سومین جلسه از دور سوم جلسه هماهنگی خدمتگزاران کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی راهنمای محترم همسفر ماجد، نگهبانی ایجنت محترم همسفر محمد و دبیری راهنمای محترم همسفر روزبه، با دستور جلسه «سی دی جمع کنندگان»، پنجشنبه 06شهریور 1404 ساعت 10:15 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحال هستم که روی این صندلی هستم و میتوانم آموزش بگیرم و خوشحالم که علیرغم اینکه کسالت داشتم توانستم میان شما باشم.
هر دفعه که این سی دی را گوش میدهم انگار که داستان من را میگوید، من قبل از اینکه وارد کنگره شوم همه چیز را برای همه خرج میکردم، یعنی دقیقاً مصداق بارز بودم که برای همه افراد همه کار انجام میدادم، اما برای خودم کاری نمیکردم. حتی آنقدر این قضیه ادامه پیدا داشت که خانوادهام را رها کردم، به بهانه مسافرم و آشفتگی خانه را هم داشتم؛ ولی اصلاً شاید در خلوت هم متوجه این قضیه نمیشدم که حتی میل انجام کار به خانواده خودم هم نداشتم.

زمانی که وارد کنگره شدم دقیقاً بهطرف بیتعادلی در این قضیه کشیده شدم. یعنی در هر جای کنگره جلسهای برگزار میشد من میرفتم تا آن انرژی را جمع کنم، استاد امین هر جا استاد جلسه بودند من اجازه میگرفتم و میرفتم و از آن ور بوم افتادم؛ یعنی مدتی زیاد خدمت میکردم که آنقدر جمع کردم، حالم بد شد و رفتم پیش استاد امین، استاد امین گفتند چقدر خدمت میکنی و من فهرست خدمتهایم را به ایشان دادم و گفتند که یک روز در هفته را کلاً خالی کن و نه سرکار برو و نه خدمتکن.
به استاد امین گفتم من حس قبل را ندارم من در سفر اول حالم خیلی بهتر از یک سال یا دو سال بعد از رهایی است چرا اینجوری شد و گفتند زیاد خدمت کردی و باید سی دی گره مسئولیت را بنویسی و وجود استاد و راهنما باعث شد من بیام و دوباره در مسیر قرار بگیرم.
مجدد دوباره یک مقدار که خوب شدم مرزبان پارک لاله شدم مرزبان که شدم دوباره شروع کردم به زیاد خرجکردن به حدی در دوره مرزبانی خرج کردم که الان فکر میکنم ۳ سال از دوره مرزبانیام میگذرد یکبار یا دو بار آن هم بهزور اینکه استاد جلسه شدم. یکی دوبارهام گذری رفتم اینها را میگم چون که تجربه خیلی تلخی میتواند باشم؛ چون هنوز هم حس قبل را به پارک لاله ندارم و خیلی به من از پارک لاله لطف شد در سفر اولم و در ادامه سفر دوم من منتهی آنقدر زیادهروی کردم که این زیادهروی همان صحبت استاد امین است که ورشکستی است؛ یعنی انرژی بیش از حد گذاشتن باعث ورشکستگی میشود.

داشتم در راه به این فکر میکردم که برای من همیشه تاریکی دیگری که همراه خود داشت؛ چون توقع از دیگران بود؛ یعنی من تهدید این را دارم که دیگران بیایند و از کسانی که دوستشان دارم و از آنها انرژی دریافت میکنم را از دست بدهم و بعد میآیم و چندبرابر حد نرمال به آنها محبت میکنم بعد توقع در من ایجاد میشود آن هم خیلی زیاد که مثلاً بین ۱۰ نفر من به این ۲ نفر بیشتر محبت کردم، چرا این ۲ نفر آنجایی که من به آنها نیاز داشتم و لازمشان داشتم چرا کمکم نکردند.
من آنقدر به سمت آنها میرفتم که آنها از من فرار میکردند و این چرخه معیوب را من همیشه در زندگی قبل از کنگره ام داشتم و تا مدت خیلی زیادی هم حتی در کنگره و تا زمانی که متوجه شوم تعادل آن کجاست خیلی روابط را از دست دادم خیلی جایگاهها را از دست دادم، خیلی از جایگاهها را بهسختی به دست آوردم و لذت نبردم و آنقدر به آن جایگاه فکر میکردم که انرژی آن را جلوتر میسوزاندم .
و خداروشکر میکنم که این سی دی آنقدر برایم آموزش داشته که کلی از روابطم و حس و حالم را بهتر کرده است.
تایپ و ویراستاری: همسفر محمدجواد (لژیون چهارم)
تصویربردار: همسفر محمدجواد (لژیون چهارم)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
28