"بنام قدرت مطلق"
جلسه دوازدهم از دوره چهارم کارگاه های آموزشی کنگره ۶۰ نمایندگی لواسان با استادی راهنمای محترم مسافر دانیال، نگهبانی مسافر منصور و دبیری مسافر فرهاد با دستور جلسه " بنیان کنگره 60 " مورخ دوشنبه ۱7 آذر ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان، دانیال هستم؛ یک مسافر.
خدا را شکر میکنم که این فرصت برایم فراهم میشود تا در این جایگاه باشم، خدمت کنم و آموزش بگیرم. از آموزشهایی که دریافت کردهام، هر مقدار که توان دارم منتقل میکنم. از نگهبان جلسه نیز تشکر میکنم که این فرصت را در اختیارم میگذارد.
هر بار در جایگاه استاد قرار میگیرم، تپش قلبم بالا میرود؛ چون این جایگاه، جایگاهی است که مهندس در آن نشسته و آغاز کرده است و بسیاری از بزرگان کنگره در آن حضور داشتهاند؛ کسانی که وقتی انسان کنارشان قرار میگیرد حالش خوب میشود. بنابراین ارزش این جایگاه از من نیست، از تقدسی است که از پیش در آن نشسته است.
در سفر اول، عشق بسیاری داشتم که روزی من هم در جایگاه استاد قرار بگیرم. وقتی اعتیادم تمام شد و به مسیر تازه قدم گذاشتم، باورم نمیشد روزی برسد که ده سال از سفرم بگذرد و در شعبهای که حضور دارم جزو قدیمیها محسوب شوم؛ هرگز فکرش را نمیکردم. هرچه انسان بیشتر در کنگره حضور دارد و در معرض آموزش قرار میگیرد، اشتیاقش بیشتر میشود.
گاهی پیش میآید که نمیخواهم به کنگره بیایم، اما باز میآیم؛ چون وصل بودن به کنگره حالم را خوب میکند. لذت میبرم از این جریان؛ آنقدر که وقتی به ساعت نگاه میکنم و میبینم زمان صحبت کردنم رو به پایان است، دوست دارم بیشتر حرف بزنم؛ چون از این فضا حال خوب میگیرم.
در شعبه اندیشه از قدیمیهایی که کنارشان آموزش گرفتم میتوانم نام ببرم: راهنمایم آقای سعید نمکی بودند؛ دیدهبان بودند و افتخار شاگردیشان را داشتم. سخنانی از ایشان همیشه در ذهنم مانده است. همچنین حسین، شاگرد آقای رضا ترابخانی بود. سالهای ۸۳ و ۸۴ که با سید صفر رهبری همراه بود، میگفت: «گاهی جلسه تمام میشد و همه میرفتند؛ اما من چهارپایهای میگذاشتم همانجا، در محل آتشی که خاموش شده بود، مینشستم و کتابهایی را که میخواندند ورق میزدم و نوشتهها را بررسی میکردم؛ چون میدانستم اگر این مسیر را ادامه بدهم، روزی به رهایی میرسم.»

در شعبه ما آقای محسن زهرایی بودند؛ ویراستار تمام نوشتارهای مهندس. سخنانشان سنگین، دقیق و پُر از اطلاعات بود. در هر زمینهای آگاهی داشتند: عمران، ویراستاری، موسیقی… و حضورشان در هر جمعی اثرگذار بود.
همچنین آقای احسان رنجبر، مترجم نامههای مهندس ربیعی؛ هیچوقت یادم نمیرود روزی که خدمتگزار بودند و برای گرفتن خدمت ایستاده بودند. ایمان افروز نیز در راگبی بسیار فعال بود. هرگز فکر نمیکردم روزی من هم به این جایگاهها برسم. اما الآن ده سال گذشته و میبینم همه کسانی که در این جایگاهها خدمت کردهاند، از عشق و حال خوشی بهره بردهاند؛ و اینها همه در پرتوی آموزشهای کنگره است.
اگر از آموزشهای کنگره غافل شوم، ناگهان به خودم میآیم و میبینم به جای انجام وظیفه، نشستهام حافظ میخوانم و میگویم «دو روزهٔ دنیا را غنیمت بدان»؛ درحالیکه از مسیر اصلی منحرف شدهام. در هر جایگاهی که هستم باید در آموزش بمانم؛ سیدی گوش کنم، بنویسم و تفکر داشته باشم؛ وگرنه تبدیل به سوپ میشوم و چیزی درونم باقی نمیماند.
اگر میگویم مهندس را دوست دارم، باید آموزشهایش را گوش کنم. اگر میگویم راهنما را دوست دارم، باید فرمانش را اجرا کنم. نمیشود بگویم خودم را دوست دارم و در عین حال سیگار بکشم، مواد مصرف کنم یا تا دیروقت بیدار بمانم و صبح را از دست بدهم. اینها با هم سازگار نیست.
در مورد بنیان کنگره نیز همیشه گفتهام باید فکر کنم. هر حرفی که در کنگره میشنوم باید دربارهاش بیندیشم. اگر نمیدانم، باید بپرسم. بنیان یعنی ریشه؛ و آقای مهندس بنیان کنگره هستند؛ کسی که اطلاعات را از جاهای مختلف دریافت، پردازش و بهصورت قابلفهم در اختیار ما قرار میدهد.

من سیدی را گوش میکنم برای اینکه تغییر کنم، نه فقط برای شنیدن. هر سیدی حاصل سالها تفکر و تجربهٔ مهندس است. گوش دادن هر سیدی مانند خواندن چند کتاب است؛ البته فقط وقتی این اثر را دارد که دربارهاش فکر کنم. مگر میشود مطلب جدیدی بخوانم و برایم سؤال پیش نیاید؟ اگر سوال نداشته باشم یعنی درست نفهمیدهام. باید پرسشگر باشم، از راهنما سؤال کنم، و بهدنبال رفع مشکل خودم باشم.
در سیدی غربت هم نکتهای بود که همیشه به آن فکر میکنم: نصیحت و شعار فایده ندارد. هر مطلبی که مهندس میگوید، اول خودش انجام میدهد. روزی سیگار در کنگره آزاد بود؛ خود مهندس ابتدا سیگارشان را درمان کرد و بعد روش را تدوین نمود. همانطور که وزن و تغذیهی سالم را ابتدا بر خودشان اعمال کردند و بعد آموزش دادند. چون میخواهند قالبی که از من ساخته میشود، قالبی محکم باشد؛ قالبی از فولاد، نه خشت گِلی.
این مسیر سختی دارد، اما ارزشش را دارد. امیدوارم بتوانم در این مسیر درست حرکت کنم، از آموزشها بهره بگیرم و حواسم باشد که زمان محدود است.
از اینکه به صحبتهایم گوش دادید، سپاسگزارم.
تایپ،بارگذاری: مسافر مصطفی
عکس : مسافر محمد
مرزبان خبری : مسافر محسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
116