بخواهم خاطره‌ای از او بگویم: زمانی که برای رهایی به تهران رفتیم، متوجه شدیم فرم ۴۰ سی‌دی او عکس ندارد! امین هم با اعتمادبه‌نفس گفت تقصیر راهنماست! من هم برای خراب‌نشدن حالش در آن روز مهم، گفتم بله مقصر منم.

بعد با هزار داستان از روی فرم رهایش کپی گرفتیم، عکس چسباندیم و بالاخره کار را درست کردیم. جناب مهندس هم با بزرگواری رهایی او را تأیید کردند.

در مسیر تهران هم خاطره‌ای جالب داشتیم؛ آن‌قدر غرق تلفن‌بودن بودم که دو ایستگاه از مقصد رد شده بودیم و این دو نفر همچنان پشت سر من می‌آمدند! هنوز هم آن روز را به خاطر پیاده‌روی طولانی یادشان هست.

امین انسانی خدمتگزار و باانگیزه است. همیشه به او گفته‌ام اگر همسفرش در کنگره حاضر بود، یقیناً موفقیتش چند برابر می‌شد. همیشه هم به رهجوها می‌گویم همسفرتان را با خود بیاورید؛ چون قرار نیست فقط افراد آسیب‌دیده یا حال‌خراب به کنگره بیایند. کسی که حال خوب دارد هم باید بیاید تا حال خوبش را با دیگران تقسیم کند. مطمئن باشید حال خوب در کنگره چند برابر می‌شود.

در پایان، بار دیگر به امین عزیز تبریک می‌گویم. همچنین به آقای محسن، ایجنت محترم و یاد مرحوم آقای هادی عزیز که بخش بزرگی از داشته‌های لژیون چهارم حاصل زحمات ایشان است. اگر این دو بزرگوار نبودند، شاید ما هم نبودیم و اصلاً به کنگره نمی‌آمدیم.

امیدوارم امروز تولدی خوب و پرانرژی برای امین عزیز باشد.
لطفاً ایشان را تشویق کنید.

سلام دوستان، امین هستم؛ یک مسافر.
ابتدا فرا رسیدن هفته بنیان کنگره ۶۰ را به بنیان‌گذار محترم، جناب آقای مهندس دژاکام، خانواده ارجمندشان و همه خدمتگزاران کنگره ۶۰ تبریک عرض می‌کنم.

مهندس جان، شما همان کشتی نجاتی هستید که هزاران انسان را از غرق‌شدن در اقیانوس‌های بی‌کران نجات دادید و آرام‌آرام آنان را به سوی ساحل هدایت نمودید تا سالم بمانند و با آسایش و آرامش به زندگی خود ادامه دهند. وجود شما همچون کوهی استوار است که در برابر هیچ بادی نمی‌لرزد.

تولد یک‌سال رهایی من قرار نبود این هفته برگزار شود؛ اما نمی‌دانم چه حکمتی بود که با نظر ایجنت محترم، آقای نقدی، و راهنمای عزیزم آقا رضا، این فرصت نصیبم شد. یقین دارم در کنگره هیچ چیز بی‌علت اتفاق نمی‌افتد. تولد من با دستور جلسه بسیار ارزشمند «وادی دهم؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است» هم‌زمان شده و این برایم پیام بزرگی دارد.

وقتی به گذشته خود فکر می‌کنم، می‌بینم واقعاً در سرمای یخبندان ۶۰ درجه زیر صفر —به تعبیر جناب مهندس— گیر افتاده بودم؛ در حالی‌که در دو طرفم پرتگاه‌هایی عمیق بود و من با ماشینی بدون ترمز، بدون دانایی و بدون تجربه، در حال حرکت بودم. اما با ورود به کنگره توانستم از آن سرمای سهمگین عبور کنم و جان سالم به در ببرم.

خدا را شکر می‌کنم که با مصرف مواد، زیر خاک نرفتم و امروز یک‌سال است که بدون مصرف مواد، با حال خوب و آرامش بر روی خاک زندگی می‌کنم. این نعمت بزرگ را مدیون تلاش‌های مرد بزرگی چون جناب مهندس دژاکام هستم؛ انسانی که تمام زندگی‌اش را وقف نجات بشریت کرده است. از خانواده محترم ایشان، از استاد امین و همه خدمتگزاران کنگره ۶۰ سپاسگزارم.

از راهنمای بزرگوارم، آقا رضا، تشکر ویژه دارم؛ هرچه دارم و هرچه خواهم داشت، از برکت وجود پاک ایشان است. از ایجنت محترم، مرزبانان عزیز، راهنمایان و همه خدمتگزاران شعبه ارگ تشکر می‌کنم؛ حال خوب امروز من حاصل زحمات و آموزش‌های این عزیزان است.

وادی دهم برای من یک پیام مهم و یک تلنگر اساسی دارد؛ اینکه ببینم چقدر تغییر کرده‌ام. من از عمق باتلاق و منجلابی که برای خود و خانواده‌ام ساخته بودم بیرون کشیده شدم. روزی نبود که بیشتر در تاریکی فرو نروم و راه پیش و پس را گم نکنم. بیماری‌های زیادی داشتم و از خودم ناامید شده بودم. فکر می‌کردم عمر من تمام شده و دیگر هیچ امیدی برایم باقی نمانده است. آرزو داشتم از دست این اهریمن قدرتمند رهایی پیدا کنم، اما راه نجاتی نمی‌دیدم.

اما یک روز حرکت کردم؛ دست به ریسمان الهی گرفتم و خداوند اذن داد که وارد کنگره ۶۰ شوم. یقین دارم اگر کنگره نبود، امروز من هم نبودم؛ یا مرده بودم یا با کوهی از مشکلات، رنج، سختی و بیماری‌ها روزگار می‌گذراندم.

به‌خاطر مصرف مواد دچار بیماری‌های زیادی شده بودم؛ مشکلات گوارشی، ریوی، دیابت، چربی خون و بسیاری مشکلات دیگر. هر روز به پزشکان مختلف مراجعه می‌کردم و هزینه‌های سنگینی می‌پرداختم، اما هیچ درمانی نتیجه نداشت. انواع قرص‌ها از جمله قرص‌های روان‌گردان مصرف می‌کردم.

اما با ورود به کنگره، چراغی در دلم روشن شد. فهمیدم اینجا جایی است که امکان درمان واقعی وجود دارد. با پشتکار ادامه دادم و بیماری‌هایم یکی پس از دیگری کم شد. به محض درمان اعتیاد، قرص‌ها کنار رفتند و امروز خدا را شکر هیچ دارویی مصرف نمی‌کنم. حتی نام بسیاری از آن‌ها را هم فراموش کرده‌ام. بیش از دو سال است که حتی جلوی مطب پزشک یا داروخانه نرفته‌ام.

داستان اعتیاد مانند حقیقتی است که همه جنگجویانش می‌میرند؛ اما قهرمانانی که تسلیم می‌شوند، زنده می‌مانند.
من تسلیم شدم و زنده ماندم.
در برابر مصرف مواد زانو زدم و زندگی را انتخاب کردم؛ نه مرگ را.

من به یک مصرف‌کننده بی‌مصرف تبدیل شده بودم. هیچ‌وقت قبل از ساعت دوازده شب به خانه نمی‌آمدم. وقتی هم برمی‌گشتم، همسفرم مثل ابر بهار اشک می‌ریخت و می‌پرسید: «کجا بودی؟ می‌دانی ساعت چند است؟»
من حرفی برای گفتن نداشتم؛ فقط می‌دانستم چه جهنمی برای خانواده‌ام ساخته‌ام. خودم گناه کردم، خطا کردم، راه اشتباه را انتخاب کردم و به مصرف‌کننده مواد، دزد، دروغ‌گو و انسانی سراسر ضد‌ارزش تبدیل شده بودم.

خانواده من چه گناهی کرده بودند؟
همسرم چه گناهی داشت؟
فرزندم چه گناهی داشت که نتیجه‌ی تخریب‌های من را تا آخر عمر تحمل کند؟

بیش از ۲۰ سال در تاریکی بودم؛ خنده‌ها و ذوق‌های فرزندم را نمی‌دیدم. نمی‌دانستم مدرسه می‌رود یا نه، کلاس چندم است یا سنش چقدر است. چون چیزی جز خودم را نمی‌دیدم؛ در عمق تاریکی بودم و روشنایی هیچ معنایی برایم نداشت.

مصرف مواد مانند گلوله‌ای است که مستقیماً قلب مصرف‌کننده را هدف قرار می‌دهد و او را می‌کُشد؛ اما ترکش‌هایش سال‌ها خانواده و اطرافیان را می‌آزارد. اکنون که از تاریکی بیرون آمده‌ام، تازه معنای روشنایی را می‌فهمم.

شکر خدا که مصرف‌کننده شدم و خداوند کنگره ۶۰ را سر راهم قرار داد؛ زیرا علاوه‌بر درمان اعتیاد، از بسیاری بیماری‌ها، تاریکی‌ها، جهل‌ها و کینه‌ها رها شدم.
به باور من، جناب مهندس دژاکام پیام‌آوری هستند از جانب خداوند برای نجات انسان‌ها از جهل و هدایت آن‌ها به‌سوی عشق، ایمان و خداپرستی.

امروز یقین دارم که کنگره مکانی مقدس است و هر کسی شایسته ورود به آن نمی‌شود مگر اینکه در مسیر رحمت قدرت‌مطلق قرار گیرد.

از جناب آقای نقدی، از راهنمای عزیزم آقا رضا، از خدمتگزاران شعبه ارگ و از خانواده مهربانم و همسفران عزیز بابت تمام سختی‌هایی که از من کشیدند، صمیمانه سپاسگزارم.

امروز بسیار خوشحالم که توانستم روشنایی را به خانه‌ام بازگردانم؛ این بزرگ‌ترین هدیه‌ای است که خداوند به من عطا کرده است. می‌دانم رسیدن به این روشنایی آسان نیست، اما با عنایت خداوند و تلاش‌های جناب مهندس این مسیر برایم هموار شد و آرزوهایم یکی‌یکی محقق شدند.
امروز احساس غرور و افتخار می‌کنم که یک عضو کوچک از خانواده بزرگ کنگره ۶۰ هستم.

ممنون و سپاسگزارم که به صحبت‌هایم گوش دادید.

عکس : مسافر امیررضا لژیون سوم

تایپ : مسافر مصطفی لژیون دوم و مسافر امین لژیون چهارم

ویرایش و بارگزاری : مسافر احسان لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .