English Version
English

کارگاه آموزشی کنگره 60،نمایندگی تبریز

کارگاه آموزشی کنگره 60،نمایندگی تبریز

روز شنبه مورخ 94/5/3 سیزدهمین جلسه از دور هفتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60 نمایندگی تبریز با نگهبانی مسافر پویا ستاری و به استادی

مسافر مهدی سلطانی و به دبیری مسافر بابک کاشفی با دستور جلسه "کار،تحصیل،قدرترأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

خداوند را شکر میکنم که امروز توانستم در این جایگاه قرار گیرم و خدمت کنم. دستور جلسه این هفته در مورد کار، تحصیل و قدرت هست. در سی دی آقای مهندس به طور کامل در این مورد صحبت نموده اند و گفته اند که چرا هیچ موجودی در این دنیا بیکار نیست و هر موجودی برای کار و هدفی به این دنیا آمده است. همه موجودات حتی جامدات و گیاهان هم در حال حرکت هستند. سپس آقای مهندس در مورد تحصیل صحبت کرده اند و گفته اند که هر دوی اینها باعث ایجاد قدرت میشوند. من امروز میخواهم در این مورد صحبت کنم که آیا کار و تحصیل در هر موقعیتی موجب ایجاد قدرت میشود؟ در واقع میخواهم در مورد حقه های نفس که در زمینه کار یا تحصیل وجود دارد صحبت کنم یعنی حقه هایی که زده می شود که شما در اثر ادامه کار یا تحصیل از اولویت اصلی خودتان که سفرتان است سرباز زنید. اول از همه ما باید با یکسری ساختارها آشنا شویم. از وادی ده به بعد نوشتارها شکل یک داستان به خود می گیرد و در واقع به گونه ای انشعاب نیروها را در دنیا نشان میدهد که از روز اول که دنیا به وجود آمده این نیروها هم وجود داشته و انشعاب بین نیروهای تاریکی و روشنایی را نشان میدهد که جدال بین این نیروها هم وجود دارد. این دو ساختار همواره در حال گسترش و گرفتن نیرو هستند و براشون خیلی مهمه که بتوانند نیروهایشان را حفظ کنند چون این نیروها باعث قدرت و ابزار دست آنها برای انجام کارهایشان و قدرتمند شدن ساختارشان هستند. من مصرف کننده چه تاثیری میتوانم داشته باشم که نیروهای منفی سعی می کنند با القا منفی من را در مسیر تاریکی ها نگه دارند.

شاید یک سفر اولی واقعا نداند که چه مهره ارزشمندی برای نیروهای تاریکی است. وقتی میتواند ارزش خود را درک کند که کمی از رهاییش بگذرد و تو امتحان کمک راهنمایی قبول شود و لژیون بزند و یک سال بعد بیست نفر را هم به رهایی برساند. پس نیروی منفی فقط شما را از دست نداده است بلکه بیست نفر را از دست داده و با از دست دادن شما به صورت تصاعدی خیلی از نیروهای خود را از دست خواهد داد. پس نیروی منفی انواع حقه ها را خواهد زد تا شما از مسیر تاریکی خارج نشوید. بنابراین از نظر نیروی تاریکی شما مهره ارزشمندی هستید و تنها ابزاری که در دست دارد القا است. اختیار انسان توسط خداوند محترم شمرده شده است و تنها ابزار دست نیروهای تخریبی القا می باشد. آنها با القای یکسری احساسات منفی و پیاده کردن یکسری حقه ها تا قوانین موجود را به شکل دیگری نشان دهند. تعادل قانون است ولی آنها سعی میکنند مسائل را طوری نشان دهند که شما در کارها افراط یا تفریط بکنید. ما میخواهیم در مورد این حقه ها صحبت کنیم. برای درک موضوع مهم است که بدانیم صور پنهان ما چگونه تحت تاثیر این القائات منفی قرار میگیرد. اگر من بتوانم این مکانیزم را درک نموده و اجزای صور پنهانم را بشناسم و بدانم حس منفی چه اثری روی من میگذارد من میتوانم به راحتی با آن مقابله کنم. اگر شناختی نسبت به این مکانیزم نداشته باشم در برابر نیروی منفی شکست میخورم.

 همانجور که صور آشکار و بدن ما از یکسری اجزا تشکیل شده صور پنهان ما نیز یکسری اجزا دارد که سه تای آنها خیلی مهم است. با عقل و نفس و حس خیلی سروکار داریم. تمام کارهای ما با فرمان عقل انجام میگیرد.  عقل همیشه فرمان درست صادر میکند غیر از دو صورت. یک زمانی که در مورد چیزی آگاهی نداشته باشد یعنی آن موضوع را نشناسد و دوم زمانیکه اطلاعات نادرست به آن داده شود مانند مثالی که آقای امین زده است که اگر به یک قاضی اطلاعات غلط داده شود ممکن است حکم اشتباه دهد. نیروهای منفی هم از دو مورد استفاده میکنند یکی از جهل شما و دیگری اطلاعات اشتباه دادن به شما. در مواردی که جهل وجود دارد همانگونه که در جزوه جهان بینی نوشته شده نیاز است که فرد دانایی کسب کند. اما آنچه که نیروهای منفی بیشترین استفاده را از آن می برند قسمت عوض کردن شکل و ماهیت اتفاقات اطراف ماست.

یعنی مقلا چیز خوبی برای ما اتفاق می افتد و ما حس میکنیم که بد است و بالعکس. به این دلیل که عقل اطلاعات کافی نداشته و پی در پی نقض فرمان اتفاق افتاده کم کم فرمان از دست عقل خارج شده و به دست نفس اماره داده شده است در اینجا میگویند که حس آلوده شده است و وقتی که حس آلوده میشود اطلاعات را وارونه به شخص می رساند و شما در دوران اعتیاد این موضوع را دقیقا تجربه می کنید. مثلا شما میخواهید کاری را انجام دهید اما توانش را ندارید و حسی برای انجام خیلی کارها ندارید. از این حس آلوده استفاده میکند و چیزهایی را به فرد القا میکند که او را از مسیر راست خارج کند. تنها راه برای درست شدن این قضیه تزکیه و پالایش حس است که در کنگره به خصوص در بخش جهان بینی انجام میگیرد. حس اولین نقطه به کار گیری عقل است. در کنگره فرد یک وکیل میگیرد مثل جامعه که ما زمانی که نسبت به یک قضیه آگاهی نداریم برای آن وکیل میگیریم و وکیل هرچه بگوید ما دقیقا آنرا انجام میدهیم. در کنگره اگر قرار است تزکیه و پالایش صورت گیرد و فرمان به دست عقل برگردد و دچار القای منفی نشویم، باید به حرف وکیلی که آشنا به آن موضوع است که همان راهنمای ماست، کاملا گوش دهیم. در زمینه کار و تحصیل هم این اتفاق می افتد. در ابتدای ورود به کنگره در وادی یک یاد می گیریم که تفکر کنیم. همینکه شخص میخواهد تفکر کند نیروهای منفی حقه تفکر را به او میزنند یعنی انواع فکرها را در برابر او قرار می دهند. مثلا الان بری کنگره کارت چی میشه و یا درستو میخوای چکار کنی و.... و اگر شخص نتواند درمان خود را در اولویت قرار دهد نه تنها نمیتواند در مسیر درمان پیش رود بلکه رفته رفته در تاریکی ها غرق میشود.

 در سفر اول اولویت فقط درمان شماست و وکیل شما میتواند این را تشخیص دهد که کار یا تحصیل برای شما مفید است یا مضر. کار و تحصیل به خودی خود هیچ منافاتی با کنگره 60 ندارد. اما ممکن که کار و تحصیل توسط نیروهای بازدارنده حقه هایی بزنند که شما را از سفرتان بازدارند. من باید زمانم را ببخشم تا سلامتی و زندگی جدیدم را به دست آورم. به طور  قطع اگر شما بهترین کار یا مدرک تحصیلی را هم داشته باید اما دچار اعتیاد باشید نه تنها از آنها نخواهید توانست سودی ببرید بلکه به قهقراء هم خواهید رفت. گاهی فرد در اوایل سفر حالش کمی خوب میشود و او دچار اشتباه میشود و مثلا فکر میکند که توان کار سنگین را دارد و همین امر ممکن است باعث شود بعدا مصرف مواد او افزایش پیدا کند و تنها کسی که میتواند تشخیص دهد که کار یا تحصیل برای شما مفید است یا نه فقط راهنمای شماست.

گاهی راهنما چیزهایی را میبیند که من سفر اولی نمیبینم و او هرگز به ضرر شما کار نمیکند. سفر دوم که شروع میشود آدم کلی انرژی دارد و بسته به سالهای تخریب کلی چاله و مشکل دارد. من در سفر دوم نزدیک شش ماه خیلی سنگین کار کردم و بعد آقای بابایی را دیدم که حرفهایی به من زدند که خیلی برام جالب بود و باعث شد که من دوباره برگشتم به کنگره و امتحان کمک راهنمایی دادم و لژیون زدم. مضمون صحبت های ایشاک این بود که من الان هم کار میکنم، هم ازدواج کردم، هم دانشگاه میروم و هم در کنگره خدمت میکنم. در وادی سیزده هم داریم که درمان مافوق ترک است و تعادل مافوق درمان، یعنی اگر فقط به کار بچسبم یا فقط به کنگره بیایم من یک انسان یک بعدی خواهم بود. انسانی تعادل دارد که بتواند کار و تحصیل و ... را در کنار هم پیش ببرد. هدف کنگره هم این است که من مهدی زمانی که از کنگره خارج شدم بتوانم انسان متعادلی باشم

تهیه و تنظیم گزارش: مسافر پویا ستاری

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .