شنیدهایم که کوه نماد ایستادگی و استقامت است؛ ولی برای من اینگونه نبود؛ بلکه برای من کوه یک توده بزرگ از رنج، غصه و افکار منفی بود که همهجا روی دوشم حمل میکردم. در باتلاقِ گذشته گرفتار شده بودم و امیدی به رها شدن نداشتم. در تاریکترین نقطه زندگی ایستاده بودم؛ اما یک روزنه نور همیشه با من همراه بود، با اینکه من نسبت به آن بیتوجه بودم و درک دُرستی از آن نداشتم و آن قدرت مطلق، خدا بود. تا اینکه به لطف همان روزنه نور و خالق مهربانم، قدم در مکانی گذاشتم که مرا از جهان تاریک و پر از جهل و ناامیدی، به جهانی پر از اُمید، عشق، نور و روشنایی هدایت کرد.
کنگره۶۰ برای من زیباترین نقطه دنیا است و هر جلسهاش برایم لبریز از آموزش و حس خوب است. روزهایی که به اینجا میآیم، احساس میکنم یک صفحه سیاه از دفتر زندگیام کنده شده و یک صفحه سفید جای آن را گرفته است. حالا میتوانم با اُمید و حس خوب، صفحات جدید را به زیباییِ هرچه تمامتر ترسیم کنم. خط به خط سیدیهایی که مینویسم برایم درس زندگی شده است. از تکتک وادیها یاد گرفتم که ببخشم، رها کنم و اُمیدم را از دست ندهم. آموختم که مسئولیت کارهایم فقط با خودم است و بهجای تمرکز روی نقاط ضعف، نقاط قوتم را تقویت کنم. کنگره۶۰ از منِ خجالتی، نااُمید و گوشهگیر، یک انسان اجتماعی ساخت.
من دیگر بیجهت برای مسائلی که حل کردن آنها در توانم نیست، تلاشِ بیثمر نمیکنم و این سخن از شمس تبریزی تبدیل شده به اُلگوی زندگی من که میگوید: «چو در دریا افتادی و شنا نمیدانی، مُرده شو تا آب تو را بر سر نهَد.» خوب میدانم که تلاشِ بیهوده، بیشتر مرا در مشکلات فرو خواهد برد. گاهی نیز باید آرام بود و همهچیز را به خداوندی سپُرد که هرگز دیر نمیکند.
خداوند را شاکرم به خاطر اینکه مرا در مسیری به این زیبایی قرار داد. این حسِ خوب امروزم را ابتدا مدیون آموزشهای جنابمهندس عزیز، حمایتها و محبت بیدریغ همسرم و راهنمای خوبم هستم که همیشه بهترین حس و انرژی را از ایشان دریافت کردم. امیدوارم در این مکان مقدّس و در کنار تمام اشخاصی که اینجا در حال خدمت هستند، من هم مفید واقع شوم و لیاقت خدمت کردن را داشته باشم.
رابط خبری: همسفر نازنین مرزبان خبری
نویسنده: همسفر مائده رهجوی راهنما همسفر شقایق (لژیون چهاردهم)
ویراستار: همسفر شهربانو رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
ارسال مطلب: همسفر نیلوفر
همسفران نمایندگی سمنان
- تعداد بازدید از این مطلب :
71