انسان همواره در جستجوی رشد، تکامل و رسیدن به جایگاهی برتر است. یکی از جایگاههای مهم در مسیر زندگی فرماندهی است. فرماندهی یعنی توانایی هدایت و کنترل خود و دیگران در مسیر درست؛ اما پیش از فرمانده شدن باید هنر فرمانبرداری را آموخت. فرمانبرداری زیربنای فرماندهیست و بدون آن هیچ انسانی نمیتواند به یک فرمانده لایق تبدیل شود. برای فرمانده شدن تنها خواستن کافی نیست، هر انسانی دوست دارد فرماندهای شایسته باشد؛ اما رسیدن به این جایگاه نیازمند پذیرش و عمل به شروطی است. یکی از اساسیترین شروط فرماندهی، فرمانبرداری کردن است.
فرمانبرداری یعنی آموزش گرفتن، گوش به فرمان بودن، احترام گذاشتن، وقتشناس بودن، سیدی نوشتن و عمل به دستورات راهنما. نتیجه فرمانبرداری رسیدن به دانایی، آگاهی و عبور از گذرگاههای سخت زندگی است. «فرمانبرداری پلی به سوی آگاهی است.» فرمانبرداری به ظاهر ساده؛ اما در عمل دشواریهای خاص خود را دارد. اگر انسان «خواست» واقعی داشته باشد میتواند با فرمانبرداری از تاریکیها خارج شده و به روشنایی، رهایی و آرامش برسد.
انسان مختار است و مسیر زندگیاش را خودش انتخاب میکند. اگر دستورات خداوند را بپذیرد و در مسیر ارزشها فرمانبردار باشد با آگاهی، شناخت و تفکر حرکت خواهد کرد و سرنوشت نیکی برای خویش رقم خواهد زد. در این حالت او فرمانده جسم و جان خود میشود و زندگیاش رنگ آرامش و لذت به خود میگیرد؛ اما اگر گوش به فرمان نیروهای منفی و ضدارزشها باشد، اسیر نیروهای بازدارنده خواهد شد و به قعر تاریکیها سقوط میکند.
فرمانبرداری در کنگره:
در کنگره همه کسانی که امروز جایگاهی دارند ابتدا فرمانبردار بودهاند. آنان با سرسپردگی به دستورات راهنما توانستهاند به فرماندهی برسند. وقتی وارد کنگره میشویم باید بپذیریم که راهنمای ما فرمانده ماست. او راه را پیموده، تاریکیها را تجربه کرده و اکنون چراغی برای نشان دادن مسیر درست است. مسافری که فرماندهی شهر وجودی خود را از دست داده در حقیقت فرمانبردار نیروهای منفیست و از فرمان دادن به جسم و جان خویش عاجز است؛ اما وقتی وارد لژیون میشود و به فرامین راهنمایش عمل میکند، کمکم به تعادل و حال خوش میرسد. این حال خوش نتیجه فرمانبرداری صحیح و حرکت در مسیر درست است.
برای رسیدن به فرماندهی واقعی باید ابتدا فرمانبرداری را بیاموزیم. احترام به راهنما، عمل به آموزشها و گوش به فرمان بودن کلید رسیدن به آرامش و رهایی است. فرمانبرداری صحیح ما را به فرمان عقل میرساند و باعث میشود چراغی برای خود و دیگران باشیم.
من چندین بار نافرمانی کردم؛ ولی به عمد نبوده و بارها هم صدمه دیدهام. بزرگترین نافرمانیام این بود که راهنمایم بارها به من هشدار داد که مسافرت را رها کن؛ ولی من با جهل، ناآگاهی و منیتی که داشتم گوش نمیکردم و نمیتوانستم بیخیالمسافرم شوم؛ حتی به راهنمایم میگفتم شما متوجه نیستید من چه میکشم، من پسرم مسافرم هست؛ اما شما همسرتان و اگر جای شما بودم همسرم را رها میکردم، من که نمیتوانم پسرم را رها کنم! درکی از از عبارت «رها کردن» نداشتم و متأسفانه بهای سنگینی بابتش پرداخت کردم و آن هم از دست دادن مسافرم بود. به امید آن روز که بتوانم با جان و دل فرمانبردار باشم، به حرفهای بزرگان گنگره مخصوصاً راهنمایم گوش دهم و عمل کنم و به امید روزی که همه ما فرمانده شایسته جسم و جان خویش باشیم.
منابع: نوشتارهای کنگره60، کارگاههای آموزشی کنگره60، سخنان اساتید، سیدی از فرمانبرداری تا فرماندهی
نویسنده و رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر خندان (دنور) دبیر سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
98