جلسه چهاردهم از دور نهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران شعبه صالحی۲ با استادی راهنمای محترم مسافر مجید و نگهبانی مسافر هاشم و دبیری مسافر ناصر با دستور جلسه 《آداب معاشرت و ادب و بی ادبی ، تعادل بی تعادلی 》 در تاریخ۲۱خرداد۱۴۰۴ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد .
چکیده سخنان استاد:

سلام دوستان مجید هستم یک مسافر ، خداوند را شکر می کنم که یک بار دیگر فرصت شد در این جایگاه قرار بگیرم تا آموزش بگیرم . دستور جلسه این هفته آداب معاشرت ، ادب و بی ادبی ، تعادل بی تعادلی ، قبل از این که وارد کنگره بشویم من خودم این جوری بودم که هیچ موقع به اداب و معاشرت توجه نمی کردم و همیشه دنبال این بودم یه جوری به تعادل برسم یا یک طوری تو تعادل خودم را نشان بدهم ، همیشه یک نقاب میزدم که نشان داده شود من تعادل دارم و مشکل این کار این بود که مسیر این کار اشتباه بود ، داخل کنگره که وارد شدم و خدارو شکر آمدم و به یک سری از موضاعت رسیدم ، وقتی دستور جلسه را نگاه کنیم یک مسیر است و برای رسیدن به تعادل باید از این مسیر عبور کنید ، باید اول آداب را یاد و مورد آموزش قرار بگیریم ، من خودم در هر جایگاهی بودم هیچ موقع قبول نداشتم که بخواهم از کسی چیزی را یاد بگیرم و همیشگی بود پس آداب را یاد نمی گرفتیم و آن چیزی که خودم فکر میکردم می خواستم یاد بگیرم و خروجی آخرش این بود که همه می گفتند مجید یک آدم بی تعادل و عصبی است در صورتی که خودم می گفتم همه اشتباه می کردند . سفر کردن در کنگره یک سری آداب دارد که اولین آن باید قبل از ساعت پنج در کنگره حضور داشته باشیم و راهنما روز اول در لژیون این را به من می گوید ، من هم قبول دارم ولی نمی توانم بیایم و همیشه میگویم چرا به من گیر می دید حالا ده دقیقه دیر شده است ، این است که من اول مورد آموزش قرار بگیرم و اداب را یاد بگیرم بعد بتوانم این آداب را انجام دهم . خدا را شکر می کنم که ما در کنگره تمام آموزش ها را گرفته ایم حتی جناب آقای مهندس نوع غذا خوردن هم یاد ما می دهد چگونه باید غذا بخوریم چه تایمی غذا بخوریم ، کی باید بخوابیم و باید این آموزش ها را انجام بدهیم تا به تعادل برسیم ، کسی که آداب را انجام بدهد قطعا جزو دسته با ادب ها می باشد و بی ادب آن است که آداب را انجام ندهد .
.jpg)
قسمت دوم دستور جلسه تولد یک سال رهایی مسافر علی اصغر می باشد.
تبریک می گویم به شما و شعبه صالحی 2 و خانواده محترمتان بابت یکسال رهایی شما ، تولد در داخل کنگره یک پیامی دارد و فقط لازم است که من بخواهم و پیام را دریافت کنم ، تولد امروز علی اصغر پیامی دارد برای تازه واردی که وارد کنگره شده و یا برای آن که دارد سفر می کند و در جنگ با خودش است ، برای آن که تازه رها شده است و خودش را گم کرده است و فقط لازم است حضور داشته باشیم تا پیام را بگیریم ، روزی که علی اصغر وارد کنگره شد با مصرف خیلی بالای شربت تریاک حدود صدو بیست سی سی شربت تریاک و حدود هفت گرم شیره خوراکی وارد کنگره شد و دقیقا شب عید بود که قرار بود به تعطیلات برویم ، من فکر این را نمی کردم که بتواند درمان شود ولی علی اصغر قبول کرده بود و می خواست که درمان بشود ، به قول آقا کوروش عزیز می گفت ما هر که را قضاوت می کردیم نمیشه و می شد و هر کس را که می گفتیم می شود و نمی شد و علی اصغر هم جزو این دسته بود ، هر روز ده سی سی از شربت علی اصغر کم می کردم و بعد از تعطیلات نوروز خودش را رساند به میزن 5/16 سی سی شربت اوتی و سفرش را شروع کرد و خودش فکر می کرد این پایان ماجرا است ولی تازه از آنجا شروع شد . علی اصغر همیشه ساعت پنج و ربع یا بیست دقیقه می آمد و ما همیشه با این موضوع مشکل داشتیم و خودش می دانست باید بتواند و خودش را رساند و بعد پیراهن سفید نمی پوشید و من باز رو این موضوع کار کردم که باز هم با این موضوع کنار آمد و چون خودش می خواست و پر از محبت بود اومد و توانست به رهایی برسد خیلی ممنون از این که به صحبت های من گوش کردید.
در ادامه تولد یکسال رهایی مسافر علی اصغر

آنتی ایکس مصرفی شربت تریاک مدت سفر ۱۱ماه روش درمان D st داروی درمان شربت ot رهایی از بند مواد به راهنمایی مسافر مجید یکسال و دو ماه
خلاصه سخنان مسافر علی اصغر
سلام دوستان علی اصغر هستم یک مسافر ، خیلی خوش حالم که در کنگره هستم ، من قبل از این که وارد کنگره بشوم نزدیک به بیست و پنج گرم تریاک و ده گرم شیره مصرف می کردم ، خسته شده بودم و یک نفر بهزیستی را به من معرفی کرد و من رفتم آن جا و به قرص متادون دادند و با این روش می خواستند من را ترک بدهند و مصرف من بیشتر شد و این راه جواب من را نداد و متادون هم کنار شیره به مصرف من اضافه شد . مدتی از این موضوع گذشت یک نفر به من شربت تریاک را معرفی کرد و مصرفم در اینجا به روزی صد و بیست سی سی به بالا رسید . دوستانم که در کنگره هستند به من پیشنهاد این را دادند که وارد کنگره بشوم ، من با مصرف زیادی که داشتم فکر ترک هم نمی کردم چون همیشه ترس داشتم اما گفتند یک ماه بیا اگر خوشت نیامد برو به ادامه کارت برس ، وقتی آمدم با راهنمای تازه واردین صحبت کردم ، فکر می کردم من از این ها بیشتر می فهمم اما بعد فهمیدم من هیچی نمی دانم و بعد از این که راهنما انتخاب کردم در لژیون راهنما گفت که اگر می خواهی درمان شوی و در مسیر کنگره به حال خوش برسی باید تمام قوانین کنگره را رعایت کنی و چون با مصرف بالا صد و بیست سی سی آمده بودم خیلی برایم سخت بود که به برنامه کنگره روزی شانزده و نیم سی سی است برسم ، پیش خودم گفتم بیخیال بشوم و بروم اما یک حسی من را جذب کنگره می کرد که آن حس محبت و عشقی بود که در کنگره جاری بود ، و بعد از چند ماه که گذشت و مصرفم پایین آمد حال و روز بهتری پیدا کردم و به ادامه مسیر امید وار تر شدم و خداوند را شکر میکنم که توانستم به رهایی برسم و ار جناب آقای مهندس و خانواده محترم شان تشکر می کنم که این بستر را برای ما فراهم نمودند و از راهنما ی عزیزم تشکر می کنم که در این مسیر همراه من بودند از اینکه به صحبت های من گوش کردید از همه ی شما سپاس گذار هستم.
تایپ:مسافر مهدی و مسافر عبدالله
عکاس:مسافر وحید و مسافر محمدحسین
تنظیم و ارسال مطلب:مسافر محمدحسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
1357