English Version
This Site Is Available In English

آقای مهندس یک معلم راستین هستند

آقای مهندس یک معلم راستین هستند

استاد سیلور می‌گوید: «ما در کنگره به همه افرادی که در طول مسیر تکاملی خود سبب برداشتن گام‌های بسیار مؤثر و مثبت شده‌اند؛ بسیار افتخار می‌کنیم و در هر حالی به آن‌ها نیازمندیم.» در یکی از واپسین روزهای پاییز، پس از بارش دل‌نشین باران رحمت الهی، موهبتی دیگر نصیبمان شد. حضور پرمهر دیده‌بان ورزش مسافر احمد، در نمایندگی خمین، فضای پرشور شعبه ما را بیش‌ازپیش دل‌انگیز و سرشار از امید کرد. دوستان، با ما در این گفتگو همراه باشید تا از کوله‌بار دانش و انرژی پرباری که با خود آورده‌اند مستفیض شویم.

مسافر احمد با آنتی‌ایکس مصرفی شیره و تریاک وارد کنگره شدند. ایشان ۱۰ ماه با روش DST و داروی اپیوم به راهنمایی آقای مهندس دژاکام سفر کردند. امروز ۲۴ سال است که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها شدند. رشته ورزشی ایشان در کنگره تیراندازی باکمان است.



شما نقش مهمی در ایده ضبط صدای آقای مهندس و نوشتن صحبت‌های ایشان داشته‌اید؛ نوشتن سی‌دی‌ها چه کمکی به خود شما داشته است؟

ابتدا وقتی دو سه جلسه صدای آقای مهندس را ضبط کردم، شروع به گوش دادن به این کاست‌ها کردم؛ چون هنگام برگزاری جلسات، مشغول ضبط صدا و حواسم به این مسائل بود، نمی‌توانستم به‌درستی روی آموزش متمرکز شوم؛ به همین دلیل کاست‌ها را دوباره گوش می‌کردم. یکی دو هفته که گذشت، می‌خواستم موضوعی را در این کاست‌ها پیدا کنم؛ اما هر چه‌قدر دنبال آن می‌گشتم پیدا نمی‌کردم. به فکرم رسید برای این‌که بتوانم موضوعات را پیدا کنم بهتر است مطالب ضبط‌ شده را بنویسم و روی کاغذ بیاورم. این کار را انجام دادم و وقتی این کار را انجام دادم متوجه شدم که اصلاً یک فضای آموزشی دیگری برای من باز شد و دیدم چه‌قدر تأثیرگذار است؛ اما می‌دانستم که کار بسیار سختی است؛ چون از روی کاست نوشتن، بسیار زمان‌بر است و اعضاء الآن نمی‌توانند باور کنند که کاست‌نویسی چه‌قدر زمان‌بر است و سختی‌های خاص خودش را دارد؛ اما این کار را انجام دادم؛ چون احساس می‌کردم که باید خیلی از مطالب را متوجه شوم و بدانم تا بتوانم به مشکلات خود رسیدگی کنم. این‌طور شد که شروع به نوشتن کردم و زمانی که صدای آقای مهندس در جلسه ضبط می‌شد تا هفته بعد که جلسه بعدی برگزار می‌شد من مطالب جلسه قبل را می‌نوشتم. یک روز هم به آقای مهندس گفتم: من صحبت‌های شما را روی کاغذ می‌آورم؛ البته الآن می‌دانم که ایشان می‌دانستند این کار چه تأثیری دارد؛ اما از من پرسیدند تا ببینند من چه‌طور به این موضوع نگاه می‌کنم. آقای مهندس گفتند: «نوشتن و انتقال این صحبت‌ها روی کاغذ که کار بسیار زمان‌بری هم هست، چه فایده‌ای دارد؟» گفتم: آقای مهندس این کار برای من بسیار تأثیرگذار و لذت‌بخش بوده است و من اصلاً از این کار خسته نمی‌شوم. آقای مهندس گفتند: «پس اگر خودت دوست داری، این کار را ادامه بده» و خوشحالم که این کار را انجام دادم.

ورزش تیراندازی باکمان چه اثرات درونی و بیرونی برای شما داشته است؟

من قبل از این‌که مصرف‌کننده شوم، ورزش حرفه‌ای انجام می‌دادم. در مقطعی که مصرف‌کننده شدم، ورزش به طبع مصرفم، قطع شد؛ وقتی وارد کنگره شدم و ورزش در کنگره هم راه‌اندازی شد، ورزش معمول را انجام می‌دادم. بدمینتون، فوتبال و تنیس روی میز بازی می‌کردم؛ چون از قبل در این رشته‌های ورزشی تجربه داشتم. موقعی که تیراندازی راه‌اندازی شد؛ وقتی آقای مهندس گفتند بروید در رشته تیر و کمان ثبت‌نام کنید، در همان هفته و جلسه اول که آقای مهندس ثبت‌ نام کردند، من هم آمدم و این حرکت را شروع کردم. تیراندازی تمرکز بسیار بالایی می‌خواهد و جهان‌بینی فرد را کاملاً به خود او نشان می‌دهد. در کنترل خشم و آرامش قلبی برای انسان، تأثیر بسیار زیادی دارد؛ چون هنگام تیراندازی، شما دائماً در حال رها کردن چیزی هستید و گویی یک‌چیزی از وجود خود انسان رها می‌شود. اگر آن تیر درست بنشیند، یعنی شما توانسته‌اید یک ناخالصی را از خود جدا کنید؛ ولی اگر آن تیر خوب ننشیند، گویی هنوز انسان باید راه زیادی طی کند تا بتواند این کار را انجام دهد؛ اما به‌صورت کلی ورزش تیراندازی باکمان در کنترل خشم، رسیدن به آرامش و نشان دادن جهان‌بینی درون، خیلی تأثیرگذار است؛ البته ورزش‌های دیگر هم جهان‌بینی درون را به انسان نشان می‌دهند؛ ولی این ورزش به نظر من یک کار خیلی خاص است. تیراندازی باکمان، ورزشی بسیار سخت و استقامتی است که یک قوه ذهنی قوی می‌خواهد؛ چون فرد باید خیلی کارها را باهم انجام دهد تا حتی بتواند تیر را رها کند. ظاهراً افراد می‌بینند که این کمان را مثل یک کش می‌کشد و تیر را رها می‌کند؛ ولی خیلی کارها باید انجام دهد که بتواند تیر را تا متراژ مشخص‌شده حتی روی فوم بزند حالا دیگر در فیس زدن بماند؛ اما این ورزش، یک ورزش بسیار خاص است و در کنترل مسائل درونی به من کمک بسیار زیادی کرده است.

چگونه می‌توان در خدمت کردن به لذت کمک به دیگران رسید؟

خداوند فرموده است: «من توفیق و اجازه خدمت را به هر کس نمی‌دهم.» در کنگره بستر برای این توفیق و اجازه بسیار فراوان و مهیا است و من فکر می‌کنم فردی که اجازه پیدا می‌کند وارد کنگره شود، اجازه خدمت هم به آن فرد داده می‌شود؛ یعنی اجازه خدمت، زیر لوای آن اجازه ورود وجود دارد؛ یعنی روی فرمان بالاتری است؛ بنابراین اگر افراد، خود را در معرض این خدمت قرار بدهند، بزرگ‌ترین لطف و کمک را به خودشان کرده‌اند؛ زیرا اگر ما به طبیعت کمک کنیم، خود ما لذت می‌بریم؛ ولی بازخوردی از شناخت ما برای خود ما اتفاق نمی‌افتد. اگر به حیوانات رسیدگی و کمک کنیم، حیوانات هم محبت ما را درک و دریافت می‌کنند؛ اما باز هم بازخوردی برای خود ما ندارد و فقط لذت انجام یک عمل سالم را برای ما دارد؛ ولی وقتی به انسان‌ها خدمت می‌کنیم، آن انسان‌ها با اعمال، رفتار، کردار و گفتارشان درون ما را شخم می‌زنند. به این صورت که برای مثال، ممکن است ما وقتی در یک جایگاه خدمتی هستیم و به کسی می‌گوییم فلان کار را انجام بدهید می‌گویند چشم، اما آن کار را انجام نمی‌دهند یا به آن‌ها می‌گوییم در فلان ساعت حضور پیدا کنید؛ اما حضور پیدا نمی‌کنند یا می‌گوییم این روند را جلو ببرید؛ اما جلو نمی‌برند یا به یک فردی مسئولیت می‌دهیم و می‌بینیم قدر مسئولیت خودش را نمی‌داند؛ بازخورد همه این مسائل به خود ما برمی‌گردد؛ یعنی انسان‌های دیگر ما را شخم می‌زنند. فقط انسان‌ها، این توانایی را دارند، طبیعت و هیچ موجود دیگری به‌غیراز انسان این توانایی را ندارد؛ ولی انسان‌ها این توانایی را دارند که درون ما را با رفتار، کردار، اعمال و گفتارشان شخم بزنند و تاریکی‌های درون ما را به خود ما نشان بدهند. چه حسی در من ایجاد می‌شود وقتی می‌بینم مسئول کاری هستم و تعدادی از افرادی که همکار من هستند و به آن‌ها می‌گویم فلان کار را انجام بدهید؛ ولی آن‌ها انجام نمی‌دهند؟ چه حسی در من ایجاد می‌شود؟ آن حسی که در من ایجاد می‌شود بازخورد آن خدمتی است که در حال انجام آن هستم و باعث می‌شود خودم را بیشتر بشناسم این اجازه‌ای است که در خدمت کردن در کنگره۶۰ وجود دارد.

چگونه می‌توان از مثلث ارتباطی صوت، نور و حس در موضوع قدردانی و شکرگزاری استفاده کرد؟

این مثلث مثلثی است که هستی از آن شکل‌گرفته است که شامل صوت، نور و حس است؛ به‌صورت کلی یک انسان بیدار، یعنی انسانی که از یک جهان‌بینی نسبی برخوردار بوده و این اعتقاد را داشته باشد که جهان هستی و حیاتی که ما در آن زندگی می‌کنیم، دارای یک قوانین و همچنین یک حاکم و نگهبان یا یک بزرگ‌تر و خالق است. اگر این فرد یک اطلاعات نسبی در مورد قوانین زندگی داشته باشد متوجه می‌شود که باید قدردان باشد. این انسان قدردان وقتی قدردانی را هم به کلام، هم در تفکر و اندیشه و هم به عمل انجام بدهد از قسمت نور، صوت و حس این مثلث استفاده کرده که باعث ایجاد حس خوب در او می‌شود. صوتی را که به او رسیده، گوش کرده و در او اثر گذاشته است و نور هم آن علمی است که به آن رسیده است نور از جنس علم است که از طرف خداوند به انسان می‌رسد؛ بنابراین اگر کسی قدر این مثلث و این موضوعات را بداند، قطعاً انسان سپاسگزار و قدردانی خواهد بود و خودش هم تلاش می‌کند که بتواند در آن سیستم، مثمر ثمر بوده و سپاسگزاری را با عمل در این سیستم نشان بدهد.

اهمیت و راز خدمت کردن در کنگره در رسیدن به خودشناسی چیست؟

همان‌طور که توضیح دادم فردی که در کنگره خدمت می‌کند، بقیه اعضای کنگره او را شخم می‌زنند؛ چون فردی که وارد کنگره می‌شود؛ مثل زمینی است که ناخالصی زیادی دارد. او در سفر اول این ناخالصی را در سطح، جمع می‌کند و به این صورت نیست که بتواند این ناخالصی را در زمین دیگری بریزد؛ بلکه باید این ناخالصی را در درون خودش بسوزاند تا از انرژی آن برای تبدیل‌شدن استفاده کند؛ معنی تزکیه و پالایش همین است. تزکیه و پالایش یعنی پاک کردن، پاک‌سازی کردن. وقتی انسان این پاک‌سازی سطحی را انجام می‌دهد و آن را می‌سوزاند و از انرژی آن برای سازندگی استفاده می‌کند؛ حالا وقتی در معرض خدمت قرار می‌گیرد، آن زمین موجود است؛ ولی بقیه انسان‌ها با ابزار خدمت می‌آیند و این زمین را شخم می‌زنند. فردی که زمین خود را پاکیزه و بی‌عیب می‌بیند؛ وقتی شخم زده می‌شود و ناخالصی‌های او به سطح می‌آید، بعد خودش با این ناخالصی‌ها روبه‌رو شده و با خود می‌گوید: آیا من این ناخالصی‌ها را دارم؟ آیا من حسادت دارم؟ آیا من بدخواه هستم؟ آیا من قدر خدمت‌هایی را که دیگران برای من انجام می‌دهند می‌دانم؟ آیا می‌توانم با زبان تشکر کنم؟ من در مقابل انتقاد دیگران چه واکنشی از خود نشان می‌دهم؟ همه این مسائل در این شخم زدن نشان داده می‌شود و این اجازه در کنگره۶۰ وجود دارد که ما با خدمت کردن، خودمان را بیشتر بشناسیم. برای یک راهنما بستر لژیون فراهم است تا با کمک کردن به رهجوها، خودش را بیشتر بشناسد.

اولین بار که آقای مهندس را دیدید چه احساسی نسبت به ایشان داشتید؟

من آقای مهندس را اولین بار در یک برنامه تلویزیونی دیدم. یک روز درحالی‌که خوابیده بودم و مصرف زیادی هم انجام داده بودم؛ وقتی تلویزیون را روشن کردم و تصویر آقای مهندس را در آن برنامه دیدم، به‌محض دیدن چهره ایشان جذب شدم. برای هیچ مصرف‌کننده یا خانواده‌ای که مصرف‌کننده دارد، دیدن برنامه‌ای که در مورد اعتیاد باشد خوشایند نیست؛ چون با اعماق وجودش در آن قضیه قرار دارد و با دیدن چنین برنامه‌ای این مسئله تشدید می‌شود. من هم ابتدا متوجه نشدم که موضوع این برنامه چیست؛ فقط چهره آقای مهندس و نوری که در چهره ایشان دیدم من را جذب کرد و مشتاق شدم بدانم این چهره چه می‌گوید. بعد که متوجه شدم در مورد اعتیاد و درمان آن است، حالتی برایم پیش آمد که وقتی به خود آمدم متوجه شدم؛ مانند یک سرباز که در مقابل فرماندهش با پاهای جفت شده و دست‌های کشیده به سمت پایین به حالت خبردار و با احترام، جلوی تلویزیون ایستاده بودم. فقط آقای مهندس را نگاه می‌کردم و یک نیرویی از درون به من گفت: تنها کسی که می‌تواند تو را نجات بدهد همین فرد است، برو او را پیدا کن تا چند روزبه دنبال این بودم که از کجا ایشان را پیدا کنم، آیا با صداوسیما تماس بگیرم؟ چون یک آدم مصرف‌کننده به دلیل قرار گرفتن در حالت‌های نشئگی و خماری همیشه در نوسان است و هرلحظه یک فکر در سر او می‌گذرد. چند روز گذشت و من مدام در این فکر بودم که چگونه و از چه راهی می‌توانم آقای مهندس را پیدا کنم تا این‌که یک روزبه خانه آمدم و پدرم تکه کاغذی را از طرف شخصی که شاید ۲۰ سال بود او را ندیده بودم و مطمئن هستم که این شخص اصلاً هم کنگره۶۰ را نمی‌شناخت به من داد که روی آن کاغذ اسم کنگره۶۰ و آدرس و ساعات برگزاری جلسات کنگره۶۰ نوشته‌شده بود. من نمی‌دانم ماجرا چه بود؛ اما آن شخص بدون این‌که چیزی در مورد موضوع نوشته‌شده در آن کاغذ بگوید، آن کاغذ را به پدرم داده بود و از او خواسته بود آن کاغذ را به دست من برساند. در آن برگه، اسم کنگره۶۰ و یک آدرس نوشته‌شده بود. در انتهای آن برنامه تلویزیونی هم نام کنگره۶۰ آمده بود؛ بنابراین از این طریق من متوجه شدم که آدرس نوشته‌شده، آدرس کنگره۶۰ است و بلافاصله مراجعه کردم.

این مطلب که گفته می‌شود در هر جایگاه خدمتی که قرار می‌گیریم مواظب باشیم که به آن جایگاه خدشه‌ای وارد نکنیم به چه معنی است؟

جایگاه درواقع نوع مسئولیت است و ما در کنگره با شال‌ها مسئولیت‌ها را مشخص می‌کنیم. ما اسم جایگاه را می‌آوریم و واقعاً هم جایگاه است. ما در جایگاه قرار می‌گیریم و آن جایگاه به‌تنهایی وجود دارد. یک نکته بسیار مهم این است برای این‌که ما ازنظر درونی از تعادل خارج نشویم و خود را بالا نبینیم؛ باید بدانیم ازنظر کنگره۶۰ جایگاه‌ها در صور آشکار، یک سازمان‌دهی هستند که ما نسبت به نشان‌هایی که داریم از همدیگر حرف‌شنوی داشته باشیم. این‌یک مدیریت است که در هر سازمانی وجود دارد. این طبقه‌بندی مسئولیت است که باید از همدیگر حرف‌شنوی داشته باشیم. این مسئولیت از آن مسئولیت حرف‌شنوی داشته باشد. من نمی‌خواهم بگویم مسئولیت بالاتر، نمی‌خواهم بگویم جایگاه بالاتر، جایگاه بالاتر را فقط خدا می‌داند که جایگاه هر انسانی در کجاست؛ اما ازنظر سازمان‌دهی، ما باید به این طبقه‌بندی احترام بگذاریم و اگر من در جایگاهی قرار دارم و اشتباهی می‌کنم، شاید ازنظر اذهان به آن جایگاه، لطمه وارد می‌کنم؛ اما من در آن جایگاه قرارگرفته‌ام تا درس بگیرم، بیشتر رشد کنم و ببینم آیا می‌توانم در این جایگاهی که به‌زعم دیگران به من داده‌شده، برای خود ظرفیت‌سازی کرده و ظرفم را گسترش بدهم؟ با چه چیزی می‌شود این کار را انجام داد؟ با این دیدگاه که من در این جایگاه قرارگرفته‌ام برای خدمت کردن به انسان‌ها نه برای این‌که به دیگران فخرفروشی کنم و خود را بالاتر و رئیس آن‌ها بدانم. انسان در این دست‌انداز قرار می‌گیرد و اگر بتواند آن را با جهان‌بینی متعادل کند، آن خدمت فوق‌العاده برای او لذت خواهد داشت و انسان‌های دیگری هم که در کنار او هستند با صلح، آرامش و دوستی می‌توانند آن خدمت را به انجام برسانند. همه خدمت‌ها تجربیات و درس‌های خاص خودشان را دارند درسی که در ایجنتی هست در مرزبانی نیست، درسی که در مرزبانی هست در راهنمایی یا راهنمای تازه‌واردین نیست، هر کدام از این‌ها درواقع نوشابه خودش را دارد.

لطفاً در مورد نقش کاریزماتیک و نفوذ کلام آقای مهندس برای ما صحبت کنید؟

ما اصولاً زیاد در مورد نقش ظاهری آقای مهندس گفتگو نمی‌کنیم و به آن نمی‌پردازیم؛ اما آقای مهندس یک معلم و درواقع یک معلم راستین هستند. در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، بخشی با عنوان اسلحه حق وجود دارد که آن اسلحه، تمثیل کلام است. شما در نظر بگیرید وقتی یک اسلحه می‌خواهد نسبت به یک نشانه شلیک کند و اثر بگذارد، باید مهمات داشته باشد. اگر مهمات نداشته باشد، هر چه‌قدر هم که شما با نشانه‌گیری دقیق و درستی شلیک کنید، در آن نشانه و ساختاری که روبه‌روی شما است؛ هیچ اثری نمی‌گذارد. حالا اگر زبان را اسلحه و مهمات را تزکیه، پالایش و عمل فرد نسبت به یک موضوع در نظر بگیرید متوجه خواهید شد وقتی انسانی می‌گوید دروغ نگویید؛ اگر خودش دروغ نگوید، اسلحه او نسبت به دروغ‌گویی دارای مهمات است و خشاب آن پر است؛ چون خودش دروغ نمی‌گوید؛ بنابراین چنین انسانی وقتی می‌گوید دروغ نگویید، در شنونده که شاید تمثیل سیبل باشد اثر گذاشته و به قلب او می‌نشیند. چرا؟ چون گوینده، یعنی کسی که می‌گوید: دروغ نگویید، غیبت و سرزنش نکنید، در مورد دیگر انسان‌ها بدخواه و سرزنشگر نباشید و به شخصیت دیگران لطمه‌ای وارد نکنید، خود او به این سخنان عمل می‌کند؛ بنابراین این اسلحه که زبانش است به مهمات، مسلح می‌شود و وقتی کلام جاری می‌شود اثرگذار است. نشانه این نفوذ کلام و اثرگذاری در تزکیه و پالایش است.

کلام آخر:

من واقعاً احساس می‌کنم مورد لطف مستقیم خداوند قرارگرفته‌ایم که به ما اجازه داده شد در خودمان تغییر به وجود آوریم؛ پس توصیه می‌کنم در هر جایگاهی که هستیم، چه همسفریم و به‌واسطه مسافر و حتی مسافر هستیم و به‌واسطه مصرف، پای ما به این سرزمین، به این فضا و ساختار که ساختار بسیار عظیم و شگفت‌انگیزی است باز شد، قدرش را بدانیم و اگر می‌خواهیم قدر کنگره را بدانیم، باید قدر داشته‌هایمان را بدانیم. ما خیلی چیزها داریم که نمی‌بینیم و به آن‌ها توجه نمی‌کنیم. اگر خوب دقت کنیم متوجه می‌شویم انسان‌هایی بسیار ثروتمند هستیم و اگر قدر داشته‌هایمان را بدانیم، در عین نیازمندی، احساس بی‌نیازی می‌کنیم. مهم نیست خانه یا ماشین داریم یا نداریم، مهم نیست وضعیت اقتصادی ما در چه مرحله‌ای است؛ بلکه موضوع مهم این است که آیا جسم سالمی داریم؟ اگر جسم سالمی داریم، یعنی بزرگ‌ترین سرمایه در اختیار ماست و باید قدر آن را بدانیم. اگر قدر آن را دانستیم، پس قدر فرزند سالم، قدر مسافری را که سالم شده است، قدر همسر یا پدر و مادر خود و قدر محیطی را هم که در آن، حیات داریم می‌دانیم. قدردان بودن، بسیار مهم است پس قدر چیزهایی را که داریم بدانیم.

با سپاس فراوان از دیده‌بان آقای حکیمی بابت تمام زحمات بی‌دریغ و ارزنده ایشان. امیدواریم همیشه تندرست و استوار باشند. از همراهی شما عزیزان تشکر می‌کنیم.

مصاحبه‌کننده: همسفر زینب
طراح سؤال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم)
عکاس: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم) دبیر اول سایت
نمایندگی همسفران خمین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .