English Version
English

جلسات مسافران با استادی دیده بان محترم جهانبینی ، جناب آقای امین دژاکام

جلسات مسافران با استادی دیده بان محترم جهانبینی ، جناب آقای امین دژاکام

عصر روز یکشنبه مورخ 24/1/93 ششمین جلسه از دور بیست و سوم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره 60 شعبه پرستار با دستور جلسه "جهانبینی 1 و 2"به استادی دیده‌بان محترم کنگره 60 آقای امین دژاکام نگهبانی امیر و دبیری مهیار رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.

استاد  فرمودند: من نمی‌دانم دیگران درباره جهانبینی چه فکر می‌کنند و چه نظری دارند ولی به نظر خود من، هرکس برای خودش یک جهانبینی دارد حتی اگر وارد کنگره نشده باشد و هیچ مطالعه خاصی نداشته باشد داشتن جهانبینی اشتراک همه انسان‌ها است ولی تفاوتی که وجود دارد در درست و صحیح بودن آن جهانبینی است چون جهانبینی به معنی دانستن قوانین جاری در هستی به مفهوم عام و همین طور صور پنهان انسان است.

جهانبینی 2 بخش است یکی جهانبینی درون که مربوط به خود انسان است و دیگری جهانبینی بیرون که مربوط به جهان هستی است و خیلی طبیعی است که زمانی که ما از قوانین یک موضوع مطلع باشیم به آن موضوع خیلی محرم می‌شویم و احساس قرابت و نزدیکی بیشتری به آن داریم. مانند قوانین زندگی، که اگر انسان قوانین بازی را بداند می‌تواند آن بازی را انجام دهد و از آن لذت ببرد پس تفاوت جهانبینی در میزان دانستن قوانین زندگی است افرادی هستند که باورهای اشتباهی دارند و حتی به باورهای اشتباه خود ایمان دارند این افراد برای خود قوانینی دارند ولی قوانین آنها با قوانین جاری در هستی همخوانی ندارد به همین دلیل برایشان مشکل به وجود می‌آید و تفسیر خاصی از اتفاقات زندگی دارند و نتیجه این تفاسیر است که می‌تواند به انسان قدرت دهد یا انسان را ناتوان کند.

یک اتفاق مشابه برای 2 نفر با جهانبینی متفاوت، دو نتیجه کاملاً متفاوت خواهد داشت مثلاً ممکن است 2 نفر در نتیجه اعتماد به دیگران ضربه بخورند درمسائل کاری، عشقی و.... یکی از این 2 نفر این اتفاق را حسن ختام زندگی خود می‌داند و فکر می‌کند همه چیز تمام شده است و دیگر نمی‌توان درستش کرد و.... ولی شخص دوم ممکن است از این اتفاق مفهوم کاملاً متفاوتی برداشت نماید و تجربه ناشی از این شکست باعث پیشرفتش شود.

تفاوت انسان‌ها در میزان رنجی که به آنها وارد می‌شود نیست بلکه تفاوت انسان‌ها در تفسیر رنجی است که به آنها وارد شده است یک بلا ممکن است یک شخص را کاملاً پخته کند و برای ادامه بدان انگیزه دهد ولی همین بلا می‌تواند 10 نفر را از زندگی ساقط کند. پس اگر شخص دارای جهانبینی درستی باشد می‌تواند اتفاقات پیش‌آمده را به بهترین شکل ممکن برای خودش تبدیل کند به عبارتی می‌تواند از آتش برای خودش گلستان بسازد.

در سی دی "علم 1و2" در مورد این موضوع صحبت شده است که اگر انسان به یک دانشی برسد می‌تواند از مسائل خام و سطح پایین، نتیجه‌های بسیار خوبی به وجود آورد. در جهانبینی 1و2 سعی شده است قوانین پایه‌ای یا الفبای جهانبینی به شکل بسیار ساده مطرح شود که هر خواننده با هر سطح معلومات بتواند برداشت درستی از آن داشته باشد نویسنده در اینجا سعی کرده است که مطلب در نهایت سادگی بیان شود تا قابل‌فهم باشند.

البته مطالب در ذات خود ساده هستند ولی لایه‌ها و پوسته‌هایی که آنها را احاطه کرده است باعث می‌شود پیچیده به نظر برسند مانند پوسته‌ای که بادام یا گردو را احاطه کرده است مغز گردو بسیار نرم و قابل‌استفاده است به شرطی که بتوان پوسته آن را کنار زد و به مغز آن دست یافت علوم هم به همین شکل هستند علم مغز است که برای دست رسی به آن باید لایه‌ها را کنار زد که به این کار هنر ساده کردن میگویند و اگر بتوان این سادگی را اجرا کرد آن علم قابل‌استفاده می‌شود.

برای اینکه مطلبی ساده شود باید این خاصیت را داشته باشد که در ذهن مخاطب تصویر ایجاد کند یعنی اگر مطلبی در ذهن انسان تصویر ایجاد کند یادگیری آن بسیار ساده می‌شود نظریه نسبیت انیشتین از سخت‌ترین مطالب علمی دنیا است به این دلیل که تصویری در ذهن انسان تشکیل نمی‌دهد و اگر بتوان برای آن تصویری ساخت بسیار ساده می‌شود.

هر علمی پایه‌ای دارد که به آن تعاریف بنیادی یا اصول موضوعه گفته می‌شود که هر علمی برای خود این اصول موضوعه را دارند مثلاً در ادبیات فعل داریم یا فاعل ، قید ، صفت و ... این‌ها پایه‌های ادبیات هستند و زمانی می‌شود ادبیات را به درستی فراگرفت که این اصول موضوعه به درستی تعریف‌شده باشند زمانی که این اجزا درست تعریف شوند بقیه مسائل بر روی آن بنا می‌شود دیگر می‌شود هر متن ادبی، شعر و ... را خواند و برداشت درستی داشت ولی اگر این اجزا وارونه تعریف شوند برداشت کلی ما هم وارونه خواهد بود.

جهانبینی هم به همین شکل است و یک سری تعاریف پایه‌ای دارد مانند نفس، حس، عقل و... اگر بتوانیم این مطالب را به درستی بیان کنیم جهانبینی ما دارای پایه‌های محکم‌تری خواهد بود پس موفقیت یک علم بستگی به آن دارد که ما تعاریف پایه‌ای آن علم را چقدر درست تعریف کرده باشیم و در ادامه بتوانیم از این تعاریف، تصویر داشته باشیم مانند تصویر شهر وجودی برای نفس یا تصویر قلعه عقل که برای شناخت بهتر عقل بکار برده شده است که این تصاویر در کنار آن تعاریف پایه را تشکیل می‌دهند و در ادامه موفقیتان علم را گذشت زمان نشان خواهد داد.

علمی که بتواند باعث سازندگی شود علم موفقی خواهد بود حال این سازندگی، ساختن یک ساختمان باشد یا ساختن جسم انسان یا ساختن روان انسان یا ....ولی موضوعی که این خاصیت را ندارد اصلاً نمی‌توان به آن علم گفت.

کار جهانبینی این است که در انسان خاصیتی به وجود آورد که در مقابل وضعیت موجود یا وضعیت‌هایی که ممکن است در آینده به وجود آید نقطه تحمل انسان بالا رود تا انسان بتواند حال و شرایط خود را تثبیت و بهتر کند اگر جهانبینی این خاصیت را داشته باشد می‌توان گفت این جهانبینی کاربردی است و می‌توان در زندگی از آن استفاده کرد ولی اگر این خاصیت را نداشته باشد و فقط یک سری جملات قشنگ و فلسفی باشد برای انسان کاربردی نخواهد داشت.

من خودم شاید اشتیاق دانستن داشتم ولی چیزی که باعث شد به دنبال جهانبینی بروم این بود که می‌خواستم از دست افکار و اندیشه‌های خودم نجات پیدا کنم من در سن 20 سالگی ذهن بسیار شلوغی داشتم یک دقیقه نمی‌توانستم تمرکز کنم آرام و قرار نداشتم دائماً در حال جنگ با دیگران بودم نه کسی را قبول داشتم و نه از کسی خوش میامد البته متقابلا هم به همین شکل بود و کل افرادی که از من خوششان میامد 3-4 نفر بیشتر نبودند در نتیجه همه این مسائل و فشارها، زندگی خوبی را سپری نمی‌کردم  می‌دیدم استعدادهای خوبی دارم ولی نتایج بدی می‌گرفتم پس بدنبال راهی برای خروج از این فشارها می‌گشتم برای همین بدنبال فراگیری جهانبینی رفتم که البته این موضوع کمک بسیار زیادی به من کرد و 70-80 درصد از مشکلاتم حل شد.

تهیه و تنظیم گزارش: مسافر شهاب

لژیون: استاد اشکذری

نمایندگی: پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .