جلسه سیزدهم از دوره سی و سوم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شمس به استادی راهنمای محترم آقای حسین، نگهبانی مسافر محمدجواد و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه جشن هفته راهنما در تاریخ شنبه 8 اردیبهشت 1403 رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم در نمایندگی شمس هستم امروز بهطور اتفاقی در این جایگاه هستم قرار بود یکی دیگر از راهنماهای محترم در این جایگاه باشند توفیق و لطف خداوند شامل حال من شد. حس و حال و محبتی که در شعبه شمس برقرار است کاملاً جنسش متفاوت است. دستور جلسه هفته راهنما است امیدوارم هفته خوبی باشد، هفته راهنما را به آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان، همه راهنمایان محترم تبریک عرض میکنم کار بسیار بزرگی را انجام میدهند و با هیچچیز قابلمعاوضه نیست آن عشق بلاعوضی که راهنما در جهت احیا یک انسان از خودش بروز میدهد با هیچچیز مقایسه نمیتوان کرد وقتی به واژه جمعیت احیا انسانی کنگره 60 نگاه کنیم ما میگوییم احیا انسانی اگر بفهمم احیا یعنی چه تازه متوجه میشوم راهنما چهکار بزرگی انجام میدهد شاید در موضوعات مختلف زندگی هم راهنمایی برای ما وجود داشته باشد مثلاً معلم داشتیم اما وقتی بحث احیا انسان پیش میآید قصه متفاوت میشود
استاد آقای مهندس دژاکام یک جمله در مورد احیا میگویند که همیشه در گوش من زمزمه میشود که احیا یعنی زنده شدن هم در جسم هم در جان یعنی فرصت دوباره زندگی در یک دوره حیات، خیلی وقتها یک نفر دچار بیماری میشود پزشک به او میگوید که مدت زیادی زنده نمیمانی و آن شخص همه تلاشش را با کلی دارو میکند به او میگویند خداوند لطف کرد و شفا گرفتی به تو فرصت داده شد مثلاً چهار سال دیگر زنده بمانی میدانید از این موقعیت زنده ماندن چه استفادههایی میکند؟ این حیات دوباره که بهواسطه یک درمان ساده پزشکی در یک شخص اتفاق میفتد و برگشت او به زندگی دوباره اینقدر ارزشمند است که شخص میآید تمام لحظات و ثانیههای زندگیاش را جوری صرف میکند که کارهای انجام نداده گذشتهاش را بتواند بهخوبی انجام دهد لذت زندگی برای انسان رسیدن به خواستههایش است اگر یک انسان توان رسیدن به خواستهاش را نداشته باشد دیگر با یکمرده فرقی ندارد مرده همتوان رسیدن به خواسته را ندارد زیرا کالبد جداشده و نفس رفته است
بیماری اعتیاد ازآنجاییکه بیماری است که هم کالبد جسمانی همنفس را بیمار میکند یعنی هم جسم هم جان درگیر است توان رسیدن به خواستهها از فرد گرفته میشود خیلی خواستهها من داشتم ولی نه توان انجام فیزیکی را داشتم و نه امید انجام آن را داشتم یک راهنما آمد و درواقع مسیر حرکت را برای من مشخص کرد راه درمان را برای من باز کرد هم در بحث جسم من را راهنمایی کرد که چطور درمان بشوم و هم کمک کرد که خودم را دوباره پیدا کنم این پیدا شدن دوباره خود بسیار ارزشمند است زیرا وقتی خودت را پیدا میکنی میفهمی که چه میخواهی و آیا آن خواسته ارزش رسیدن را دارد یا ندارد؟ اشخاصی که راهنما دارند مورد رحمت خداوند هستند اولین موضوع در گمراهی انسانهایی که مسیر را گم میکنند و اولین کاری که راهنما انجام میدهد هدایت هست دومین موضوع بحث حمایت هست شاید رهجو نداند ولی در صور پنهان خیلی از نیروهای منفی که قصد ورود به افکار و القا خیلی از موضوعات درون ذهن رهجو را دارند راهنما در صور پنهان حمایتش میکند و از طرفی حفاظتش میکند چه چیزی بهتر از اینکه هم هدایت بشوی هم حمایت بشوی و هم حفاظت بشوی؟ کسی که در این مثلث قرار میگیرد قطعاً به سرانجام مقصود میرسد منتها یک شرط دارد و آن شرط فرمانبرداری و تسلیم محضی است که یک رهجو نسبت به راهنمایش باید داشته باشد یک رهجو از من پرسید چطوری میتوانم به عرش اعلا برسم گفتم صبح جلسه پارک لاله برو گفت آقا من میگویم عرش اعلا شما میگویید پارک لاله؟ گفتم اولین شرطش این است که تو فرمانبردار باشی تو صبح بتوانی از خواب بلند بشوی پارک لاله بروی بعد عرش اعلا هم میتوانی بروی. آن پیوندی که بین رهجو و راهنما برقرار است فقط در انجام عمل میسر است یعنی اگر انجام عمل توسط رهجو وجود نداشته باشد نه حفاظتی است نه حمایتی نه هدایتی. انجام عمل، پیوند بین رهجو و راهنما را برقرار میکند امیدوارم هفته خوبی باشد و همه ما بتوانیم از راهنماهای خود قدردانی کنیم
تهیه و ارسال گزارش: مسافر رضا لژیون پنجم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1086