جلسه پنجم از دوره چهل و هفتم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره 60 نمایندگی شهرری به استادی ایجنت و راهنمای محترم مسافر حسین، نگهبانی راهنمای محترم لژیون جونز مسافر رضا پارسا و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه "تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST" شنبه 21 تیر 1404 ساعت 16/30 آغاز به کار نمود و در ادامه جلسه تولد 1 سال رهایی مسافر محمد از لژیون هفدهم
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر، خدا را شکر میکنم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم و به واسطه تلاشهایی که محمد انجام داد و امروز تولد اولین سال رهایی اش می باشد، دستور جلسه شیشه و مخدرهای جدید است که همیشه با لژیون ما همراه بود، خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم. تقریباً همه اعضا را میشناسم و واقعاً میدانم چقدر تلاش میکنند و چقدر کنگره را دوست دارند و من حضور در جمع شما را یک نعمت میدانم.

دستور جلسه “شیشه و مخدرهای جدید” است که به نوعی با لژیون ما عجین شده، خودم هم با همین موضوع وارد کنگره شدم، این مواد که بهتازگی آمده بود درمانش سخت بود چون هنوز روش درمان مشخص نشده بود اما همانطور که روز چهارشنبه جناب آقای مهندس گفتند، احتمالاً سال آینده این دستور جلسه حذف شود چون درمان این مواد راحتتر از بقیه شده است.
امروز که نگاه میکردم دیدم بیش از نیمی از راهنماهای نمایندگی ما مصرفکننده شیشه، قرص و مواد جدید بودند و بچههای زیادی را دیدم که با این مواد درگیر بودند اما حالا درمان شدهاند ،روش DST یا همان تدریجی، واقعاً مؤثر بوده چون ما در کنگره اعتقاد به درمان واقعی داریم، یعنی بیرون رفتن کامل از اعتیاد، این روش در عین اینکه مدرن است، ساده هم می باشد چون پلهپله پیش میرویم و درمان صورت میگیرد. من خودم با مصرف تریاک و شیره مشکل نداشتم اما درگیر مواد جدید بودم بعدها فهمیدم که صورتمسئله اعتیاد را کامل متوجه نشده بودم، فقط فکر میکردم باید آن ماده خاص را قطع کنم در حالی که جسم، روان و جهانبینی همه باید به تعادل برسند.
جهانبینی کمک زیادی به درمان مواد میکند، من فکر میکردم خانوادهام پشت سرم حرف میزنند یا به من شک دارند اما جهانبینی کمک کرد بفهمم اینطور نیست و بتوانم به درمان برسم، برای همین است که میگویند ۹۵ درصد بار درمان مربوط به جهانبینی است، برای من این موضوع واقعاً اتفاق افتاد و قابل لمس است و امیدوارم بقیه هم به درک این موضوع برسند.

در مورد دستور جلسه دوم که تولد اولین سال رهایی آقا محمد از لژیون هفدهم است باید بگویم که او سه راهنما داشت. اولین راهنما پیش آقای قربانی بودند که بعد از رفتن ایشان ،ادامه سفر و بیشتر سفرش را با آقا بهروز گذراند و اواخر سفرش هم پیش من آمد. من او را بدون زحمت تحویل گرفتم، چون راهنماهای قبلی زحماتش را کشیده بودند و امیدوارم محمد قدردان آنها باشد.
محمد یکی از رهجوهای خوب لژیون ماست. حدود یک سال و نیم هر جمعه صبحانه آماده میکرد و حالا در قسمت پورتال خدمت میکند، محمد هم در طول سفرش همانند بقیه مشکلات خاص خودش را داشت و خیلی با خودش درگیر بود و در سفر دوم توانست کمی به تعادل برسد، در کنار محمد همسفرش بود که خیلی به ما خیلی کمک کرد و این روز را به محمد و همسفرش تبریک می گویم و امیدوارم حضورش در کنگره پایدار بماند و در ادامه زندگی خوبی را داشته باشد.
او هم مثل بقیه، در ابتدا مشکلات زیادی داشت، اما با رسیدن جسم به تعادل، توانست در سفر دوم با خودش آشتی کند. همسفرش و دو دختر دوقلویش همیشه در پارک همراهش بودند و خیلی کمکش کردند.
این روز را به محمد، همسفرش و خانوادهاش تبریک میگویم و امیدوارم در کنگره بماند، چون آموزشهای کنگره واقعاً به ما و خانوادهمان کمک میکند.
"در ادامه تولد 1 سال رهایی مسافر محمد از لژیون هفدهم"

اعلام سفر مسافر محمد:
سلام دوستان محمد هستم مسافر با 5 سال تخریب وارد کنگره شدم آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره خوراکی، 11 ماه و 14 روز سفر کردم به روش دی اس تی با داروی اوتی به راهنمایی راهنمای خوبم آقای حسین درویش از لژیون هفدهم الان هم 20 روز است که آزاد و رها هستم

آرزوی مسافر محمد:
آرزو میکنم همه افرادی که اعتیاد دارند و کارتون خواب هستند روزی پایشان به کنگره باز شود و به درمان برسند

خلاصه سخنان مسافر محمد:
سلام دوستان محمد هستم مسافر، من از سال ۸۸ با یک شرکت آشنا شدم که تولیداتش مربوط به مواد شیمیایی بود، چون آلرژی داشتم بعد از یکی دو ماه کار، مشکلاتی برایم پیش آمد، به واسطه بیخوابی که داشتم به دکتر رفتم، دارو استفاده کردم، اما تأثیری نداشت و همچنان سرفهها و کمخوابی ادامه داشت تا اینکه یک روز در شرکت، سرفههایم شدید شد و حالم بسیار بد شد برادرم که همکارم بود و مصرفکننده هم بود، گفت بیا مقداری شیره بخور شاید بهتر بشوی.
من واقعاً مصرفکننده نبودم اما بعد از مصرف شیره در طول 24 ساعت آینده اصلا آلرژی نداشتم و سرفه هایم کاملاً قطع شده بود تا اینکه فردای آن روز وقتی اثرات شیره از بین رفت دوباره سرفههایم شروع شد که مجدداً اقدام به مصرف کردم.
دو سه ماه همان یک مقدار کم جواب میداد و سرفههایم کمتر شده بود، اما کمی بعد اثرش کمتر شد و دیگر روی بدن من تاثیر نداشت به نوعی بدنم به آن میزان مصرف دیگر واکنشی نشان نمی داد تا اینکه مجبور شدم دوباره نزد دکتر بروم و دارو بگیرم، از آنجا به بعد مصرفکننده شده بودم.
یه روز که مصرف نکرده بودم، خماری و بیقراری به سراغم آمد که مرا مجبور به خرید مواد کرد تا جایی که مصرف روزانه من از یک گرم به 3 گرم افزایش پیدا کرد.
بعد از مدتی سه گرم هم جواب نمیداد و خیلی اذیت میشدم…
یکی از بچهها که سفر کرده بود، گفت بیا به کنگره برویم تا درمان شوی. من آن موقع اصلاً با کنگره آشنایی نداشتم ومیگفتم شیره را قطع کنم و شربت بخورم؟!
یک بار رفته بودیم عروسی. آنجا هم یکی از دوستان گفت: چرا کنگره نمیایی؟ دیگه بس است، بیا و به درمان برس. همان حرفها باعث شد یک جرقه ای در ذهنم بخورد.
روز شنبه، همزمان با تولدم، با یک حال خراب به کنگره آمدم. حسین آقا میگفت: همه در حال دست زدن هستند تو چرا اینطور بی حال نشسته ای؟ من حالم خوب نبود، اعصابم خرد بود، تندتند دست میزدم.
تازه شروع کرده بودم. راهنمای اولم آقای قربانی بودند. تا شش ماه با ایشان سفر کردم. آن زمان قرص اعصاب هم مصرف میکردم، آقا بهروز میگفت باید سیدی بنویسی، ولی من چیزی نمینوشتم. یکی دو بار گوشی همراهم خراب شد، بهانه میآوردم، میگفتم نمیتوانم بنویسم، اعصابم به هم می ریزد.
سه تا راهنما انتخاب کردم و عوض کردم. آخرش آقا بهروز را انتخاب کردم. روز دوشنبه بود که باید نامه میگرفتم. سهشنبه دارو میگرفتم، گفتم دیگه باید یکی رو انتخاب کنم. آمدم پیش آقای بهروز گفت: من خیلی سختگیرم، آیا فکری کردی؟
نمیدانم آقا بهروزجزء راهنماهای خوب و نمونه شعبه شهرری بوده یا نه اما سختگیریهایش باعث شد بمانم، بنویسم، و امروز خودم تجربه کنم.
درپایان ازجناب آقای مهندس تشکر میکنم که چنین بستر خوبی برای ما فراهم کردند تا به حال خوش برسیم، تولد بگیریم، کنار خانوادههایمان زندگی کنیم و بتوانیم در جامعه کار کنیم.از راهنمای اولم آقای قربانی عزیز تشکر میکنم که شش ماه ابتدایی سفرم کنارم بود ، برایش دعا میکنم تا ثمره زحماتش در زندگی اش جاری و ساری باشد.
از مرزبانی دوره قبل هم تشکر میکنم: آقایان مرتضی فراهانی، مرتضی طالبلو، امیر حسنی، آقای الوندی و از تمامی دوستان و کسانی که برایم جشن رهایی گرفتند هم سپاسگزارم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر مسافر محمد:
محمدآقا تولد و خدمت را به شما و حسینآقا تبریک عرض میکنم، همچنین خدمت مسافر محترم آقا محمد این روز فرخنده را تبریک میگویم. انشاءالله که در کنگره مستدام باشید و جشنهای آیندهتان را نیز با حضور مسافران و همسفرانتان برگزار نمایید.
دو دختر عزیزمان نیز امروز به جشن رهایی رسیدند؛ به ایشان نیز تبریک میگویم. انشاءالله که این حضور و ورودشان به شعبه شهرری، آغازی باشد برای جذب آنها به این مکان مقدس. امیدوارم در ادامهی سفر، همراه مسافرشان باشند و ایشان را همراهی نمایند.
در مورد دستور جلسهی “شیشه”… شاید همسفران و مسافرانی که از نزدیک با شیشه و تخریبهای آن آشنایی داشتهاند، راحتتر بتوانند مشارکت نمایند.
ما نیز خاطراتی داشتیم؛ هم تلخ و هم شیرین. با مصرف شیشه، روزهای بسیار سختی را سپری کردیم، اما خدا را شاکریم که به درمان و رهایی رسیدیم.
اکنون که اینجا نشستهام، حدوداً ده سال از رهایی مسافرم با مصرف شیشه میگذرد. زمانی که متوجه شدم همسرم مصرفکنندهی شیشه شده است بسیار ناراحت شدم. چون در آن زمان، در جامعه این باور وجود داشت که کسی که شیشه مصرف میکند، دیگر فکر و ذهنش کار نمیکند، رو به نابودی میرود و دیگر زندگی و حیات برایش معنا ندارد.
اما کسانی که از شیشه درمان شدهاند، بهخوبی درک میکنند که همان مصرفکنندهای که همه فکر میکردند پایان یافته است، به واسطهی کنگره، آموزشهای آقای مهندس و لطف خداوند، دوباره به زندگی و حیات بازگشته است.
فقط یک خاطرهی کوچک عرض میکنم…
حدود دو یا سه هفته پیش، در ایام تعطیلات و به مناسبت روز جهانی مبارزه با مواد مخدر، در پارک منطقهمان نمایشگاهی برگزار شده بود. آن زمانی که همسرم مصرفکننده بود، دخترم فقط دو یا سه سال داشت. به پارک رفته بودیم و آن نمایشگاه را بازدید کردیم.
یکی از وسایلی که روی میز قرار داشت، پایپ مخصوص مصرف شیشه بود. دخترم با دیدن آن، با کنجکاوی گفت: «مامان! از این لولههای آزمایشگاهی که بابایی دارد!»
افسر پلیسی که آنجا بود، ابتدا لبخندی زد؛ چرا که برایش جالب بود که یک کودک این وسیله را چنین تعبیر کرده است.
من هم چیزی نگفتم؛ فقط گفتم: «بله مامان، این لولهی آزمایش است.»
چیز دیگری نمیتوانستم بگویم، چون فرزندم کوچک بود و نباید متوجه میشد.
یکی از مشکلات همیشگی ما این بود که دخترم مدام این پایپها را میشکست، درحالیکه همسرم هنگام نیاز به مصرف، باید آن وسایل را در کنار خود میداشت.
خلاصه… روزهای بسیار دشواری را پشت سر گذاشتیم، اما گذشت.
انشاءالله که تمامی مسافرانی که بر روی این صندلیها مینشینند و تمام همسفرانی که همراه ایشان هستند، قدر این جایگاه را بدانند.
واقعاً باید به آموزشهای کنگره پایبند باشیم ، چه مسافر و چه همسفر، فرقی نمیکند؛ همه باید سفری نیکو داشته باشیم و قدمبهقدم در جهت پیشبرد اهداف کنگره گام برداریم.

خلاصه سخنان همسفر مسافر محمد:
سلام دوستان حمیده هستم، همسفر؛
سلام عرض میکنم خدمت آقای مهندس و خانواده محترمشان، از آقا حسین هم بسیار تشکر میکنم که برای محمد خیلی زحمت کشیدند، انشاءالله محمد بتواند قدردان این زحمات باشد و آن را جبران نماید.
امیدوارم همهی شما به پاکی و رهایی برسید. تولد یکسالگیتان مبارک باشد و انشاءالله سالهای بعدی را هم جشن بگیرید.






مرزبان کشیک: مسافر هاشم
تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم
تایپ: مسافر هاشم از لژیون ششم و مسافر سعید از لژیون یازدهم
مسافران و همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
206