English Version
English

سی دی ظرفیبت و شخصیت ( استاد امین دژاکام )

سی دی ظرفیبت و شخصیت ( استاد امین دژاکام )

 

یک سوال وجود دارد که شخصیت چه چیزی است  و چه کار می کند؟ تعاریف زیادی وجود دارد ! شخصیت یک موجودیت است. چرا می گوییم که شخصی دارای شخصیت ضعیف و شخص دیگر دارای شخصیت قوی می باشد؟

هر انسانی دارای یک سری توانایی ها یا ناتوانی ها ، خواسته ها و آرزوها و تفکرات است که می تواند شخصیت او را بسازد اما این به تنهایی کافی نیست.

در روان شناسی می گویند شخصیت در یک سنین خاصی شکل می گیرد مثلا می گویند تا 16 ماهگی 30درصد آن شکل می گیرد و یا تا 6 سالگی فلان مقدار دیگر شکل می گیرد. و اگر شخصیت بچه خراب شود به سمت ضد ارزشها سوق پیدا می کند . یعنی چه؟

شخصیت در بیماری اعتیاد و زندگی روزمره چه کاربردی دارد؟‌و این خیلی سوال مهمی است. باور هر انسانی راجع به موجودیت خودش می تواند یک تعریف از شخصیت باشد و ممکن است و می تواند تعاریف دیگری هم داشته باشد.

هر انسانی یک چیزهایی در وجودش دارد، نیروها، استعدادها، پتانسیل ها و هنرها و علوم و فنون و تجربه هایی دارد و این موجودیت او را شکل می دهد مثلا شخصی استعداد نقاشی دارد، یا کسی استعداد ورزش فوتبال دارد یا ریاضیات یا مهندس برق خوبی است و این استعدادها موجودیت آن شخص است. اما این ها به تنهایی کافی نیست و نمی تواند به تنهایی شخصیت را شکل بدهد و کامل کند اینکه انسان چه توانایی و استعدادی دارد شخصیت او را نمی سازد و کامل نمی کند. ممکن است انسانی استعداد بسیاری داشته باشد اما شخصیتش متزلزل باشد. ممکن است انسانی 5 برابر کسی دیگر استعداد داشته باشد اما در مقابل شخصیت او تاثیر پذیر است و کسی می تواند با یک حرف نا امیدش سازد و یا نظرش را عوض کند.

چرا؟ چون باورش نسبت به موجودیت می شود شخصیت نه موجودیت تنها یعنی اگر انسانی توانایی دارد و این توانایی را باور داشته باشد این به حساب می آید و این وارد محاسبه می شود و به حساب می آید اما اگر باور نداشته باشد اگر کوهی از استعداد هم باشد، استعدادها به کارش نمی‌آید و به درد نمی خورد و شاید هرگز به دنبال استعداد خود نرود و شاید خیلی ها در او استعدادی ببینند اما خودش قادر به دیدن نباشد و باورش نمی کند و آن باور موجودیت می شود .

 شخصیت چه کار می کند؟ کاربردش چیست؟

اگر شخصیت در وضعیت درستی باشد و در حال خوب و تعادل قرار داشته باشد باعث می شود انسان از مواهب زندگی برخوردار شود،  شخصیت یک انسان به او اجازه می دهد از مواهب و امکانات و نعمت های زندگی لذت ببرد و بهره‌مند شود یعنی لذت بردن انسان در زندگی به شخصیت بستگی دارد و اگر شخصیت از بین برود و آسیب ببیند دیگر آن لذت را از زندگی نمی برد.

به همین خاطر است که می گویند شخصیت بچه ها را خرد نکنید با تحکم با آن ها صحبت نکنید، سرشان داد نزنید آنها را تحقیر نکنید. زیرا همان بچه ای که با یک عروسک کیف دنیا را می کرد و دور اتاق می دوید و شاد و خوشحال و شادمان بود دیگر با کوهی از عروسک هم خوشنود و خوشحال نمی شود در کنار عروسک ها می نشیند اما شاد نیست وهمیشه افسرده و غمگین است زیرا نمی تواند دیگر با عروسک ها ارتباط برقرار کند ، دیگر نمی تواند لذت ببرد ، یعنی شخصیت و موجودیت او نابود شده است.

وقتی عقل، حس، نفس یا هر چیز دیگری که در قالب شخصیت قرار گرفته است  آسیب دید و از بین رفت ، دیگر به کار نمی آید، قدرت عقل و تفکر و حس بلااستفاده می شود.

اعتیاد شخصیت را ترور می کند واز بین می برد و نابود میکند.

حالا سوال این است که شخصیت از کجا و چگونه قابل آسیب دیدن است؟

برای مثال در زمان قدیم اگر به کسی توهین می شد شخص ،طرف مقابل را به دوئل دعوت می کرد

شخصی که به او توهین می شد احساس می کرد که دیگر نمی تواند از زندگی لذت ببرد حتی حاضر بود  بمیرد ولی با توهینی که به او شده تا آخر عمر زندگی نکند.

در قدیم شخصیت و شرافت و مردانگی برایشان خیلی مهم بوده است و حس های مردم در قدیم از حس های مردم امروز قوی تر بوده است مانند بینایی، بویایی، و لمس کردن. مثلا از طریق ردپا یکدیگر را دنبال می کردند و در کل حس ها قوی تر و نیرومند بوده است و روش های زندگی، امروزه این حس ها را تحت تاثیر قرار داده و بر اثر یک سری مسائل ،حس ها ضعیف شده است.

انسان وقتی که هنوز شخصیت او آسیب ندیده باشد ، در مقابل تخریب و توهین عکس‌العمل نشان می دهد.

اگر کسی به خود کاملا اعتماد داشته باشد ، برای خود آبرو و اعتبار دارد توهین برای این شخص خیلی سنگین است و عکس‌العمل نشان می دهد. اما اگر توهین اول را قبول کندو نتواند شخصیت خود را ترمیم کند در مقابل توهین دوم تخریب بیشتری به او وارد خواهد شد اما کمتر ناراحت می شود و همین ترتیب سومین و چهارمین توهین.....

هرچه قدر انسان شخصیتش خرد شود به همان مقدار به تاریکی وارد می شود و در آن فرو می رود و به جایی می رسد که دیگر هیچ توهینی نمی تواند او را به انجام عکس‌العمل وادار کند.

برای مثال یک مصرف کننده کارتن خواب است و در گوشه یک جوی آب افتاده است اگر یک لگد به او بزنی یا آشغال روی او بریزی عکس‌العملی نشان نمی دهد و ناراحت نمی شود. او کاملا تخریب شده و شخصیتش نابود شده است.

البته شاید خیلی ها که وارد اعتیاد می شوند شخصیت آنها کاملا تخریب نشود و به این نقطه نرسند، به هر حال مقداری از شخصیت از بین می رود شاید 10 یا 20 یا 30 درصد ولی قطعا تخریب در شخصیت به وجود می آید.

شخصیت انسان گوهر ویا کیمیایی است که اگر آسیب دید و خرد شد. آن انسان قابلیت های قبل را از دست می دهد یعنی توانایی هایی که در وجودش است دیگر خیلی کار برد ندارد یعنی توانایی های قبلی کاربرد خود را ندارند و شخص توانایی های خودرا از دست می دهند از 3 طریق شخصیت آسیب می بیند اما مسئله دیگر ظرفیت است که به کمک شخصیت می آید. اما ظرفیت چیست و چه تاثیری دارد؟

در زندگی، آدمی پیدا نمی شود که چیزی را دوست داشته باشد و وقتی آن چیز را از دست می دهد یا از او گرفته می شود ناراحت نشود.

انسان تحت دو نیرو حرکت می کند یا برای بدست آوردن چیزی که به او لذت و شادی می دهد و خوشحالش می کند حرکت می کند یا برای دور شدن از چیزهایی که او را عذاب می دهد و این دو مسئله همیشه برقرار است.

در زندگی هر کسی به دنبال یک سری خواسته ها و آرزوها و رویاها می باشد و در کودکی و نوجوانی و خصوصا در جوانی بیشتر  اینگونه است اما بعدا ممکن است کم رنگ گردد. هر کسی دوست دارد و برایش مهم است که جایگاه خوبی در جامعه داشته باشد، احترام داشته باشد، پول خوب و شغل و کار خوب، ماشین، یا یک بازیگر خوب و امثال اینها یا یک فوتبالیست خوب و وقتی که به اینها که آرزو دارد نمی رسد دچار اندوه، رنج، غم، غصه، کینه، نفرت و حتی ممکن است به جنون برسد و این بستگی دارد که چقدر برای او این ها مهم بوده باشد و آرزوها در چه درجه اهمیتی بوده باشد وعکس العملی که به دست می آید بستگی به زمان آرزو و وقتی که صرف شده شدیدتر است.

در گذشته عده ای می گفتند اگر می خواهی بدون رنج و عذاب و راحت زندگی کنی، زندگی را باید واقعی دید و باید رویا خیال پردازی ها را کنار گذاشت ، نباید رویا و آرزو داشته باشی و کاملا رویاهایت را کنار بگذار تا دچار رنج و عذاب نشوی.

یک سری از انسان ها به هیچ عنوان نمی توانند یک قدم از آرزو و رویا کوتاه بیایند و خیلی سفت و سخت به آرزو و رویای خود چسبیده اند که مثلا حتی برای رسیدن به آن خواسته و آرزو زمان هم می گذارند که مثلا باید ظرف مدت 3 سال به این خواسته برسم، اصرار و پافشاری می کند و به هر قیمتی می خواهد به خواسته خود برسد و وقتی به آن در مدت زمان معین شده نمی رسد تخریب ایجاد می شود. پافشاری و اصرار برای رسیدن به آرزو و کنارگذاشتن آرزوها، به تمام معنا، تخریب ایجاد می کند ولی هر دو مورد اشتباه است یعنی نه باید خواسته ها را کنار بگذاریم نه اینکه خیلی به صورت افراطی به آرزوها بچسبیم.

انسانی که آرزو و رویا نداشته باشد شوق و علاقه و اشتیاق هم به زندگی نخواهد داشت. انسان باید همیشه رویا و آرزو داشته باشد پافشاری انسان برای رسیدن به آرزوها تخریب دارد نه خود رویا و آرزو. البته رویا و آرزو هم باید معقول باشد.

اما یک مسئله وجود دارد که کسانی که خداشناس هستند دائما می گویند خداوند بخشنده و مهربان است، آفرینش و هستی را خلق کرده، مگر برای او کاری دارد که خواسته های ما را به ما بدهد برای او که کاری ندارد پس چرا نمی دهد؟ چرا مرا به آرزو هایم نمی رساند؟ و خواسته هایم را در اختیارم قرار نمی دهد؟ چرا؟ و هزاران چرای دیگر. اما چرا نمی دهد و علت آن چیست؟ علت آن ظرفیت است، اگر آن چیزی که به انسان داده می شود در درون انسان آن ظرفیت و گنجایش به وجود نیامده باشد جز نیستی و نابودی چیزی دیگر برایش به بار نخواهد آمد. شاید در اول خیلی خوشحال شود ممکن است همیشه خواسته پول نباشد ممکن است یک جایگاه علمی باشد، یا یک شغل رده بالا، و این شغل برای کسی که تخصص ندارد تخریب ایجاد می کند. اگر به جای خود بگیرد عیبی ندارد.

پس مسئله اصلی کجاست؟ اگر نمی دهد به خاطر ظرفیت است پس من چه کار کنم که ظرفیت در من به وجود بیاید و این نکته را باید بدانیم که او رحمان و رحیم است و می دهد اگر ظرفیت در من  وجود داشته باشد.

هرچیزی از ضد خودش قابل شناسایی و شناخته شدن است.

ظرفیت از ضد خودش قابل تشخیص است در واقع آن چیزی که انسان می خواهد در آن مورد ظرفیت ایجاد شود باید از آن محروم باشد و اگر محروم شد و در اختیارش نبود و نداشت دچار، خشم، کینه، نفرت، ناامیدی و امثالهم نشد و به این حس های بد آلوده نشد و اگر هم این حس ها آمد اما دنبالش نرفتم و رها کردم و از آنها پیروی نکردم ظرفیت آن موقع شکل می گیرد. البته موقعی که انسان دچار خشم می شود و موقعی که خشم خود را فرو می برد دلش می سوزد و دلش به درد می آید و این سوزش دل و درد دل همان ظرفیت است که دارد به وجود می آید و کندن و گود کردن با درد و سوزش همراه است و این درد و سوزش دارد ظرفیت را آماده می کند و یواش یواش ظرفیت به وجود می آید. و زمانی که چیزی به من داده می شود آن موقع دیگر هیچ حسی ندارم و دیگر دچار تفاخر، خودبزرگ بینی، کینه و نفرت نمی شوم و دچار حس های بد نمی شوم و هیچ عواقبی و هیچ علامتی در من به وجود نمی آید و حال چیزهایی را که ندارم لااقل می دانم که چه کار کنم که در آینده و در ادامه برایم اتفاق بیافتد.

اگر از مردم هم توقع نداشته باشیم و توقعات خودمان را از مردم کاهش دهیم و این ظرفیت را در خود به وجود بیاوریم و برایمان اهمیتی نداشته باشد و هیچ گونه احساسی نداشته باشیم که مردم حتما باید به ما کمک کنند آن موقع هم ظرفیت شکل می گیرد وهم آرام آرام به چیزهایی که نداریم می رسیم چون خواسته و توقع را در درون خودمان کنترل کرده ایم.

 

 

تهیه گزارش : امید خان زاده

منبع : وبلاگ لژیون آقای احمدحکیمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .