یادآوری روزهای اولی که به کنگره۶۰ آمدم، همچنان در قلبم زنده است، آن روزها برای من پر از احساسات و چالشهای جدید بود، وقتی برای اولین بار وارد کنگره شدم، دنیایی از ناشناختهها و احساسات مختلف مثل ترس، اضطراب و در عین حال امیدواری را تجربه کردم، به عنوان یک همسفر، بار سنگینی از نگرانی و استرس بر دوش داشتم، وقتی وارد سالن شدم، چهرههای مختلفی را دیدم که هریک داستانی برای گفتن داشتند، بعضی با لبخند و انرژی مثبت و بعضی دیگر با چشمانی پر از غم و درد، در آن لحظه احساس کردم که تنها نیستم و این جمع، همگی در یک سفر مشترک به سوی رهایی و حال خوش هستند.
روزهای اول به شدت درگیر افکار منفی و شک و تردید بودم، آیا اینجا جایی است که میتوانم تغییر کنم؟ و آرام آرام شروع به یک درک عمیقتری از خودم و دیگران کردم، تجربیات دیگران به من امید میداد و به من یادآوری میکرد که من تنها نیستم، به مرور زمان یاد گرفتم که باید به خودم اجازه دهم که احساساتم را ابراز کنم، در اینجا با همسفران ارتباط برقرار کردم و متوجه شدم که عشق و همدلی میتواند بزرگترین درمان باشد.
در کنگره۶۰ یاد گرفتم که به خودم و دیگران احترام بگذارم، با آموزش جهانبینی در کنگره یاد گرفتم که مشکلات و چالشها، بخشی از زندگی هستند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ اما با یک نگرش جدید، میتوانم به این چالشها به عنوان فرصت برای رشد و یادگیری نگاه کنم، این تغییر در نگرش، به من قدرت داد تا با مشکلات زندگی مواجه شوم و از آنها عبور کنم، من یاد گرفتم که میتوانم از هر تجربهای، چه خوب و چه بد، درس بگیرم و به سمت جلو حرکت کنم.
حالا به روزهای اولم در کنگره نگاه میکنم و میبینم که چگونه آن احساسات و چالشها به من کمک کردند تا قویتر شوم و به خود ایمان بیاورم، به عنوان یک هسفر یاد گرفتم که حمایت و عشق میتواند به ما کمک کند تا از تاریکیها عبور کنیم و به نور امیدوار کنندهای برسیم، با تمام وجودم از کنگره۶۰ و راهنمای عزیزم و تمام کسانی که در این مسیر با من همراه بودند، سپاسگزارم و امیدوارم که هریک از ما بتوانیم با عشق و همدلی به زندگی خود و دیگران رنگ و بویی تازه ببخشیم.
نویسنده: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پانزده)
ویراستاری و ارسال: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)، دبیر سایت
همسفران نمایندگی امامقلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
192