برداشت از سی دی "نیروهای خفته" به قلم مسافر محمود
مقدمه: غم بزرگ میتواند موجب سقوط انسان شود یا موجب صعود او و این غم را خود ما به وجود میآوریم که شامل غمهای گذشته و حال و آینده هست و هرکدام تأثیر خاص خود را در زندگی ما میگذارند.
یک سردار جنگی بود که به لحاظ توانایی و قدرت بدنی بالایی که داشت در زمان جنگهای صلیبی دست به کشتار زیادی از انسانها میزد. انسانهای زیادی را از بین برد. البته به نیّت تقرب به عیسی مسیح و پس از چندی با دسیسههایی که توسط اطرافیان او انجام شد مبنی بر خبر دروغین کشته شدن او، همسرش در اثر شنیدن این خبر خودکشی کرده و خود را از بالای ارتفاع پایین انداخته و میمیرد و این سردار جنگی، پس از دیدن این ماجرا و جنازه همسرش رو به خدا کرده و شروع به شکوه و گلایه میکند کهای خدا و ای عیسی مسیح من بااینهمه خدماتی که به شما انجام دادهام چرا این بلا به سر من آمده است و در اینجا غم بزرگی که برای این سردار جنگی به وجود آمد او را متأسفانه به سمت سقوط پیش برد. به حدی که تبدیل به یک فرد خونآشام شد و به او لقب دراکولا را میدهند.
در ادامه طبق صحبت آقای مهندس برای اینکه بتوانیم هر مسئلهای را بهخوبی تجزیهوتحلیل کنیم و بشناسیم؛ میگویند که آن را بشکافید یعنی بشکافید آنچه را که شکافتنی نیست و در اینجا هم برای درک موضوع غم، آن را میشکافند و به یک مثلث که شامل سه ضلع غمهای گذشته، غمهای حال و غمهای آینده تبدیل میکنند و رابطهای که بین این سه غم وجود دارد بدین گونه هست که غم گذشته غم حال را تشکیل میدهد غم حال نیز غم آینده را به وجود میآورد. این بدان معنا است که به فرض مثال ما درگذشته چکی را بدون هیچگونه پشتوانۀ مالی کشیدهایم والان موعد آن چک مثلاً پس از گذشت ۶ ماه رسیده است و این غم بزرگی را برای ما به وجود آورده است یا برای آیندهای که هنوز وجود ندارد و هیچگونه پیشبینی در رابطه با آن نمیشود کرد، ما شروع به برنامهریزیهای غیرعاقلانه و غیرمنطقی کنیم و در آینده دچار مشکلاتی شویم و خودمان برای خودمان غمهایی را پیشاپیش به وجود آوریم.
مثالی را آقای مهندس در این رابطه به زیبایی بیان میکنند که جانوران و پرندگان و حتی گرگهای در بیابانها روزیشان را خیلی خوب دریافت میکنند. بدون هیچگونه غم و غصهای؛ حتی آن گرگی که در بیابانی زندگی میکند که هیچگونه مغازه یا سوپرمارکتی هم وجود ندارد و ما را توصیه به صبر در این رابطه میکنند. در ادامه آقای مهندس از مثال بز استفاده میکنند که فقط جلواش را نگاه میکند یعنی به عواقب کاری که انجام میدهد هیچگونه فکری نمیکند و در مقابل مثال شتر را میزنند که با گردن بلندی که دارد دوردستها را نگاه میکند که تمثیل کسی است از کسی که آیندهنگری در مورد کارهایش دارد و به عواقب کارهای خویش فکر میکند. بهعنوانمثال شخصی که بهجای تحویل دادن ۲۰ تن بار به مقصد ۱۸ تن بار تحویل میدهد و این کار را در ذهن خودش نوعی زرنگی میداند همان مثال بز است که نمیداند که این پولی را که وارد زندگیاش میکند عاقبت خوشی را برای او رقم نمیزند. درواقع شخص فوق با این کارش غم بزرگی را برای آینده خویش به وجود آورده که متأسفانه از آن آگاهی ندارد.
نتیجه:
در پی بیماری اعتیاد برای من غم بزرگی به وجود آمده بود که من نمیدانستم آن را چگونه حل کنم و شبانهروز از خداوند طلب میکردم که بتوانم از شر آن رهایی پیدا کنم؛ اما این غم بزرگ موجب صعود من شد چون به لطف خداوند و کنگره ۶۰ توانستم خودم را از دنیای تاریکیها جدا کرده و به دنیای روشناییها برسانم و این موجب صعود من شده است.
تنظیم و ارسال: مسافر محمد لژیون سوم
-
منبع:
کرمان
- دوشنبه 4 مرداد 1400
- تعداد بازدید از این مطلب :
1535