English Version
This Site Is Available In English

حکم عقل همان شو شود اتفاق می‌افتد

 حکم عقل همان شو شود اتفاق می‌افتد

یازدهمین جلسه از دوره چهارم کارگاه‌های خصوصی همسفران کنگره‌۶۰ نمایندگی امیر اراک به استادی راهنما همسفر زهرا، نگهبانی همسفر معصومه و دبیری همسفر فرانک با دستور جلسه «وادی ششم (حکم عقل را در قالب فرمانده، کاملاً اجرا نماییم) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ مرداد‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

این هفته راجع به دستور جلسه وادی ششم بیان می‌شود: «حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم». انسان از دو بخش تشکیل‌ شده است؛ صور آشکار و صور پنهان. صور آشکار با چشم قابل‌دیدن است مانند جسممان، ولی صور پنهان رؤیت ناپذیر است مثل روح، عقل، نفس و ... همان‌طور که گفته شد عقل هم جزء صور پنهان است. قدرت مطلق به انسان اختیار داده و انسان دائماً در حال انتخاب است؛ برای این‌که انتخاب‌های درستی داشته باشد خداوند پیامبرانی را آفریده که صراط‌ مستقیم و درست زندگی کردن را نشان دهد. ما یک پیامبر درونی داریم به نام عقل که می‌تواند راه درست را به ما نشان دهد. حالا چه‌طور می‌شود که ما از مسیر خارج می‌شویم و نمی‌توانیم آن راه درست را انتخاب کنیم؟ به این دلیل که فرماندهی به دست نفس اماره افتاده است. حال چگونه فرماندهی را باز پس گیریم؟ این وادی به ما می‌گوید: «حکم عقل را در قالب فرمانده اجرا کنیم».

زمانی که من بخواهم حکم عقل را در قالب فرمانده اجرا کنم همان اتفاق شو شود برای من می‌افتد، یعنی هر چیزی که بگویم همان می‌شود. زمانی که من فرماندهی جسم و درون خویش را به دست عقل خود دهم آن شو شود اتفاق می‌افتد؛ ولی نیاز به زمان دارد، به این دلیل که در بعد زمین هستیم حتماً باید زمان را در نظر بگیریم. من می‌گویم می‌بایست دانشگاه قبول شوم قطعاً باید درس بخوانم و به‌فرمان عقل خود گوش دهم در نهایت یک سال بعد دانشگاه قبول می‌شوم. می‌گویم می‌خواهم خانه بخرم و پس‌انداز می‌کنم تا در سال‌های آینده حتماً به آن خواسته‌ام برسم.

من چه زمانی می‌توانم به فرماندهی عقل خویش دست پیدا کنم؟ زمانی که نفس اماره ضعیف شود، عقل رشد کند و ذره‌ذره نفس من از رشد بیفتد. هنگامی‌که من در تاریکی هستم، فرماندهی وجودی من در دست نفس اماره‌ام است و هر چه که امر کند آن را اجرا می‌کنم. گاهی اوقات ممکن است من را به خود‌کشی امر کند بگویم باشد و آن را انجام دهم. من خود در این نفس بودم و امکان دارد هنوز هم قرار داشته باشم، آن هنگام که در این مرحله هستی، هر اتفاقی محتمل است؛ چون اختیار دست شما نیست. برخی مواقع یک کاری را انجام می‌دهید بعد به آن فکر می‌کنید و می‌گویید؛ چرا داشتم این کار را انجام می‌دادم؟ به خاطر این‌که اصلاً اختیار در دست‌تو نبوده بلکه در دست فرد دیگری بوده است که باید کم‌کم آن را پس بگیری و به عقل خویش بدهی.

زمانی که من در تاریکی هستم و می‌خواهم از تاریکی خارج شوم در حقیقت می‌خواهم از نفس اماره خارج و به نفس مطمئنه پا بگذارم، در این هنگام یک فشار بسیار زیادی را متحمل می‌شوم و سخت‌ترین موضوع همین قسمت است؛ زیرا من یک قرار‌داد با نیرو‌های منفی بسته‌ام، نیروهای منفی نمی‌توانند از من جدا شوند و از طرف دیگر نیروهای مثبتی که می‌خواهم به آن‌ها بپیوندم من را قبول نمی‌کنند درواقع می‌گویند؛ اول برادری خود را ثابت کن، وقتی از این مرحله رد شدم وارد مرحله بعدی می‌شوم، ذره‌ذره این اتفاق می‌افتد، می‌توانم از مسائل کوچک شروع کنم، از نیروهای منفی فاصله بگیرم، از نفس اماره جدا شوم و وارد نیرو‌های مثبت بشوم.

اوایل که به جمعیت احیاء انسانی کنگره‌‌۶۰ آمده بودم احساس می‌کردم که عقل ندارم و عقل مرا دیگر یاری نمی‌کند، به خاطر این بود هر چه به ذهن من می‌رسید، منفی بود، چیز مثبتی نبود فکر می‌کردم؛ باید اتفاق خاصی بیفتد، وقتی انسان یک مقدار سکوت می‌کند آن حالت تلاطم می‌نشیند، گوش می‌کند آن‌وقت می‌بیند مسائلی به او القاء می‌شود، چیزهایی به ذهن او می‌آید که آن فرمان عقل است.

عقل به من می‌گوید؛ تجسس نکن، دروغ نگو و این کار را انجام نده؛ ولی من دائماً این کار را انجام می‌دهم. به نظر من یک موضوع مهم این است که ما تاریکی را از روشنایی، خوب را از بد تشخیص می‌دهیم، به‌عنوان‌ مثال نباید دروغ بگویم، تجسس کنم؛ اما چرا این اتفاق می‌افتد به‌ این‌ علت که من قدرت انجام این کار را ندارم، برای پیدا کردن قدرت انجام کار‌ها می‌بایست از کار‌های روزمره شروع کنم تا به مرحله بالا‌تری برسم. آقای مهندس حسین دژاکام می‌فرمایند: از مرحله عقل تا نفس اماره برای زمان خیلی راه است؛ ولی ازنظر مکانی به یک مو بند است؛ یعنی ازلحاظ زمانی هزاران هزار سال طول می‌کشد تا من از نفس اماره وارد نفس مطمئنه شوم.

موضوع دیگری که در این وادی گفته‌شده این است که اگر بخواهم فرمانده خوبی شوم، در هر جا که قرار دارم؛ باید فرمان‌بردار خوبی باشم؛ چنانچه در کنگره‌۶۰ هستم می‌بایست از بالا‌دستی خویش فرمان‌برداری کنم، اگر در جسم خود هستم از فرمانروایم که عقل است فرمان‌برداری کنم. مسئله‌ای که برای من خیلی اثر‌گذار و مفید بوده است؛ همیشه حرف مربی و رب خود برای من حکم بود، فکر می‌کردم که می‌بایست آن را انجام بدهم تا به آن مرحله‌ای که باید برسم.

انتخابات مرزبانی در نمایندگی امیر اراک برگزار شد.

مرزبانان کشیک: همسفر راضیه و مسافر روح‌الله
تایپیست: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر نصیبه رهجوی راهنما همسفر شهلا (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر شهلا (لژیون دوم) دبیر دوم سایت
ارسال: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی امیر اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .