English Version
This Site Is Available In English

نور در هستی فرمان می‌دهد

نور در هستی فرمان می‌دهد

صد هزاران فضل دارد این علوم
جان خود را می‌نداند این ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری

صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است. اولین چیزی که باید بدانیم این است که صفت چیست؟ صفت یعنی ویژگی یا خاصیت هرچیزی؛ مثلاً زغال سیاه، سیاه بودن ویژگی زغال است و ما زغالی نداریم که سفید باشد یا شیر درنده که درندگی ویژگی شیر است. چیزی که صفت‌ آن را نمی‌شود تغییر داد در بعضی جانوران و جامدات صادق است؛ اما این وادی می‌گوید انسان با آن‌ها فرق دارد؛ چون صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ یعنی انسان می‌تواند ویژگی یا خاصیت خودش را در هر شرایطی که هست تغییر دهد؛ مثلا انسان چاق همیشه محکوم به چاقی نیست و می‌تواند صفت چاقی خودش را تغییر بدهد و لاغر شود و یا انسان بی‌سواد می‌تواند با تغییر صفت خودش باسواد شود؛ پس انسان جاری است و هم هستی و زندگی جاری است. انسان هر شرایط و هر ویژگی که داشته باشد آن ویژگی انسان قابل تغییر است. آنانی‌ که مجذوب رحمت قدرت‌مطلق می‌شوند به ارتقا می‌رسند؛ یعنی آن‌هایی که راستی، حقیقت، واقعیت و صراط‌مستقیم را می‌بینند و صادق هستند به ارتقا می‌رسند. انسانی که غیبت نمی‌کند، سرزنش نمی‌کند، محبت دارد و انسان راستگویی است و در کل یعنی در جهت ارزش‌ها حرکت می‌کند؛ بنابراين این‌ها می‌شود الهی و همه‌چیز به رحمت الهی سیراب می‌گردد؛ پس کسانی‌که مجذوب رحمت قدرت‌مطلق‌اند به ارتقا، رشد و مراتب بالایی می‌رسند و آنانی که به سورچرانی مشغولند نصیبی ندارند و این به معنی آن است که کسانی‌که فقط به دنبال خوش‌گذرانی و سربه‌سر گذاشتن دیگران هستند چیزی نصیبشان نمی‌شود.

بدون دست و پا سر بر سجده الله بسیار آسان است؛ یعنی در راه الهی حرکت کردن هم یک نوع سجده است که تمنای دل می‌خواهد و باید خواسته قلبی باشد؛ بنابراین چقدر این قانون زیباست. وادی‌های کنگره۶۰ مانند ۱۴ پله نردبان هستند که انسان را هدایت می‌کنند و کاربردی و عملیاتی هستند. وادی چهاردهم بسان شمشیری برنده است؛ چون چاقوی جراحی دو کار را انجام می‌دهد هم می‌تواند یک نفر را از مرگ نجات دهد و هم می‌تواند شاهرگ انسان را قطع کند، هم هشدار می‌دهد و هم امید به بازگشت، ‌می‌گوید هرکجا هستید می‌توانید برگردید و محکوم به نیستی و نابودی نیستید و این‌که هم انسان را بالا می‌برد و هم پایین؛ یعنی امروز ممکن است من آدم خوب و مرتبی باشم؛ ولی فردا یک مصرف‌کننده شوم یا ممکن است امروز صالح باشم و فردا دزد شوم و بالعکس، پس انسان تغییر می‌کند. رحمت، لطف و بخشندگی خداوند این نیست که اگر ما گناه کردیم ما را ببخشد و کار خلافی انجام دادیم بگوید بخشیدم نه این‌گونه نیست؛ بلکه بخشندگی‌اش این است که به ما حیات و زندگی بخشیده و اختیار و سرنوشت زندگی را به دست خودمان داده است و گفته: ای انسان هرگونه که مایل هستی زندگی خودت را ترسیم کن. انسان‌ها قادر هستند و می‌توانند در هر نقطه‌ای که قرار دارند و هر صفتی را که با خود حمل می‌کنند را عوض نمایند؛ حتی گناه‌کارترین انسانی که مرتکب جنایات زیادی شده، می‌تواند صفت خودش را تغییر دهد و بازگشت نماید؛ چون این ویژگی و صفت خداوند است و هیچ انسانی مجبور نیست تا ابد در جهنم باقی بماند و می‌تواند تغییر کند تا رحمت خدا شامل حال او گردد و به آرامی از جهنم خارج گردد.

هیچکس نمی‌تواند بگوید از من گذشت و من در زشتی‌ها غوطه‌ورم و راه نجاتی نیست؛ بلکه راه نجات همیشه وجود دارد؛ زیرا صفت گذشته در انسان صادق نیست و جاری است. شیطان به زیباترین شکل ممکن وارد افکار و اندیشه انسان می‌شود تا گوهر وجودی انسان را برباید. همه‌چیز در هستی در حرکت است و هیچ‌چیز در هستی ثابت و ساکن نیست؛ چون مسیر حرکت و زندگی تغییر، تبدیل و در نهایت ترخیص است. انسان هیچ‌وقت از بین نمی‌رود و همیشه وجود دارد؛ از حلقه‌ای به حلقه دیگر زندگی ادامه دارد و ما همیشه با هستی هستیم. چرا؟ برای بودن، وجود داشتن، حیات، زندگی، فضا، مکان، زمان؛ زیرا بزرگ‌ترین معجزه حیات، خود حیات است. همه باید با ساعت زندگی کنند؛ یعنی همراه همه ما یک ساعتی است و هرچه در جهان وجود دارد یک ساعت دارد؛ یعنی هرچیزی یک پایانی دارد و آن پایان ساعتش است و همراه ما هم ساعتی هست. علی‌ابن‌ابیطالب می‌فرمایند: «برای دنیا آن‌چنان کن که گویی همیشه زنده‌ای و برای آخرت طوری رفتار کن که گویی لحظه‌ای دیگر خواهی مرد.» یعنی در دنیا همیشه تلاش و کوشش کن، انگار همیشه زنده‌ای و برای آخرت طوری باش که گویی ممکن است فردا نباشی. در جهان وقتی کسی مرد یا ساعتش تمام شد زمان، فضا و مکان را بلافاصله از دست خواهد داد. قدما معتقد بودند چهار عنصر مخالف آب، باد، خاک و آتش هستی را به‌وجود آورده‌اند و می‌گفتند هستی از این‌ها به‌وجود آمده است.

این‌ها به‌جای خود؛ اما سه مؤلفه اصلی دیگر نیز وجود دارد که نه‌تنها جهان زمینی، بلکه ساختار سایر جهان‌های پس از مرگ در ارتباط بین آن‌ها نقش کلیدی برعهده دارد و بدون آن‌ها هستی و نیستی مفهومی پیدا نمی‌کنند و سه مؤلفه نور، صوت و حس است که تمام نظم و نظام آفرینش را به‌وجود آورده‌اند. نور در هستی فرمان می‌دهد و در کتاب الهی آمده است که خداوند نور زمین آسمان‌هاست. نور لطیف‌ترین چیزی است که ما در جهان خود داریم و فقط طیفی از آن را مشاهده می‌کنیم؛ یعنی انواع و اقسام نورها هستند؛ اما ما قادر به دیدن آن‌ها نیستیم. در جهان ما چیزی قابل لمس پیدا نمی‌شود که با سرعت نور حرکت کند و اگر نور به زمین نتابد گیاهان، جانوران و انسان‌ها قادر به ادامه حیات نخواهیم بود. در مورد صوت؛ ما فقط می‌توانیم قسمت کمی از اصوات را در جهان خود بشنویم، اصوات وظیفه‌ای مانند اداره مخابرات در هستی را بر عهده دارند که می‌توانند اطلاعات و آگاهی یا پیام‌ها را در سطح زمین انتقال دهند و ارتباط بین سایر جهان‌های آفرینش و ارتباط بین اجزای هستی و نیستی را فراهم نمایند. صوت‌ها به تنهایی مفهومی ندارند، پشت‌سر یک‌دیگر که قرار می‌گیرند چه معجزه‌ای رخ می‌دهد و مفاهیمی را منتقل می‌نماید، بعضی اصوات اثرهای موسیقی جاودانه‌ای را خلق می‌کنند؛ در نتیجه اگر صوت نبود، اتصال نبود، حیات نبود، زندگی نبود، نوشتن و کلام نبود و سکوت محض بود.

رابط خبری: همسفر یاسمن رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم)
منبع: سی‌دی وادی‌ دهم بخش ۱
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر یاسمن رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) دبیر سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پاکدشت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .