جلسه دهم از دوره چهاردهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی ویژه همسفران آقا کنگره۶۰ شعبه شیخبهایی، با استادی راهنما مسافر اشکان، نگهبانی همسفر محمدرضا و دبیری همسفر حسین با دستور جلسه "وادی ششم و تأثیر آن روی من" شنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
.png)
خلاصه سخنان استاد:
مسافر تاریکی اعتیاد را تجربه کرده و همسفر باید از تجربه دیگران استفاده کند. استفاده از تجربه دیگران به دانایی بیشتری نیاز دارد و واقعاً فهم، شعور و تشخیص بالاتری میطلبد. همچنین امکانات پیشرفتهای میخواهد تا بتوان چنین کاری را انجام داد؛ زیرا اکثر افراد میگویند: «ما دلمان میخواهد خودمان ببینیم، تجربه کنیم و سپس بپذیریم». اما شخصی که بتواند خطای یک نفر دیگر را بپذیرد و از آن درس بگیرد، دانایی بیشتری لازم دارد. به همین دلیل به شما تبریک میگویم که در این مسیر قدم گذاشتهاید.
بهطبع، وقتی اینگونه باشد، استفاده از تجربه دیگران یک قدم ما را جلوتر میبرد.
اما فرمان عقل بسیار پیچیده است. میخواهم درمورد مسئله صحبت کنیم که اطلاعی از آن نداریم.
قدرت تشخیص یعنی تشخیص اینکه آیا این موضوع خوب است یا بد. قدرت اجرا یعنی اینکه بتوانیم آن را عملی کنیم. مجموع اینها دانایی میشود. برای اینکه به دانایی برسیم، باید دانش و آگاهی داشته باشیم تا بتوانیم تشخیص دهیم چه چیزی درست است و چه چیزی غلط. هر کسی نمیتواند این تشخیص را داشته باشد؛ زیرا دانایی، دانش و آگاهی لازم دارد. وقتی به این مرحله رسیدیم، فرمان عقل شکل میگیرد؛ یعنی میشنویم: «این کار بد است، انجام نده».
اما باید دوباره آموزش ببینیم، خدمت کنیم، تجربه کنیم و یکسری دانش و آگاهی دیگر به دست بیاوریم تا بفهمیم چگونه آن را اجرا کنیم. اجرا کردن کار سادهای نیست؛ بارها خطا میکنیم و اشتباهات تکرار میشوند. هیچکس از روز اول راه درست را نمیشناسد. هر انسانی کتاب زندگی خودش را مینویسد، شعر خودش را میسراید و داستان خودش را خلق میکند. فرمول کلی برای همه انسانها وجود ندارد. درست است که خوب و بد بودن اعمال مشخص است و راه مستقیم یکی است، اما عملکردها متفاوتاند. چون هر کس دانایی، تجربه، پیشینه و مقصد خودش را دارد.
بنابراین موضوع بسیار پیچیده میشود. به همین دلیل دانایی زیادی لازم است تا ابتدا تشخیص دهیم کاری خوب است یا بد، سپس وارد مرحله اجرا شویم. وقتی شروع به اجرا میکنیم، آنجاست که مشخص میشود چه اندازه آموزش دیدهایم، در چه جایگاهی هستیم، چه باید بکنیم و تا کجا اجازه داریم پیش برویم. هر کس مسیر خودش را دارد و هیچکس نمیتواند بگوید چه کسی جلوتر است. این مسیر انتخاب شخصی هر فرد است.
همانطور که در ابتدای صحبتهایم گفتم، همسفران با نگاه به مسیر مسافران و تجربه آنان، سعی در اجرا دارند. این خود دانایی زیادی میخواهد. اما در نهایت یک ویژگی وجود دارد و آن فرمان عقل است. در کتابها نیز آمده است که عقل یک بار میگوید: «این کار را انجام بده»، اما نیروی منفی مدام وسوسه میکند. عقل یک بار میگوید: «به کنگره برو، خدمت کن و سیدی بنویس»، اما نیروی منفی مدام میگوید: «ولش کن، امروز کارها را انجام نده، فردا انجام بده و پیشنهادهای مختلف میدهد.» وقتی چیزی بیش از حد تکرار میشود، باید به آن شک کرد. چون جنس خوب نیاز به تبلیغات ندارد.
کالاهایی که بیکیفیتاند، مدام تبلیغ میشوند؛ مانند داروها یا لوازمی که هر چند دقیقه تبلیغ تلویزیونی دارند. چون کیفیت ندارند، مجبورند مدام تبلیغ کنند. اما کنگره هیچگاه نیاز به تبلیغات گسترده ندارد. داستانش همین است: جنس مثبت نیاز به تبلیغ ندارد. کنگره میگوید: «بیا یک بار تجربه کن». به همین دلیل بهتر است از همان ابتدا مسیر درست را برویم. اگر به تأخیر بیفتد، ممکن است دوباره مجبور به تکرار شویم.
آقای مهندس میگوید فرمان عقل یعنی اجرا کردن. یعنی یک بار به ما میگویند: «این کار را انجام بده»، و همین یک بار برای انجام کافی است. فرمان عقل همین است. من همیشه فکر میکردم فرمان یعنی اینکه چیزی بخواهم و همان لحظه انجام شود. اما آقای مهندس فرمودند فرمان عقل یعنی انجام کاری در زمان مناسب.
هر کاری زمان خودش را دارد. بعضی کارها ده سال طول میکشد، بعضی یک سال، و بعضی تنها یک دقیقه. کسانی که به فرمان عقل رسیدهاند، میتوانند کارهای خود را در زمان مشخص انجام دهند. تفاوت آنها با دیگران همین است.
وقتی انرژی فرد بالاتر میرود، تصمیمگیری و عمل کردن آسانتر میشود. برای مثال، یک تازهوارد اگر بخواهد پنج دقیقه مشارکت کند، ممکن است ربع ساعت طول بکشد. اما فردی با انرژی بیشتر میتواند دقیقاً در همان زمان مقرر صحبت کند. هرچه دانش و دانایی بیشتر باشد، عمل مثبت افزایش مییابد، انرژی بالاتر میرود و زمان کوتاهتر میشود. به همین دلیل فرمان عقل نزدیکتر و قدرتمندتر میشود.
قدرت تشخیص یک موهبت است. اگر این قدرت تحت اختیار انسان نباشد، میتواند مخرب باشد. من خودم این مشکل را داشتم؛ تشخیص میدادم اما اختیار عمل نداشتم. مدام عیبها را میدیدم و این حال مرا خراب کرده بود. حتی سیستم ایمنی بدنم از کار افتاده بود و بیماری ایجاد شده بود.
این نشان میدهد که تفکر و باورهای ما تا چه اندازه اهمیت دارند. حتی میتوانند ما را بیمار کنند. بنابراین باید باورهای درست داشته باشیم. اگر باورهایمان اصلاح شود، میتوانیم سلامت جسم و روان خود را بازگردانیم. چون سیستم ایمنی بدن ارتباط مستقیم با افکار و باورهای ما دارد.
این وادی یکی از مسائل مهم در زندگی است. امیدوارم بتوانیم آن را اجرا کنیم. حتی اگر باورها و تفکرمان را درست کنیم، میتوانیم سلامت خود را به دست بیاوریم.
تایپ و ویرایش: همسفر علی (لژیون ششم) و همسفر ابوالفضل (لژیون ششم)
عکس: همسفر فرزاد (لژیون دهم)
تنظیم و ارسال: همسفر سهیل (لژیون یکم)
نمایندگی شیخ بهائی، همسفران آقا
- تعداد بازدید از این مطلب :
199