آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. پیش از اینکه به وادی ششم در این مقاله بپردازیم خوب است بدانیم چرا باید وادیها را بیاموزیم، یادگرفتن وادیها چه کمکی به درمان اعتیاد یا حل مشکلات زندگی میکند؟ در کنگره۶۰ یاد میگیریم اعتیاد، از کنار هم قرار گرفتن انسان و مواد مخدر شکل میگیرد. برای اینکه بتوانم اعتیاد را بشناسم و آن را درمان کنم؛ باید انسان را خوب بشناسم، بدانم چه نیروهایی در درون من وجود دارد و چگونه میتوانم از این نیروها در جهت مثبت و ارتباط درست با اطرافیانم، با خودم و با هستی استفاده کنم؟
اگر بتوانم انسان و عقل که یکی از جزئیات مهم انسان است را بشناسم و پاسخ سؤالاتی که در این مورد وجود دارد را بدهم، میتوانم اعتیاد خودم و حتی مشکلاتم را درمان کنم یا بهگونهای عمل کنم که اشتباهات کمتری داشته باشم. سؤالاتی مثل اینکه عقل چیست؟ چرا عقل من گاهی اشتباه میکند یا اصلاً مگر عقل اشتباه میکند، جایگاه عقل کجاست؟ جنسش چیست؟ چه نیرویی مقابل عقل قرار میگیرد، آیا انسانی هست که عقل نداشته باشد و ...؛ وادی ششم، کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و جزوه جهانبینی آقای امین به تمام این سؤالات پاسخ میدهد.
در این وادی میآموزیم که انسان موجودی است که به او اختیار کامل دادهشده و به خاطر این اختیار، دائماً بر سر دو یا چند راهیهای مختلف قرار میگیرد که باید یکراه را انتخاب کند؛ باید بتواند تصمیم بگیرد و راه خود را تشخیص دهد و به خاطر این اختیار، خداوند نیرویی به انسان عطا کرده که نامش عقل است. میآموزیم که برای شناخت بهتر انسان، شهر وجودیمان به دو بخش تقسیم میشود: صور آشکار و صور پنهان که عقل جزء صور پنهان انسان است و با چشم فیزیکی قابلدیدن نیست؛ حتی نمیدانیم جنس آن چیست؟ یاد میگیریم که مغز، ابزار و مترجمی است؛ برای عقل که رابطه عقل را از صور پنهان با صور آشکار برقرار میکند.
عقل فرمانده شهر وجودی ما است؛ اما در مقابل این فرمانده، نیرویی وجود دارد به نام نفس اماره که میخواهد، قدرت فرماندهی را از عقل بگیرد. اگر ما در انجام هر کار یا خواستهای در مرحله نفس اماره باشیم باعث میشود صدای فرمانده خود را که عقل است نشنویم و به سخنان نفس اماره گوش کنیم. عقل کاملاً الهی است؛ یعنی نیرویی است که فر و شکوه الهی دارد. این یعنی قدرت عقل برگرفته از قدرت الهی است. هر چهقدر در مسیر الهی باشیم؛ یعنی در صراط مستقیم حرکت کنیم و به نیروی الهی نزدیک شویم، عقل ما حضورش پررنگتر میشود و هر چه از نیروی الهی دورتر شویم، حضور و تشخیص عقل ضعیفتر و در مقابل، حضور نفس اماره فعالتر میشود؛ یعنی عقل قدرت فرمانرواییاش کمتر میشود و قدرت فرمان تأیید خواستهها به نفس اماره میرسد.
در درون ما همیشه مبارزهای قوی بین نفس اماره و عقل وجود دارد. خوب است قدری هم در مورد نفس بدانیم. نفس نیز جز صور پنهان انسان محسوب میشود. در تعریف نفس گفته میشود: نفس آن چیزی است که تعیین موجودیت میکند در ظاهر و باطن؛ یعنی نفس همان خود من است که هم ظاهر من، بدن و هیکل فیزیکی من را تعریف میکند، همچنین تفکرات، ذهنیات و خواستههای عمیق درونی من را. کل خواستههای ما، چه خوب و چه بد، چه در ظاهر و چه در باطن، مربوط به نفس ما است. ما به این دنیا آمدهایم تا به تعالی و تکامل نفس برسیم.
این تعالی یعنی چه؟ در پاسخ به این سؤال ابتدا باید بدانیم نفس ما سه مرحله دارد: (البته برای هر خواستهای جداگانه): نفس اماره، لوامه و مطمئنه. در مرحله نفس اماره، حضور عقل بسیار کمرنگ است؛ شاید اصلاً وجود نداشته باشد؛ چون اطلاعات یا به عبارتی داناییفرد در این مرحله بسیار کم است و بهجای عقل، این نفس است که خواستههای خود را تأیید میکند، بدون اینکه ناراحت شود، کارها و خواستههای بد را انجام میدهد و عین خیالش نیست. در این مرحله اکثر القائات و الهامات منفی است.
در مسیر تکاملی بعد از نفس اماره، نفس لوامه است. در این مرحله که به آن نفس میانی هم گفته میشود، ما هم القائات مثبت و هم منفی داریم. انسان گاهی خوب است؛ گاهی بد. اگر کار بدی را انجام دهد، خود را سرزنش میکند؛ مثلاً در روند درمان اعتیاد، پلههای خود را بهخوبی کم میکند؛ اما گاهی ممکن است، در مقابل خواستههای نفس سر خم کند و تسلیم شود؛ یعنی سفر خود را خراب کند؛ اما بهشدت پشیمان و ناراحت است. در این مرحله قدرت به دست عقل است؛ اما در مرحله بعدی یعنی نفس مطمئنه که هدف انسان رسیدن به این جایگاه است، قدرت تعقل و دانایی انسان زیاد شده و نفس او به اطمینان کامل رسیده است؛ مثلاً در روند درمان اعتیاد، ازنقطهنظر مصرف مواد به اطمینان کامل رسیده که مصرف نکند و هیچ وسوسهای ندارد؛ البته که ورود به مرحله نفس مطمئنه برای هر خواستهای سیر تکاملی خود را دارد.
بهعنوانمثال برای درمان اعتیاد ممکن است به نفس مطمئنه رسیده باشد؛ ولی برای غیبت یا دروغ هنوز قدرت فرماندهی به دست نفس اماره باشد. در مرحلهای که نفس به مطمئنه میرسد، خواستههای عقل و نفس یکی میشود؛ یعنی عقل و نفس مانند دو دوست در کنار هم قرار دارند و یکدیگر را تأیید مینمایند. تمام این آمدنها و رفتنها، تمام سختیها و مشکلات، تمام این آموزشها به خاطر این سیر تکاملی و تعالی انسان است تا از پایینترین نقطه به بالاترین نقطه برسد و این درگرو دو چیز است: ۱- اینکه قدرت عقل را زیاد کنیم، مثلث دانایی را رشد دهیم و تزکیه و تصفیه شویم. ۲- مقدار حرکت ما در تزکیه، جایگاه ما را در صراط مستقیم تعیین خواهد کرد.
باید تمام تلاش ما این باشد که دانایی خود را بالا ببریم، از ضد ارزشها دوریکنیم تا قدرت فرمانروایی به دست فرمانروای عاقلمان، عقل بیفتد و نفس ما از مرحله اماره به مطمئنه برسد تا قدرت تشخیص در انتخاب مسیر درست برای رسیدن به جایگاه بالا و رسیدن به حال خوش و آرامش بالا برود. وقتی اطلاعات و دانایی ما بالا رفت و در مسیر الهی هم حرکت کردیم عقل دیگر بهاشتباه فرمان صادر نمیکند؛ یعنی به مرحلهای برسیم که هر آنچه عقل گفت را انجام دهیم. نه هر آنچه نفس اماره میگوید؛ باید برای این کار تلاش کنیم تا به مرحله شو شود برسیم؛ یعنی فرمان فرمانروای بزرگ عقل را اجرایی کنیم و برای رسیدن به این مرحله باید از انجام کارهای کوچک شروع کنیم.
یاد بگیریم کار امروز را به فردا نیندازیم، این همان شو شود است. میخواهم صبح زود بیدار شوم، دیر نخوابم، مسواک بزنم و ... همان روز که این تصمیمها را گرفتم انجام دهم تا در ادامه بتوانم فرمانهای بزرگتری را اجرایی کنم و در پایان وادی میگوید: باید بدانیم از فرماندهی عقل تا فرماندهی نفس اماره ازنظر مکانی یک مو فاصله است؛ ولی ازنظر زمانی هزاران سال به طول میانجامد. پس آن کنیم که فرمان است.
منبع: کتاب عشق و سیدیهای وادی ششم
نویسنده: راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
ویرایش و ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
211