English Version
This Site Is Available In English

جهان بینی؛ یک ضلع مثلث درمان اعتیاد

جهان بینی؛ یک ضلع مثلث درمان اعتیاد

پنجمین جلسه از دوره ششم کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی سیرجان با استادی مسافر قاسم، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر اصغر با دستور جلسه «جهان بینی 1و2» یکشنبه 14 اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

 

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان قاسم هستم مسافر. ابتدا خدا را شکر می‌کنم که در جمع شما دوستان هستم تا آموزش بگیرم و ‏انرژی بگیرم و خدمت کنم. تشکر می‌کنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که حال خوش امروزم را مدیون ‏ایشان هستم. تشکر می‌کنم از خدمتگزاران شعبه سیرجان که زحمات زیادی می‌کشند. دستور جلسه در مورد ‏جهان‌بینی است. همان‌طور که می‌دانید جهان‌بینی یک تعریفی دارد و تعریفش هم این است که آنچه که ما ‏نسبت به جهان درون و بیرونمان می‌بینیم و درک می‌کنیم و حس می‌کنیم به آن می‌گوییم جهان‌بینی. حالا چه ‏درون انسان باشد و چه بیرون که ما باهاش سروکار داریم.‏
‏ جهان‌بینی یک پیامی رو دارد و این است که تمام ساختارهایی که بیرون هست مثل ارتش، مثل دولت، مثل ‏نظام، ساختار مشابه همه اینها درون انسان هستش و هر چیزی که بیرون باشد درون انسان هم هستش. تو ‏کنگره مثلث درمان داریم که سه ضلع دارد یک ضلعش جسم، یک ضلعش روان و یک ضلعش هم جهان‌بینی. ‏خب جسم که با داروی اوتی و درمان سفر درست می‌شود. روان هم وقتی جسم درست شود درست می‌شود و ‏یک ضلع مهم دیگر هم دارد جهان‌بینی. جهان‌بینی چه جوری درست می‌شود؟ جهان‌بینی با همین آموزش‌هایی ‏که توی کنگره می‌گیری، با همین سی دی نوشتن‌ها و حضور در جلسات جهان‌بینی درست می‌شود که سه ضلع ‏این مثلث همراه اگر با هم به پایان برسد آن درمان واقعی صورت می‌گیرد و شخص به تعادل می‌تواند برسد. ‏انسان یک صور آشکار دارد و یک صور پنهان. صور آشکار که همینی که چیزی است که ما می‌بینیمش و ‏می‌توانیم ببینیمش. یک صور پنهان هم دارد که ما نمی‌توانیم ببینیم و نفس انسان هم شامل این ثابت می‌شود. ‏تو جهان‌بینی نفس را توضیح می‌دهد و می‌گوید که نفس چیزی است که یک سری خواسته دارد. نفس می‌گوید ‏چیه؟ نفس چیزی است که تعیین موجودیت می‌کند و بدن انسان غیر از اینکه جسم است نفس هم دارد. همین ‏که ما اینجا نشستیم و موجودیم و توی جسم قرار دارد. این ابزار یک سری خواسته دارد، خواسته‌های معقول ‏دارد، خواسته‌های نامعقول دارد، خواسته‌های معقولش. خب چیزهایی هست که کارهایی که به نظر معقول ‏می‌آید ولی خواستهٔ نامعقول دارد که به آن می‌گویند نفس اماره. نفسی که امر می‌کند به ما و از آن نفس ‏حیوانی هم یاد می‌کنند به‌عنوان نفس حیوانی. نفس حیوانی می‌گوید که مثلاً یک حیوان خواسته این را دارد که ‏برود به صحرا و این خواسته بدون تفکر اجرا می‌شود. دیگر فکر نمی‌کند که حالا این صحرا مال خودش هست، ‏نیست باید استفاده کنه. نکند آن چیزی که به او امر می‌شود اجرا کند. به‌درستی و نادرستی‌اش هم کاری ندارم ‏و نفس اماره همیشه هست. تو هر جایگاهی باشی، تو هر شغلی یا هر کاری باشی این نفس هست. نفسی هم ‏هست که می‌گویند نفس لوامه نفس سرزنش‌کننده.‏
کسانی که به نفس لوامه می‌رسند؛ یعنی پشیمان می‌شوند از کار یا از کرده خود پشیمان می‌شود. یک کاری ‏انجام می‌دهد و آن نفس پشیمان‌کننده و یا همان لوامه است و می‌گوید کسانی که به نفس می‌رسند؛ یعنی ‏پشیمان می‌شوند. حالا بسته به دانایی‌شان دارد به تزکیه و پالایش بستگی دارد که چقدر شخص تزکیه و پالایش ‏شده باشد و به پشیمانی او و درجه نفس لوامه بستگی دارد. تزکیه و پالایش که شخص می‌شود نفس مطمئنه ‏هم هستش که می‌گوید شخص کاری انجام بده مطمئنه از آن کار دیگر اطمینان کامل دارد و با اطمینان انجامش ‏می‌دهد. دیگر هیچ امری یا پشیمان‌کننده‌ای ندارد. آن نفس مطمئنه هست و خواسته‌های نامعقول. می‌گوید قبل ‏از اینکه بیان سراغ آدم، اول باید بیان حس آدم  را خراب کنند. یعنی اگر حس آن شخص خراب نشد. آن ‏خواسته نمی‌تواند کاری را انجام بدهد. می‌آید اول حس رو خراب می‌کند و حس خراب بشود. مثلاً شخص می‌آید ‏کینه، رنجش می‌گیرد حس خراب می‌شود. موقعی که حس خراب بشود مثالم می‌زند می‌گوید مثل یک استخر ‏آب هستش که هرچه کثیف‌تر باشد. شما یک استخر رو میگی آب پر از لجن و کثیفی رو هر چه داخلش ‏بیندازی دیده نمی‌شود. چه داری داخلش میندازی و او نفس او خواسته‌های نامعقول اینجا میتونن کار خودشون ‏رو انجام بدن ولی هرچه استخر تمیزتر باشد، زلال‌تر باشد، شفاف‌تر باشد. دیگه خواه ناخواه نفس او خواسته‌های ‏نامعقول میرن کنار.‏
‏ یک مثلث دانایی توضیح می‌دهد تو جهان‌بینی بینی یک ضلعش تفکر یک ضلعش تجربه یک ضلع دیگر هم ‏آموزش که روبرویش هم یک مثلث جهالت قرار می گیره که می‌گوید تفکر را ترس می‌خورد. جلوی تجربه را ‏ناامیدی می‌گیرد و در مقابل آموزش هم منیت قرار می‌گیرد. به این می‌گویند مثلث جهالت. حالا کی مثلث ‏جهالت می‌تواند کم‌رنگ بشود زمانی که شخص به دانایی برسد. وقتی فرد هرچه به دانایی بیشتر برسد این مثلث ‏تفکر و تجربه و آموزش پررنگ‌تر می‌شود و هر چه دانایی کمتر باشد مثلث جهالت می‌آید وسط که همان ترس و ‏ناامیدی و منیت می‌شود و دانایی و دانایی مؤثر دارد و دانایی و دانایی مؤثر یعنی شخص دانایی دارد و می‌داند که ‏یک کاری رو نباید انجام بده و زمانی دانایی مؤثر می‌شود که شخص انجامش نده؛ یعنی من می‌دانم یک کاری ‏غلط است. دانایی دارم که این کار غلط است حالا کی این دانایی مؤثر می‌شود؟ وقتی‌که دیگر انجامش ندادم. به ‏او جهان‌بینی کاربردی هم می‌گویند و می‌گوید درون ما یک سیستمی وجود دارد که بر اساس نیاز ما فرمان ‏می‌دهد.‏
‏ یعنی یک سیستمی تو بدن انسان هست که انسان هر چه‌قدر نیاز داشته باشد فرمان صادر می‌کند.‏
‏ یک مثالی هست که می‌گوید شخص سفر اول تا بیست درصد دانایی اضافه نشود، او بیست درصد دارو نمی‌تواند ‏کم کند. یعنی وقتی شخص دانایی آن مرحله ظرفیت رسید ظرفش به آن اندازه رسید می‌تواند آن بیست درصد ‏دارو رو کم کنه. اگر نرسیده باشد نمی‌تواند کم کنه. شایدم کم کنه ولی حالش خوب نمی‌شود. از یک مافیایی ‏صحبت می‌کند می‌گوید مافیای درون انسان مثل همان مافیایی که بیرون هست. این مافیا زمان مصرف زمانی که ‏انسان تو تاریکی بوده رخنه کرده و وجود انسان رو برداشته به این راحتی می‌گوید نمیرد بیرون دیگر مافیا شدن ‏و ذره‌ذره، کم‌کم با تزکیه و پالایش. با همین آموزش‌ها فرد می‌تواند آن مافیای قدرت رو از دست مافیا بگیرد و به ‏حال خوب برسد. ممنونم از اینکه به حرف‌های من گوش دادید.‏

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .