جلسه سیزدهم از دوره چهلوسوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره60 همسفران نمایندگی ستارخان به استادی پهلوان همسفر نگار، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «جهانبینی در ورزش» روز سهشنبه 29 مهرماه 1404 ساعت 16:00 آغاز بهکار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان لژیون سردار و نگهبان جلسه سپاسگزارم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند. دستور جلسه در مورد «جهانبینی در ورزش» است. رشته ورزشی من تیراندازی با کمان است و قبل از اینکه این رشته را انتخاب کنم والیبال بازی میکردم. گفتم یک رشته جدید انتخاب کنم که واقعاً مسیری شد تا من خودم را بشناسم.
اوایل تیروکمان را بهصورت تفریحی بازی میکردم. در حین سفر مشکلاتی برای من پیش آمد که در تمام ابعاد زندگی من از جمله ورزش تأثیر گذاشته بود. تیرهایم به هدف نمیخوردند، هر هفته با دست کبود به منزل برمیگشتم، حتی میگفتم که این راه من نیست و یک روز به راهنمایم گفتم که من دیگر به باشگاه نمیآیم؛ اما عشق و حمایت راهنمایانم من را نگهداشت و من ادامه دادم.
متوجه شدم که تیراندازی هم تمرکز و هم آرامش میخواهد. زمانیکه من آرام باشم، تیرم به هدف میخورد؛ ولی اگر بههمریخته باشم قطعاً تیر هم گم میشود. آنجا بود که یاد گرفتم هر چیزی در بیرون بازتابی از درون خودم است؛ یعنی به یاد آوردم که اگر میخواهم به هدف برسم، اول باید درونم را تنظیم کنم و روی خودم متمرکز شوم و به اطرافیانم کاری نداشته باشم. در برنامهها و تمرینات باشگاه بهطور منظم شرکت میکردم و این بخشی از رشد من شد.
آنجا بود که من با ترس، خشم و اضطرابم روبهرو شدم. قبلاً از همه اینها میترسیدم و اگر تیری به خطا میرفت بههم میریختم؛ اما بعدها متوجه شدم که هر مسئله و مشکلی میتواند برای من درس باشد و جهانبینی در ورزش به من یاد میدهد که مسیر را درک کنم، نه اینکه فقط مقصد برای من مهم باشد.
من هم مثل خیلی از شماها تجربه ورزش بیرون از کنگره را داشتم. ورزش در بیرون تمرینی است برای بدنم؛ اما ورزش در کنگره متفاوت است. ورزش در کنگره تمرینی است برای روحم و اینکه نگاه جدیدی به زندگی پیدا کنم. کنگره به من یاد داد که چرا باید ورزش کنم. من یاد گرفتم که هر چیزی تحت کنترل من نیست. یکسری افراد هستند که با کارهای خود میخواهند مرا تحت تأثیر قرار دهند؛ ولی من نباید حالم خراب شود و باید تعادل خود را حفظ کنم و با وجود فشارهای بیرونی بتوانم خود را در مسیر حفظ کنم.
ما در کنگره از همان روز اول ورودمان یاد میگیریم که جهانبینی در تمام مراحل زندگی ما کاربرد دارد. من باید ایمان داشته باشم که چیزی را رها کنم. وقتیکه چیزی را با عشق میبخشم، مثل همان تیری است که رها میکنم. من اصول را رعایت کرده، به فرایندش توجه میکنم و کار درست را انجام میدهم و ایمان دارم که این تیر به هدف میخورد و آنجاست که سبک میشوم گویی یک بخشی از وجودم آزاد میشود.
ورزش برای من تمرین صبر بود؛ چون اصلاً آدم صبوری نبودم و خیلی راحت بههم میریختم و خدمت مالی هم تمرینی برای ایمان و تعادل من بود. سرداری، دنوری و پهلوانی باعث شد که من در این مسیر استمرار داشته باشم. شاید یک وقتهایی به هدفم نرسم؛ اما میایستم، تمرکز میکنم و ادامه میدهم که اگر این آگاهیها و آموزشهای کنگره نبود، الآن معلوم نبود که من کجا بودم.
خداوند را شاکر هستم و از آقای مهندس سپاسگزارم که من را لایق این خدمت دانستند و این شال را بر شانههای من گذاشتند. قرآن را باز کردم و با آیهای مواجه شدم که دوست داشتم تفسیرش را برای شما بگویم: «هیچچیز در هستی تصادفی نیست؛ نه رشدی و نه سقوطی. هیچ حرکتی بینتیجه نمیماند و هیچ خدمتی هم در مسیر نور الهی بیثمر نیست». جشن گلریزان نزدیک است و من به سهم خود قدمی بردارم که به آن رشد و ایمان برسم.
اهداء نشان پیمان وادی هشتم مرزبان همسفر مهدیه

اهداء نشان پیمان وادی هشتم راهنمای ویلیام همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم)

رهایی چهل سیدی همسفر فرحناز رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون اول)

رهایی چهل سیدی همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون هشتم)


مرزبان کشیک: همسفر مهدیه
عکاس: همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم) نگهبان سایت
تایپیست: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
725