English Version
This Site Is Available In English

افکار و تفکرات ما، معمار ساختار زندگی ما هستند.

افکار و تفکرات ما، معمار ساختار زندگی ما هستند.

مشارکت همسفران لژیون ششم در رابطه با دستور جلسه:
«وادی هشتم؛ با حرکت، راه نمایان می‌شود»

همسفر فاطمه.خ

وادی هشتم: «با حرکت، راه نمایان می‌شود.» اکنون زمان آن است که بدانیم آیا در سکون هستیم یا در حرکت؟ و اگر در حال حرکتیم، به چه سمتی می‌رویم؟ آیا در جهت گردباد هستیم که نابود شویم، یا در صراط مستقیم می‌مانیم تا ایمن باشیم؟ شروع این وادی برای من بسیار زیبا بود، زیرا دانستم که امواج زندگی می‌آیند و آنچه در ذهن و قلب من است و خواهان آن هستم، با خود می‌برند. افکار و تفکرات ما، معمار ساختار زندگی ما هستند. اگر خواسته ما خوب باشد، شرایط رسیدن به آن در مسیر زندگی‌ما قرار می‌گیرد و اگر خواسته ما نادرست باشد، همانند گردباد و امواج، ما را در خود خُرد خواهد کرد.

به عنوان مثال، اگر با گذشت زمان، حال خوبی ندارم، اگر هنوز در ناامیدی و درگیر منیت هستم، و نمی‌توانم موفقیت دیگران را ببینم و خوشحال شوم، یعنی حرکت من درست نبوده است. این وادی با پیام «با حرکت، راه نمایان می‌شود»، این امید را می‌دهد که حرکت کردن باعث رشد انسان می‌شود. ما برای رسیدن به هر هدف و خواسته‌ای باید حرکت کنیم و از حالت سکون خارج شویم و در مسیر رسیدن به آن خواسته، پیش برویم.

باید بدانیم که یکی از کارهای شیطان، اقدام از طریق نیروهای بازدارنده است. نیروهای بازدارنده نقش موانع به ظاهر بسیار سخت را بازی می‌کنند و از طریق نقاط ضعف ما، وارد می‌شوند تا ما را از راه مستقیم خارج کنند. حرف و عمل ما باید باهم مطابقت داشته باشد.  برای حرکت کردن بر اساس وادی هشتم، باید چند نکته را در نظر داشته باشیم:
۱- خواسته و هدف ما باید کاملاً مشخص باشد.

۲- پس از مشخص شدن هدف، باید فرد با تمام توان وجودش، برآورده شدن آن خواسته را بخواهد.

۳- در مسیر حرکت، باید مراقب راه‌هایی که سر راه ما قرار می‌گیرند باشیم تا از صراط مستقیم منحرف نشویم.

اگر خواسته ما رسیدن به صلح و آرامش باشد، با توجه به سخن آقای مهندس، باید حساب خویش را نزدیک به صفر کنیم و این عمل تنها با «جبران خسارت» صورت می‌گیرد:

در درجه اول: جبران خسارت از خودمان.
در مرحله دوم: جبران خسارت از خانواده.
در مرحله سوم: جبران خسارت از جامعه.

باید خودمان و دیگران را ببخشیم و هر خسارتی که تا امروز به جامعه وارد کرده‌ایم، توبه کنیم، از آن مسیر برگردیم و به فکر درست کردن آن باشیم.

همسفر الهام.م

با حرکت، راه‌ نمایان می‌شود؛ اما در سکون هیچ تغییری به وجود نمی‌آید؛ زیرا در بی تحرکی، نه زایشی است و نه تولدی. با قدم برداشتن در مسیر درست، مسائل و مشکلات ما حل می‌شوند، زیرا همه چیز از تلاش و پویایی شکل می‌گیرد. در جریان زندگی است که موجودات خلق می‌شوند؛ حتی انسان‌ها، حیوانات و دیگر مخلوقات نیز در نتیجه‌ جنب و جوش پدید می آیند. در آغاز مسیر، باید خواسته و هدف کاملاً مشخص باشد؛ زیرا گاهی در میانه راه، از آنچه می‌خواهیم غافل می‌شویم.

پس از مشخص شدن خواسته، باید با تمام وجود، برای تحقق آن بکوشیم؛ مانند انسان تشنه‌ که در جست و جوی آب است. هرروز باید به خواسته مان فکر کنیم، روی آن تمرکز داشته باشیم و برای رسیدن به آن، زمان بگذاریم تا به نتیجه برسیم. وقتی حرکت را آغاز می‌کنیم، ممکن است هزاران جاده‌ انحرافی پیش رویمان باشد؛ جاده‌هایی ارزشی و غیرارزشی. مانند مسافران ما که در آغاز سفرشان با مشکلات فراوانی روبه‌رو می‌شوند؛ اما اگر خواسته‌شان قوی باشد، در نهایت به مقصد خواهند رسید.

مسافر من، خوشبختانه، در مسیر صراط مستقیم قرار گرفته است. شاید در طول سفرش دچار لغزش شده و برای مدتی از کنگره دور مانده باشد؛ اما خدا را شکر که اشتیاق بازگشت هنوز در قلبش باقی است. امیدوارم هرچه زودتر به کنگره بازگردد و راهش را تا رسیدن به مقصد نهایی، با قدرت ادامه دهد.

همسفر افسانه

تا کنون هفت وادی را پشت سر نهاده‌ایم و از هر کدام، آموزش‌هایی دیده‌ایم و درس‌های گران‌بهایی برای زندگی کردن آموخته‌ایم. و به وادی هشتم رسیده‌ایم. این وادی، به ما شجاعت حرکت کردن می‌دهد تا بدون پروا قدم برداریم. هر آموزشی، چراغ‌قوه‌ای به دست ما می‌دهد تا بتوانیم چند متر جلوتر از خودمان را ببینیم. وقتی آن چند متر که برایمان نمایان شد، قدم برداشتیم، دوباره چند متر دیگر برای ما روشن می‌شود و این‌چنین آرام‌آرام به انتهای مسیر می‌رسیم؛ اما باید در نظر داشته باشیم، دو راهی‌های زیادی بر سر راهی که می‌رویم وجود دارد: صراط مستقیم و صراط غیرمستقیم.

یک فرد خردمند بر سر این دو راهی، اول فکر می‌کند، و بعد تجزیه و تحلیل می‌نماید و با تفکر، تعقل، تدبر، بررسی عمیق و صحیح، راه درست را پیدا کرده و حرکت می‌کند؛ ولی یک انسان بی خرد، بدون تفکر در عاقبت کار، پای در راه می‌نهد و معلوم نیست سر از کجا دربیاورد.اگر هم اتفاقی صراط مستقیم را بپیماید، در مسیرش حتما موانعی وجود دارد که او را دچار شک و تردید کرده و موجب تزلزل و در نتیجه انحراف او از مسیر می‌شود و شاید هم دیگر راه برگشتی برایش وجود نداشته باشد.

هر حرکتی، حرکت نیست. تنها گامی صحیح و سالم است که رو به رشد و ارتقا باشد. اگر مسیر، رو به رشد نباشد، آن گام، راه درستی نخواهد بود. پس اگر تصمیم گرفتیم که حرکت کنیم، بدانیم خود راه، به ما کمک می‌کند. در ضمن، اگر با اطمینان خاطر و توکل به خدا حرکت کنیم، مطمعنا خداوند بزرگ ما را همراهی خواهد کرد و سر راه، دوستان دیگری هستند که به کمک ما می‌آیند.
بنابراین هنگامی که گام در صراط مستقیم نهادیم، تمام اضطراب‌ها، دلهره‌ها، ترس‌ها و نگرانی‌ها را از خود جدا می‌کنیم تا در راه، خسته، ناتوان و ناامید نشویم. پس باید هم راه برویم و هم از راه برویم؛ این کلید وادی هشتم است. برای دعوت به قدم نهادن در وادی هشتم، از دوبیت شعر عطار استفاده می‌کنیم:

گر مرد رهی، میان خون باید رفت
از پای فتاده، سرنگون باید رفت
تو پای در راه بنه و هیچ مگو
خود راه بگویدت که چون باید رفت


همسفر حدیثه

با حرکت راه نمایان می‌شود و در صراط مستقیم قرار می‌گیریم. من همیشه فکر می‌کردم برای اینکه راهی برایم باز شود، باید همه‌چیز از قبل معلوم و آماده باشد؛ یعنی تا وقتی مسیر پیش رویم روشن نباشد، نمی‌توانم حرکت کنم. اما وادی هشتم اومد و یک چیز خیلی مهم رو در ذهنم جا انداخت: با حرکت راه نمایان می‌شود، نه با فکر کردن، نه با نگرانی، نه با نشستن و صبر کردن برای یک معجزه.

تا وقتی فقط نشسته بودم و «می‌خواستم»  تغییر کنم، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد؛ اما وقتی کمی از خواستن، گذشتم و سراغ "حرکت کردن" رفتم، کم‌کم همه‌ چیز  تغییر کرد. یک قدم برداشتم، ترسیدم، شک کردم، ولی باز ادامه دادم و جالب اینجا است که هر قدمی که برمی‌داشتم، بخشی از راه برایم روشن می‌شد نه همه‌ مسیر، فقط به‌اندازه‌ای که لازم است ادامه بدهم. انگار خدا می‌گفت: «تو فقط برو، روشن کردن مسیر با من.»

این وادی به من یاد داد که حرکت؛ یعنی زنده بودن؛ حتی اگه مسیر اشتباه باشد، باز بهتر از ایستادن و پوسیدن در ترس و تردید است. انسان وقتی حرکت می‌کند، یک انرژی از درونش آزاد می‌شود، یک اعتمادبه‌نفسی که از تلاش می‌آید، نه از نتیجه. من متوجه شدم صراط مستقیم، یک جاده‌ آماده نیست که پیدا شود؛ یک خط باریکی‌ست که با کنترل نفس و صبر ساخته می‌شود و این ساختن، یک کار هر روزه‌ است، مثل نفس کشیدن.
حالا هر وقت حس می‌کنم گم شد‌ه‌ام، یا انگیزه‌ام را از دست دادم، فقط به خودم می‌گویم: بلند شو، یک قدم بردار. فقط یک قدم؛ چون همیشه راه از همان یک قدم آغاز می‌شود.

نویسندگان: همسفران لژیون ششم (راهنما همسفر زهرا)
رابط خبری: همسفر فاطمه.م رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر فاطمه.خ رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .