English Version
This Site Is Available In English

با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد

با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد

برداشت و دل‌نوشته از سی‌دی وادی اول

به نام خالق مهربان

وادی اول: با تفکر ساختارها آغاز می‌شود، بدون تفکر آنچه هست رو به زوال است.

در بسیاری از انجمن‌ها و یا در روان‌شناسی مدرن، بیشتر فقط در مورد ریشه‌یابی مشکل حرف می‌زنند و آدم را به کودکی‌اش سوق می‌دهند؛ که این مشکل یا بیماری یا عصبانیت از کجا به‌وجود آمد؟ و مثلاً اگر در کودکی رفتار پدر و مادرم با هم درست بود، یا رفتار برادر یا خواهرم با من درست بود، الان معتاد نبودم یا این مشکلات برایم به‌وجود نمی‌آمد و من این‌گونه نمی‌شدم.

در حالی که مهندس می‌گوید: چگونگی به‌وجود آمدن مشکل و ریشه‌یابی یا غوطه‌ور شدن در مشکل زیاد مهم نیست، بلکه باید راه‌حل را پیدا کنیم و در مسیر راه‌حل باشیم.

مثالی که ایشان می‌زنند این است که مشکل مثل جنازه‌ای است که روی دستمان مانده، و به‌جای اینکه به فکر خاک‌سپاری و دفن جنازه باشیم تا بوی گندش همه‌جا را فرا نگیرد، فقط به فکر ریشه‌یابی هستیم!

ریشه‌یابی مثل این می‌ماند که هفته‌ها و ماه‌ها جنازه را گذاشته‌ایم وسط اتاق تا ریشه‌یابی کنیم و ببینیم چرا فرد مورد نظر مرده؟!

آیا قندش افتاده و مرده؟! آیا فشارش زیاد بوده و مرده؟! آیا زیاد عصبانی شده و قلبش گرفته و مرده؟!

درحالی‌که باید اول جنازه را دفن کنیم تا بو نگیرد، و بعداً ریشه‌یابی هم بکنیم تا درس بگیریم و تجربه کنیم که این اتفاقات برای ما تکرار نشود.

برای حل مشکل باید بدانیم الان در کدام مسیر و کجا قرار داریم و به کجا می‌خواهیم برویم.

شاید ماه‌ها و سال‌ها زمان ببرد؛ قرار نیست همه‌چیز یک‌روزه و یک‌دفعه اتفاق بیفتد. در خلقت، هر چیزی زمان خاص خودش را دارد؛ مثل رشد جنین کودک که بعد از ۹ ماه به بلوغ و تکامل می‌رسد و کودک متولد می‌شود، یا رشد یک درختچه‌ی کوچک که ماه‌ها یا سال‌ها زمان لازم دارد تا به درختی بزرگ و پُرميوه تبدیل شود.

برای انجام کاری یا رسیدن به هدفی، ابتدا باید تفکر کنیم و نقشه‌ای ترسیم شود و یواش‌یواش آن را بپیماییم. فقط هم نباید در حد فکر کردن بمانیم؛ اگر فقط فکر کنیم و کاری انجام ندهیم، در خودمشغولی و کمال‌گرایی گرفتار می‌شویم و نمی‌توانیم کاری انجام دهیم.

به همین دلیل در وادی‌های بعدی مهندس می‌گوید: با حرکت راه نمایان می‌شود، و اگر قدم اول را برنداریم و حرکت نکنیم، هیچ اتفاقی نمی‌افتد و هیچ راهی هم آشکار نمی‌شود.

به قول ضرب‌المثل قدیمی: سفر هزار فرسنگی با اولین قدم آغاز می‌شود.

در دنیا چیزی از سنگ سخت‌تر نیست و از آب نرم‌تر نیست؛ ولی قطرات آب، چکه‌چکه و یواش‌یواش سنگ را می‌شکافد و سوراخ می‌کند.

باید بدانیم که مشکلات ما هم سخت‌تر از سنگ نیستند و مغز ما نیز از آب نرم‌تر نیست؛ پس مغز ما می‌تواند با تعقل و تفکر سالم، راه‌حل تمام مشکلات را پیدا کند.

همچنین باید بدانیم که اراده به‌تنهایی قادر به حل مشکلات ما نخواهد بود؛ پارامترهای دیگری نیز لازم است. (اراده‌ی خالی و به‌تنهایی کافی نیست.)

مثل بالا رفتن از درخت یا عبور کردن از طناب در ارتفاع زیاد که وسایل، آموزش و تمرین نیاز دارد: کفش مناسب، طناب مناسب و...

برای انجام دادن این کارها باید چند عامل را با هم داشته باشیم: تمرین کردن، قدرت بدنی لازم، آموزش و یادگیری فوت‌وفن، هماهنگی تمام اعضای بدن، هدف مشخص و انگیزه‌ی لازم.

در برخی مواقع هم شاید به‌تنهایی نتوانیم درست فکر کنیم و باید از دیگر دوستان مشورت بگیریم، ولی تصمیم‌گیری نهایی بر عهده‌ی خودمان است.

این نکته خیلی مهم است که مشورت می‌کنیم، ولی تصمیم را خودمان می‌گیریم تا اعتمادبه‌نفس لازم در ما شکل بگیرد.

در مورد جهان و خلقت، نکته‌ی بسیار مهم این است که خلقت، سازمان و تشکیلاتی منظم دارد که همه‌چیز در آن با نهایت دقت برنامه‌ریزی شده و هر لحظه کنترل می‌شود.

یک نیروی مافوق بر آن نظارت دارد؛ آن نیروی مافوق و کائنات، به‌صورت خودکار عمل می‌کند.

اگر شخصی به‌سوی فسق و فجور رود، خداوند و کائنات او را به‌سمت رفتن به اعماق تاریکی‌ها یاری می‌دهند؛ و اگر انسان به‌سوی تقوا و ارزش‌ها حرکت کند، او را در این جهت مورد حمایت و یاری قرار می‌دهند.

مثل فردی که به‌خاطر دزدی سال‌ها در زندان بوده، و پس از آزادی دوباره دزدی می‌کند و به زندان می‌افتد.

وقتی از او می‌پرسی چرا دوباره دزدی کردی، می‌گوید: «به خدا در زندان با خودم عهد بسته بودم که دیگر دزدی نکنم، ولی بعد از آزادی وقتی رفتم از سوپرمارکت چیزی بخرم، دیدم فردی با یک موتورسیکلت نو که سوئیچ هم رویش بود و در حالت روشن بود، جلوی سوپرمارکت نگه داشت و رفت داخل. به نظرم آمد انگار کائنات و خداوند این را سر راهم گذاشته، اگر نمی‌خواست، نمی‌گذاشت! پس خواست خدا بود که دوباره دزدی کنم!»

و دوباره بعد از چند روز به زندان افتاد.به نظر من حرف این فرد تا حدی درست است، چون به ما هم القائات و الهامات مثبت می‌شود و هم منفی.

این فرد دائماً در فکر دزدی بوده و حتی در زندان هم راه و روش‌های دزدی را در ذهنش پرورش داده و با دیگران درباره‌اش صحبت کرده است.

بنابراین برخلاف عهد صوری و ظاهری که با خودش بسته بود، کائنات دزدی را سر راهش گذاشت.

به قول مهندس، باید به چیزهایی که بی‌ارزش هستند فکر نکنیم، چون با فکر، ساختارها آغاز می‌شود؛ اگر فکر مثبت باشد، ساختارها مثبت می‌شود و اگر فکر منفی باشد، ساختارهای منفی شکل می‌گیرد و زندان در انتظار ماست.

شاید بسیاری از افراد به نیروی مافوق و این‌گونه چیزها اعتقادی نداشته باشند، اما اگر چشم و دل خود را باز کنیم، می‌توانیم قدرت خداوند را دریابیم و حس کنیم.

این نیروی مافوق در درمان و رهایی ما می‌تواند نقش بسیار مهمی ایفا کند؛ بستگی به خود ما دارد که بخواهیم یا نخواهیم.

برای مثال، در سوره‌ی شمس آیه‌ی ۸ آمده است:

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

یعنی: خداوند الهام کرد به انسان، فسق و فجور و بدی‌هایش را، و نیز تقوا و پرهیزگاری و خوبی‌هایش را.

به‌همین خاطر، هرکسی در درون خود می‌داند که کاری که انجام می‌دهد و راهی که می‌رود درست است یا غلط.

در برخی موارد که راه را نمی‌دانیم، مشورت می‌کنیم؛ چنان‌که در آیه‌ی ۳۸ سوره‌ی شوری آمده است:

وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ

یعنی: در کارهایتان با یکدیگر مشورت کنید.

انسان چه بهتر است همیشه نیروی برتری داشته باشد تا تکیه‌گاه و پناهگاهی برایش باشد؛ که هنگام مشکلات یا گرفتاری‌ها به او پناه ببرد و از او کمک بخواهد.

ولی ساختار خلقت و دنیا این‌گونه است که حتی اگر ما نخواهیم هم، این نیرو به ما کمک خواهد کرد، چون در مسیر ارزش‌ها حرکت می‌کنیم.

مثلاً بیل گیتس، که به‌گفته‌ی خودش به هیچ دینی معتقد نیست، اما در دنیا کارهای ارزشمند و انسانی انجام می‌دهد؛ مثل ساخت و گسترش کامپیوتر و اینترنت، کمک به کلیساها و مردم، ساخت سدهای آب در مناطق محروم آفریقا و کمک‌های مالی، دارویی و انسانی در نقاط مختلف جهان.

خداوند می‌فرماید: من یار و یاور انسان‌های با تقوا و کسانی هستم که خدمت می‌کنند و پاکان و پرهیزگاران‌اند.

به نظر من، به همین دلیل است که خداوند بیش از ۲۰ سال پیاپی او را ثروتمندترین فرد جهان قرار داد، چون هیچ چیز در خلقت و دنیا بی‌حساب و کتاب نیست.

حتی خداوند در قرآن فرموده که ما پیامبران را از میان خود قوم شما برگزیدیم.

مثل حضرت محمد (ص) که قبل از پیامبری در قبیله‌اش به «محمد امین» معروف بود؛ یعنی درستکار و امانت‌دار.

یا مریم مقدس که انسانی کاملاً پاک و درستکار بود و در معبد خدمت می‌کرد؛ صادقانه و با پرهیزگاری تمام به خداوند خدمت می‌کرد، و به‌خاطر لیاقت، درستکاری، صداقت در خدمت به خداوند و خلق خدا، و پاک‌دامنی‌اش، خداوند به او پسری داد به نام عیسی مسیح مقدس و پاک.

و این از قانون‌مندی دنیا و عدالت خداوند نشأت می‌گیرد.

برای جهان، کائنات یا خداوند، مذهب، زبان یا رنگ پوست فرقی ندارد؛ چون نزدیک‌ترین انسان‌ها به خداوند، پاک‌ترین انسان‌ها هستند.

(پاکی از مواد، پاکی از شهوت، پاکی از وابستگی به دیگران یا اعضای خانواده، مثل هم‌وابستگی حضرت یعقوب به فرزندش یوسف که حتی موجب کور شدن چشمانش شد، یا وابستگی عاطفی حضرت ابراهیم پس از ۲۰ سال به فرزندش اسماعیل.)

پاکی از هر وابستگی و قید و بندی.

و سخن آخر اینکه: نتایج زندگی اکنون ما، حاصل تفکر درست یا غلط سال‌های قبل ماست؛ و اگر زندگی‌مان بد بود، می‌توانیم از این به بعد با تفکر درست، آن را درست کنیم.

از راهنمای عزیزم آقا رضا سپاس‌گزارم و ممنونم از توجه شما، همسفر میثم

خدمتگزار سایت : مسافر هادی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .