جلسه دوازدهم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی رازی به استادی راهنما همسفر نسرین، نگهبانی همسفر حوریه و دبیری همسفر افسانه با دستور جلسه «جهانبینی در ورزش» روز سهشنبه ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم. از نگهبان، تیم مرزبانی و ایجنت شعبه بسیار سپاسگزارم که اجازه خدمت به بنده را دادند. خدا را هزاران بار شکرگزارم بابت این که یکبار دیگر توانستم در بین اعضای پر از عشق و محبت کنگره۶۰ و شعبه رازی باشم. فکر میکنم که یک سال بیشتر است که من قرار بود به شعبه رازی بیایم. ولی روزیام نمیشد و هر بار که میخواستم بیام یک اتفاقی میافتاد. ولی خدا را شاکرم به واسطه دستور جلسه جهانبینی در ورزش در این جایگاه قرار گرفتم. شاید تا به امروز زمان مناسب نرسیده بود برای این که من در این شعبه حضور داشته باشم. در مورد جهانبینی در ورزش اگر بخواهم، بگویم همه ما در ابتدای ورود به کنگره یکسری مباحث و مبانی را برای ما بازگو میکنند و ما باید یکسری کتب، جزوات را باید بخوانیم. یعنی رمز موفقیت و پیشرفت در کنگره۶۰ خواندن کتاب شصت درجه زیر صفر در ابتدای ورود و همچنین جزو جهانبینی و کتاب عشق است. جزوه جهانبینی را استاد امین نوشتند و به شیواترین و سادهترین روش معنای جهانبینی را برای ما بازگو کردند، یعنی دریافت، ادراک، برداشت ما و احساسات ما نسبت به جهان هستی و جهان پیرامون خودمان است. جهانبینی به دو بخش تقسیم شده در کنگره۶۰. اگر من این را در ابتدای امر متوجه نشوم، خواه یا ناخواه نمیتوانم در مورد جهانبینی در ورزش صحبت کنم. برای انجام هر کاری من همسفر نیاز دارم، به یک تفکر سالم، عمیق و درست که بتوانم از عقلم استفاده کنم، یعنی به آن فرمان عقل برسم و در نهایت بتوانم راه و مسیر درست را با حرکت درست انجام بدهم، بتوانم به آن وادی عشق که سر منزل همه حرکتها است برسم. فکر میکنم برای داشتن دنیای زیبا من نیاز دارم که آن عینک بدبینی یا آن عینک بدگمانی و یا آن عینکی که سالیان، سال قبل از کنگره که با آن دنیا را میدیدم، آدمها را میدیدم و یا زاویه دیدم که اصلاً زاویه خوبی نبود، آن را کنار بگذارم.
خدا رحمت کند دیدهبان مسافر کوروش را یک مثالی میزدند و میگفتند؛ عینک بدبینی را از روی چشمهایتان بردارید. اگر من آن عینک بدبینی را بردارم با استفاده از علم جهانبینی که میتواند چگونه زیستن و بهتر زیستن را به من یاد بدهد، میتوانم خیلی موفقتر و سلامتتر زندگی کنم. خوب اگر بخواهم در مورد دستور جلسه بگویم؛ در کنگره۶۰ یکی از اضلاع مهم برای درمان میشود؛ جسم، روان و جهانبینی. ولی ضلع مثلث که جسم است به چند قسمت تقسیم میشود. جسم برای یک مسافر فقط به خوردن داروی اوتی نیست، ورزش کردن است، خواب مناسب است، تغذیه مناسب است. حالا من به عنوان همسفر باید چه جوری این ضلع جسمم را تأمین کنم؟ در کنگره از داروی اوتی استفاده نمیکنم، که آن خسارتهایی که وابسته به ناامیدی، ناآگاهی، جهل و آن سیاهبینیها در وجودم در ذهنم، در افکار، اندیشه و جسمم ایجاد شده، بخواهد درمان شود و ترمیم شود، باید چه کار کنم؟ اولین کاری که من باید بکنم این است که در کلاسهای کنگره و در جلسات حضور داشته باشم و از آموزشها عقب نباشم و به روز باشم. به قول آقای مهندس علم هم باید بهروز باشد. دومین نکته این است که روی جسمم خیلی تمرکز کنم، من از دارو استفاده نمیکنم، ولی داروی من میشود ورزش کردن، داروی جسم من میشود، تغذیه مناسب و سر ساعت مناسب و نکته مهم این است که اگر این دو ضلع همزمان با همدیگر و درست کار کند، من ذهنی آرام دارم، چون به قول قدیمیها عقل سالم در بدن سالم است. اگر من بدنی سالم داشته باشم، دستور و فرمان عقل به درستی انجام میشود. هدف اصلی ما در کنگره در قسمت جهانبینی در ورزش خیلی وسیع، بزرگ و عمیق است. خارج از کنگره من خودم ورزش میکردم. سالهای سال به صورت نیمه حرفهای (دو میدانی، والیبال و ورزشهای دیگر).
ولی نکته اینجا بود که برای من، برد و باخت معنای بزرگ و عمیقی داشت. وقتی وارد کنگره شدم و آموزش دیدم انگار که دنیای من تغییر کرد، انگار معنا و مفهوم ورزش کردن برای من از این رو به آن رو شد و یاد گرفتم، ورزش در زندگی شخصی هر آدمی فقط برای برد و باخت نیست، لازمه ورزش کردن این است که من جسمی سلامت داشته باشم. کنگره۶۰ به من یاد داد با بیش از پانزده رشته ورزشی که داریم در کنگره و من با شناختی که از جسم خودم دارم و توانایی جسمی خودم دارم، رشته ورزشی مناسب خودم را انتخاب کنم و جمعهها در پارک حضور پیدا کنم.آقای مهندس عمیق تفکر میکنند، تدبیرهای به موقع و به جایی دارند، اجازه ندادند که روز جمعه که بابت استراحت است بیهوده تلف بشود. کاری کردند که مسافرها و همسفرها کنار هم قرار بگیرند، خانوادهها در کنار همدیگر قرار بگیرند و جهانبینی ورزش یعنی ما در جمع باشیم، در جمعی که هیچ نسبتی با آنها نداریم، ولی مثل یک خانواده عمل میکنیم. یک تفاوت بگویم بین جهانبینی که داخل شعبه است و جهانبینی ورزش. من همیشه اینجوری نگاه کردم، من همسفر شعبه را خانه خودم میدانم و اعضای شعبه را مثل خواهر و برادر و خانواده خودم میدانم.
ولی زمانی که وارد محیط پارک میشوم، از شعب مختلف آنجا هستند، آنها اقوام دورتر میشوند، نوع رفتار من متناسب با آنها تغییر میکند. جهانبینی ورزش به من یاد میدهد در هر رشته ورزشی که هستم دقیق عمل کنم. آن چیزهایی که در کنگره و در شعبه یاد گرفتم، درست عمل کردن، به موقع حرف زدن، واکنش درست نشان دادن، همه اینها را جوری انجام بدهم که در پارک با بقیه اعضای کنگره۶۰ که از شعب مختلف هستند، باز هم مثل یک خانواده باشم. ما در کنگره میبینم که برد و باخت معنی ندارد. من همسفر اگر بردم که خوشحال میشوم و اگر باختم، آن باخت را به منزله یک پله برای رسیدن به پیروزی و نزدیک شدن به پیروزی میگیرم. آنقدر این جهانبینی در ورزش وسیع است که ما را فراتر از مرزهای شعبه خودمان و شعبی که در تهران هستند، هدایت میکنند. به ورزش کردن در دین ما خیلی خیلی تأکید شده است و گفته شده از پیامبر که فرزندان خود را به تیراندازی، شنا و اسب سواری هدایت کنید و تشویق کنید. نکته مهمی که تمام ما با کلی دغدغه و مشغله، ناراحتی، ناکامی، سیاهی، تاریکی، ناامیدی، ترس، منیت و کلی خصلتها، صفات شایسته و ناشایسته وارد کنگره شدیم. ولی در اینجا یاد گرفتیم که همه متحد باشیم و برای یک چیز قدم برداریم و آن هم رسیدن به صلح، آرامش و خدمت برای دیگرانی که خارج از کنگره هستند و قرار است یک روزی پایشان به کنگره بگذارند. از این که به صحبتهایم گوش فرا دادید ممنون و سپاسگزارم.
مرحله ۳۰ سیدی


مرزبان کشیک: همسفر مینا
تایپیست: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون سوم)
عکاس: همسفر النا
ویرایش: مرزبان خبری همسفر مینا
ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر رقیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رازی
- تعداد بازدید از این مطلب :
171