در دنیای ما هر یک از اجزای ماشین را شخص دیگری تعمیر میکند. مثلاً یک نفر موتور ماشین، یک نفر گیربکس، یک نفر لاستیک، کس دیگری ترمز ماشین و غیره بدین ترتیب وقتی همه این اجزا را کنار هم قرار میدهند، یک خودرو تشکیل میشود و به تنهایی هیچکدام به درد نمیخورد. کنگره هم باید خروجی داشته باشد؛ یعنی باید یک مصرفکننده به درمان برسد تا مصرفکننده بعدی سفرش را شروع کند. کاری که در کنگره انجام میشود در هیچ جای دنیا انجام نمیگردد؛ مثلا یک خیاط از مشتریان زیادی پارچه میگیرد و روی هم انباشته میکند. در صورتی که این کار درستی نیست. باید یکییکی پارچهها را از مشتریها بگیرد؛ وقتی یکی را تمام کرد سپس بعدی را شروع کند. در کنگره یک مصرفکننده طوری درمان میشود که پس از آن هر موادی در اختیار او باشد وسوسه نمیشود که مصرف کند. این یعنی کاملا به درمان میرسد. در کنگره افراد لایق، صالح، سالم و دلسوز روی سیستم گذاشته میشوند. مرزبانی باشد یا ایجنت یا راهنما یا غیره همه با عشق خدمت میکنند. بدون هیچ دستمزدی، بدون هیچ چشمداشتی از کار و زندگی خود میزنند تا به مردم دردمند خدمت کنند. این چه میتواند باشد جز عشق؟!
در اینجا مراحل نفس را یاد گرفتیم. نفس چیزی است که تعیین موجودیت میکند، چه در ظاهر و چه در باطن در خواب یا بیداری و خواستههای معقول و نامعقول دارد. خواسته معقول یعنی کارهای نیک و ارزشی، خواستههای نامعقول هم یعنی اعمال بد و ضد ارزشها و اینکه نفس دارای مراتبی میباشد. اولین مرحله نفس اماره که امرکننده است. مرحله دوم نفس لوامه است که ابراز پشیمانی میکند. مرحله سوم نفس مطمئنه میباشد که در این مرحله انسان به کمال رسیده و فقط اعمال ارزشی را انجام میدهد. تمام ائمه و امامان و پیامبران در این مرتبه از نفس بودهاند. در جهان فیزیکی همه چیز به سه شکل وجود دارد. یا ماده است که جسمیت دارد، یا مایع است مثل آب و یا گاز که بیبو میباشد؛ البته در پالایشگاهها به گاز بو اضافه میکنند تا قابل شناسایی باشد و در مصارف خانگی اگر نشت داشت بوی آن حس شود و موجب ایجاد حریق نشود.
در آخر اینکه عدهای از انسانها بر این عقیده میباشند که انسان از نسل میمون بوده است؛ اما اشتباه میکنند؛ چون میمون هیچوقت تغییر نمیکند و نمیتواند به کمال برسد؛ زیرا روح ندارد و فرایند یادگیری در او اتفاق نمی افتد؛ چون روح فقط منحصر به انسان است؛ ولی انسان همیشه در حال تغییر میباشد و به مرور زمان با یادگیری علم و دانش میتواند به کمال برسد. مهندس میفرمایند: «نماز برای انسان خیلی مفید است. کسی که نماز میخواند؛ اگر شکم بزرگی داشته باشد، با نماز خواندن چون حالت ورزش دارد، چربیهای شکمش آب میشود و کسانی که نماز میخوانند عمر بیشتری دارند» پس نماز فواید زیادی برای ما دارد و قدرت مطلق ضروری دانستهاند وگرنه قدرت مطلق نیازی به نماز ما ندارد. تمام ادیان و بزرگان ما بر این باورند که روح و نفس یکی میباشند؛ ولی مهندس با شناخت جسم، روح و نفس انسان به این مطلب دست یافتند که روح و نفس یکی نمیباشند. تقریبا مکمل هم هستند.
ایشان رابطه قلب و مغز را مثال میزنند که قلب تا وقتی خون در آن جریان دارد کار میکند؛ ولی به محض اینکه به آن خون نرسد، از کار میافتد و با مغز رابطه مکمل دارند. دقیقا مثل رابطه روح و نفس. در زمانهای قدیم یک پادشاه بود که دو وزیر داشت. یکی شمس وزیر دیگری قمر وزیر. که شمس وزیر پادشاه را به نیکی و درستی و کارهای صالح و ارزشی هدایت میکرد؛ اما قمر وزیر به کارهای بد و ضدارزشی. که این رابطه شمس وزیر با قمر وزیر دقیقا مثل رابطه روح و نفس میباشد. شخصی از مهندس سوال میکند که چرا بعد از حضرت محمد (ص) پیامبر دیگری نیامد؟! مهندس در جواب گفتند: «چون انسان رفتهرفته رو به کمال میرود و به درجهای از علم و آگاهی رسیده است که دیگر نیازی به پیامبر ندارد.» ایشان اشاره به جهانهای متعدد میکنند که ما سه جهان داریم. جهان فیزیکی یا جهان خاکی که ما در آن زندگی میکنیم، جهان ذهنی که مثلاً ما وقتی به صحبت کسی گوش میکنیم ممکن است ذهن ما در جاهای دیگری سیر کند، و جهان خواب که در آن با مسائل گوناگونی برخورد میکنیم. در آخر لازم میدانم بابت این آموزشهای ناب از جناب مهندس و خانواده محترم ایشان و همچنین راهنمای عزیزم خانم فاطمه تشکر کنم.
منبع: سیدی رب۱، رب۲
نویسنده: همسفر ژاله رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر منیره ( لژیون ششم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسلامشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
75