English Version
English

مقاله در باب دستور جلسه

مقاله در باب دستور جلسه

در مسائل حیاتی، مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویش است.

مسائل حیاتی چه هستند؟ مسائلی که به حیات من بستگی دارند؛ مثل خواب، خوراک، خانواده... اگر قرار باشد انسان مسئولیت حیات خود را به خداوند واگذار  کند،  پس قضیه  اختیار به چه  دردش می‌خورد؟!  اختیار داشتن، فرقِ بین انسان و موجودات دیگر است.

خداوند به من (انسان) قدرت تعقل، تفکر و اختیار داده است تا به دنبال کار و روزی‌ام بروم؛ حتی حیوانات هم با وجود نداشتن اختیار، باید برای به دست آوردن غذا تلاش کنند؛ چه برسد به منِ انسان.

زمانی بود که من، مواد مخدر مصرف  می‌کردم  و به خداوند متوسل  می‌شدم  که "ای خدا؛ کاری کن که من، دیگر مواد مصرف نکنم" ! خب، من از اختیارم استفاده نمی‌کردم و به جهت درمان خودم حرکتی نمی‌کردم!ما چه چیزهایی را نمی‌دانیم، که انحراف فکری در قبولِ مسئولیت، برایمان به وجود می‌آید؟

ما وارد بازی زندگی شده‌ایم و یک سری نیروهایی در اطراف ما برای کمکمان وجود دارد. برای مثال در بازی شطرنج یک سری نیروهایی مانند مهره اسب، رخ، سرباز و... داریم که هرکدام به یک طریقی حرکت کرده و به ما در انجام بازی کمک می‌کنند. حالا خداوند هم نیروهایی مانند محبت، ترس، شجاعت، حسادت و... را به ما داده است که هدف از این کار انجام بازی، توسط ما است. البته در ابتدا انسان فکر می‌کند ضعیف است و از این نیروها آگاهی ندارد. حال نوبت بازی کردن ما شده ولی ما به‌جای بازی کردن، مسئولیت را می‌خواهیم به گردنِ خداوند بیاندازیم! و می‌گوییم که خداوند باید جای من بازی کند!

خیلی وقت‌ها ما می‌گوییم که در بازی زندگی، نیرویی در مقابل ما بازی می‌کند که نامش نیروی منفی است؛ اما به نظر من این حقیقتِ امر نیست. حقیقت امر این است که؛ کسی که روبروی ما بازی  می‌کند خداوند است و خیلی دوست دارد که ما بازی را ببریم؛ مانند پدری که دوست دارد فرزندش برنده بازیِ دونفره‌شان باشد اما به همین سادگی هم دوست ندارد بازی را به فرزندش ببازد. درواقع به‌راحتی و بدون بهاء، فرزندش را برنده بازی نکند.

ما یک سری از مفاهیم را اشتباه برداشت کرده‌ایم یا اشتباهاً به ما منتقل‌شده است. برای مثال ما میگوییم خداوند ارحم‌الراحمین است و ... و با این تفاسیر پیش خودمان  می‌گوییم: خب، وقتی همچین نیرویی وجود دارد، پس چرا کارها را من انجام بدهم؟! این‌ها همان انحرافاتی است که در ابتدا گفتم.

حتی کار به‌جاهای باریک‌تر می‌کشد و انسان‌ها  می‌گویند که خودِ خداوند گفته که شما بخواهید تا من استجابت کنم!

خداوند گفته که بیایید، قابلیتِ چیزهایی را که  می‌خواهید، به دست بیاورید تا من آن‌ها را به شما بدهم. مشکل ما اینجاست که ما ظرفِ موردنظر را نداریم اما به خداوند میگوییم: پُرش کن! این امر اصلاً امکان‌پذیر نیست. لباس رهایی به تنِ کسی  می‌رود که به‌اندازه آن لباس بزرگ‌شده باشد؛ یا هر چیز دیگر. باید بهای خواسته‌هایمان را پرداخت کنیم؛ برای به دست آوردن یک پاکت سیگار، ابتدا پولش را که بهایش باشد، می‌دهیم و بعد آن را تحویل  می‌گیریم.

این‌ها انحرافاتی است که ما با دعا کردن و توکل کردن، اشتباه گرفته‌ایم. دعا کردن زمانی کاربرد دارد که من دیگر کاری از دستم بر نیاید. توکل کردن هم، ‌زمانی کاربرد دارد که من همه‌ کارهایم را انجام داده باشم و بعد به خداوند توکل کنم.

پس ما باید حواسمان به خُدعه شیطان باشد. بله؛ خداوند، قدرت مطلق است ولی من باید وظایفم را به‌درستی و خودم انجام بدهم. من باید آماده‌ باشم تا مراحلی را که از قبل برایم آماده‌شده است، طی کرده و به ارتقاء برسم.

اگر سنگی در سرِ راه زندگی ما قرار می‌گیرد، مطمئناً خداوند، قدرت کنار گذاشتنش را به ما داده است. قرار است که من بفهمم که خودم باید همه‌چیز را درست کنم. 

 

تهیه کننده: مسافر حامد

لژیون: آقای مهدی سلطانی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .