English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده_ آغاز رسیدن به آرامش شروع رابطه سالم با خود و دیگران

گروه خانواده_ آغاز رسیدن به آرامش شروع رابطه سالم با خود و دیگران

لسه هفتم از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی و خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بردسکن به استادی راهنما همسفر راضیه، نگهبانی همسفر بتول و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» روز دوشنبه ۱۶ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد. 

خلاصه سخنان استاد:

قبل از آشنایی با آموزش‌های کنگره۶۰، تصور من از قضاوت بسیار ساده بود. فکر می‌کردم قضاوت یعنی؛ فقط نظر دادن درباره‌ی دیگران؛ مثلاً بگویم: فلانی آدم خوبی نیست یا فلانی خیلی خودخواه است، امّا وقتی قدم‌به‌قدم وارد آموزش‌های کنگره شدم و یاد گرفتم، عمیق‌تر به خودم و زندگی نگاه کنم؛ فهمیدم قضاوت چیزی فراتر از یک نظر ساده است. قضاوت یعنی این‌که با دید محدود و ناقص خود، درباره‌ زندگی یا رفتار دیگران نتیجه‌گیری کنم؛ یعنی از روی ظاهر زندگی کسی، درباره‌ی باطن زندگی آنها قضاوت کنم، در حالی‌که از گذشته‌، شرایط، زخم‌ها و دردهایش بی‌اطلاع هستم. اینجا یک سؤال اساسی مطرح می‌شود: چرا ما قضاوت می‌کنیم؟

پاسخ ساده، امّا عمیق است؛ چون دچار جهالت هستیم. اما جهالت چیست؟ جهالت فقط ندانستن نیست؛ خیلی وقت‌ها ما چیزی را نمی‌دانیم امّا می‌پذیریم و در مسیر یادگیری قرار می‌گیریم.امّا جهالت یعنی فکر کردن به دانستن، در حالی که نمی‌دانیم. یعنی از درک عمیق مسائل فاصله بگیریم و با برداشت‌های سطحی، به نتیجه‌گیری برسیم.

استاد امین جمله‌ای گفتند: که مرا خیلی تکان داد؛ تا وقتی خودت را نشناسی، نمی‌توانی دیگران را بشناسی. در ابتدا شاید درک این جمله سخت باشد، اما وقتی به آن عمیق‌تر فکر کردم، فهمیدم چقدر درست است. ما معمولاً به‌جای این‌که درون خود را بررسی کنیم، مشغول تحلیل دیگران هستیم،در حالی‌که بسیاری از قضاوت‌هایی که درباره‌ اطرافیان داریم، در واقع از مشکلات درونی خود ما سرچشمه می‌گیرد.وقتی درون من پر از خشم، ترس یا حسادت باشد، ناخودآگاه دیگران را هم از پشت همین عینک می‌بینم و تا زمانی که خود را به‌ درستی نشناسم، نمی‌توانم نگاه سالم و منصفانه به دیگران داشته باشم. یکی دیگر از جمله‌هایی که خیلی توجه مرا جلب کرد، از زبان مهندس دژاکام بود: هرکس در مسیر خودش قرار دارد و ما حق نداریم فقط از روی ظاهر فرد او را قضاوت کنیم. یعنی شاید شخصی را ببینیم که در حال حاضر، رفتاری اشتباه دارد یا ظاهرش مورد پسند ما نیست، امّا نمی‌دانیم او چه رنج‌هایی را پشت سر گذاشته، چقدر برای این که روی پای خودش بایستد جنگیده است.

ما فقط یک لحظه از فیلم زندگی‌ او را دیده‌ایم، ولی گمان می‌کنیم کل داستان‌های او را می‌دانیم، در حالی‌که زندگی هر انسان، پر از صحنه‌ها و تجربه‌هایی است که ما از آن بی‌خبر هستیم. استاد سیلور هم در این‌باره می‌گویند: کسی که فکر می‌کند می‌داند، امّا در واقع نمی‌داند، و در تاریکی عمیق‌تری است. یعنی گاهی اوقات، افرادی که از بیرون خیلی مطمئن به نظر می‌رسند، از درون در تاریکی بزرگ‌تر قرار دارند.چون نمی‌دانند که نمی‌دانند و همین توهّم دانایی، مانع بزرگ برای یادگیری، رشد و اصلاح آن‌ها می‌شود. قضاوت‌های چنین افرادی، نه‌تنها به دیگران آسیب می‌زند، بلکه خود آن‌ها را نیز از حقیقت دور می‌کند و چه زیبا گفته‌اند استاد رعد: کسی که در تاریکی قضاوت می‌کند، به سوی نور پشت کرده است، نه این‌که چراغی در دست داشته باشد.  وقتی خود من هنوز تاریکی‌ها، زخم‌ها، و دردهای ذهنی و احساسی‌ خود را نشناخته‌ام، وقتی هنوز از حقیقت خودم دور هستم، نمی‌توانم چراغ شناخت دیگران را به دست بگیرم.

اگر با این وضعیت دیگران را قضاوت کنم، نه‌ تنها به روشنایی نزدیک نمی‌شوم، بلکه از نور فاصله می‌گیرم. افرادی که گرفتار قضاوت و جهالت هستند، معمولاً ویژگی‌هایی شبیه به هم دارند؛ خیلی سریع تصمیم می‌گیرند و حرف می‌زنند، بدون این‌که واقعاً گوش دهند یا تحقیق کنند، فقط خود را درست می‌دانند و همه‌ی اشتباهات را در دیگران می‌بینند. از تغییر کردن می‌ترسند، چون نمی‌خواهند با حقیقت درون روبه‌رو شوند، به جای این‌که رفتار خود را درست کنند، تمرکز خود را بر رفتار دیگران می‌گذارند و چون فکر می‌کنند همه‌چیز را می‌دانند، هیچ آموزشی در آن‌ها اثر نمی‌گذارد. امّا کسی که بخواهد از این وضعیت رها شود، باید یک قدم مهم بردارد؛ پذیرفتن این‌که نمی‌داند. تا زمانی که اشتباهات خود را نپذیریم، قدمی به سمت اصلاح و دانایی برنمی‌داریم، و این همان چیزی است که کنگره۶۰ به ما آموزش می‌دهند؛ پذیرفتن نادانی، آغاز دانایی است.

از وقتی این آموزش‌ها را دریافت کرده‌ام، تغییری اساسی در من ایجاد شده است؛ قبل از این‌که درباره دیگران نظری بدهم از خودم می‌پرسم؛ من واقعاً چه چیزی درباره‌ او می‌دانم؟ آیا نگاه من به او کامل است یا فقط بخشی از واقعیت را می‌بینم شاید رفتار او ریشه در زخمی داشته باشد که من حتّی نمی‌توانم آن را درک کنم! در پایان، چیزی که در عمق قلبم جا گرفته است؛ این‌که قضاوت یعنی خامی، جهالت یعنی نخواستنِ فهمیدن و دانایی یعنی دیدن، شنیدن، صبر کردن ... و سپس انتخاب کردن. آدمی که خودش را بشناسد، کمتر در مورد دیگران بد فکر می‌کند. چون درک می‌کند که همه‌ی ما انسان‌ها در مسیر تلاش، رشد، اشتباه و تجربه هستیم. هرکدام با گذشته‌ها، دردها و مسیر خاص خود. وقتی بفهمیم که ما هم ممکن است اشتباه کنیم، دیگر قضاوت‌های تند و عجولانه نمی‌کنیم. در عوض، سعی می‌کنیم روی خود کار کنیم، و این آغاز رشد واقعی ما است.

آغازِ رسیدن به آرامش، شروعی برای رابطه‌ی سالم با خود و دیگران. کنگره۶۰ به ما آموخته است که قبل از هر چیز، باید خودمان را تغییر دهیم؛ نه این‌که مُدام دنبال ایراد گرفتن از دیگران باشیم. قضاوت کردن ساده است امّا فهمیدن، صبر کردن و دیدنِ تمام حقیقت، کاری دشوار، ولی ارزشمند است. وقتی تصمیم بگیریم که واقعاً بفهمیم، نور دانایی کم‌کم وارد قلب ما می‌شود و تاریکیِ جهالت عقب می‌نشیند. پس بیایید یاد بگیریم؛ قبل از هر قضاوتی،کمی مکث کنیم، کمی فکر کنیم، و از خود بپرسیم: آیا من واقعاً می‌دانم؟ یا فقط از روی ظاهر و از روی ندانستن دارم حکم می‌دهم! گاهی همین سکوت کوتاه، می‌تواند ما را از تاریکی نجات دهد و هر قدمی که به‌ سمت فهمیدن و دانستن برداریم، ما را یک قدم به عشق، آرامش، و رهایی نزدیک‌تر می‌کند.

مرزبانان کشیک: همسفر زینب و مسافر حسن
ارسال عکس: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر رقیه (لژیون اول)
تایپیست: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر رقیه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی بردسکن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .