جلسه دوم از دوره سی و نهم سری کارگاههای آموزشی، خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شیخبهایی اصفهان با استادی پهلوان مسافر امیرحسین و نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «جهانبینی ۱ و ۲ » در روز یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
-
خلاصه سخنان استاد:
-
سلام دوستان امیرحسین هستم یک مسافر
-
از ایجنت محترم شعبه آقا آرش، گروه مرزبانی و نگهبان لژیون سردار آقای سلطانی که به من اجازه خدمت دادند، تشکر میکنم. امروز انتخابات نگهبانی جلسه سردار بود و به نگهبان، دبیر و خزانهدار جدید تبریک میگویم. همچنین خداقوت و خسته نباشید به عزیزان قبلی هم میگویم.
-
دستور جلسه امروز درباره جهانبینی و لژیون سردار است که خیلی مستقیم به هم ربط دارند. خوشحالم که امروز استادی به من داده شد و برای من افتخار است. وقتی نگاه میکنم یکسری راهنماها را میبینم که خودشان، همسفرشان یا فرزندانشان پهلوان هستند، واقعاً دیگر کسی در اطرافشان نیست که برایشان پهلوانی بدهند و بعد دوباره امسال خودشان پهلوان شدند. خب سال اول شاید بگوید من جوگیر شدم، آن هم نه با این عدد و مبلغها بلکه با یک مبلغ پایین؛ اما میبینی آنقدر آموزش گرفته و از پرداخت این مبلغ لذت میبرد که به جلسه سردار و این پولهایی که میدهد افتخار میکند. من در جلسات سردار خیلی آموزش گرفتم و خودم به شخصه میگویم که خیلی خوشحالم که آنجا خدمت میکنم.
-
آقای استاد امین در سال ۱۳۸۲ برای اولین بار جزوه جهانبینی را نوشتند. جهانبینی کارهای زیادی برای ما انجام میدهد. اولین کار این است که حالمان را خوب میکند. بزرگترین مشکلاتی که من امروز با آنها سروکله میزنم ترس، ناامیدی و منیت است. جهانبینی باعث میشود ما پله پله بتوانیم این مسائل را از خود دور کنیم.
-
من در سفرم ناامیدی، ترس و منیت زیادی داشتم. ترسم از این بود که آیا میتوانم پلهها را کم کنم؟ آیا اگر راهنما به من سقوط آزاد داد، قدرت انجامش را دارم؟ ناامیدی گریبانگیرم شده بود و میگفتم: نه! من نمیتوانم. مصرف من شیره خوراکی ایست، چطور میتوانم با این یک سیسی شربت جلو بروم؟ منیت هم در وجودم بیداد میکرد. میگفتم من بیایم اینجا و فلان شخص برای من صحبت کند؟ من خودم چند نفر زیردست دارم.
-
به آرامی مفهوم جهانبینی را درک کردم. هر چقدر آموزش گرفتم و علمم بالا رفت، توانستم پلههایم را پایین بیاورم. چند ماه پیش در ذهنم بود که کاش یک روزی مرزبان بشوم. برای خودم هدف مشخص کردم که در دوره امتحانات جدید قبول و شال نارنجی دریافت کنم.
-
صبحها در استخر به آقا میلاد میگویم که وقتی صبح به استخر میآییم، اینجا خیلی نشئه میشویم. اصلاً یک حالت عجیبی برایمان دارد. اندورفین بدنمان تولید میشود و اینها همهاش از کنگره است. یک زمانی هر وقت اعصابم بهم میریخت و از هر چیزی عصبانی میشدم مواد مصرف میکردم؛ ولی الان دیگر اینگونه نیستیم. الان به استخر و پارک میروم. صبحها با پیادهروی دنبال آن حال خوب و آموزش هستم و اینها خیلی در زندگی ما اثر میگذارد.
-
یک نکته که در جهانبینی وجود دارد، نیروهای بازدارنده است. خیلی مواظب باشید، زیرا این نیروها برای هر کسی و هر شخصی به یک روشی میآیند. اولین چیزی که از ما میگیرند، انرژی است؛ یعنی به ما حقه میزنند و میگویند الان بخواب، یک ساعت دیگر بلند شو و به استخر برو یا الان بخواب، یک ساعت دیگر به لژیون برو. این انرژی که از ما میگیرند باعث میشود که به هیچ عنوان به کارهایمان نرسیم.
-
در ابتدای سفر یک ساعت زودتر یا دیرتر دارو میخوردم و برنامهام به هم میریخت. در اواخر سفرم سر ساعت مشخص، داروی خود را میخوردم و احتیاجی به ساعت نداشتم. اوایل صبحها بیدار نمیشدم؛ ولی الان راس ساعت ۴:۳۰ صبح از خواب بیدار میشوم و احتیاجی نیست کسی صدایم بزند یا ساعت گوشیام را کوک کنم. با فاصله حدودا یک تا دو دقیقه از خواب بیدار میشوم و همه چیز در زندگیام روتین میشود. ساعت ۹ یا ۱۰ شب راحت میتوانم بخوابم و کابوس نمیبینم. دوران مصرفم و حتی در سفرم کابوسهای زیادی میدیدیم؛ ولی در سفر دوم همه این مشکلات آرام آرام حل شدند. ساعت برایمان معنی پیدا کرد و همه اینها از برکات جهانبینی میباشد. آموزشهای جهانبینی کنگره ۶۰ وسیله هستند تا یک فرد سفر اول آموزش بگیرد، رها شود و به حال خوش دست پیدا کند و در سفر دوم بتواند مشکلات زندگی خود را حل نماید. من به دوستان سفر اولی توصیه میکنم که با راهنمای خود صادق باشند و به هر مشکلی برخورد کردند با در میان گذاشتن با راهنما، ترس و ناامیدی را کنار بگذارند. من در سفر اول خود مشکلاتی داشتم که با راهنمای خود در میان گذاشتم و راهنما به من سقوط آزاد دادند و بعد از آن توانستم آن مشکلات را حل کنم. در صورتی که در اوایل سفر کارهای اشتباه زیادی انجام دادم که باعث شد سفر خود را ناقص کنم؛ اما ترس را کنار گذاشتم و آن وقت بود که توانستم روی برنامه بروم و اعتیاد خود را درمان کنم. من روزی حتی فکرش را هم نمیکردم که بتوانم بدون مصرف مواد دوام بیاورم و اگر ساعت مصرف مواد من جابجا میشد به شدت به هم میریختم تا جایی که کار من به بیمارستان میکشید؛ ولی ما در کنگره میتوانیم با این مسائل مقابله نماییم.
-
در آخر یادآوری میکنم طبق تاکید تهران هیچ فردی حق ندارد جلوی فردی را بگیرد و از او بخواهد تعهدات لژیون سردار خود را پرداخت کند؛ ولی خود ما باید مراقب باشیم که از لژیون سردار جا نمانیم چون ما با گذشت و بخشش میتوانیم به حال خوش برسیم.
-
تایپ: مسافر رسول (لژیون۱)، مسافر شایان (لژیون۳)، مسافر اسماعیل (لژیون۲۱)
-
ویراستار: مسافر مهدی (لژیون۱۶)، مسافر حسین (لژیون۲۳)
-
عکاس: مسافر نیما (لژیون۵)
-
سیستم صوتی و دیتاشو: مسافر محمد (لژیون۱۹)
-
مرزبان خبری: مسافر میلاد (لژیون۱۹)
-
تهیه و ارسال: مسافر حمزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
157