English Version
This Site Is Available In English

ما باید با امیدواری به سمت نور حرکت کنیم

ما باید با امیدواری به سمت نور حرکت کنیم

اولین جلسه از دوره پنجم جلسات سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی کاشمر با استادی همسفر زهرا، نگهبانی همسفر لیلی و دبیری همسفر مهناز با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.) و تاثیر آن روی من» در تاریخ ۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۴۵ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

مسافر من اعتیادش را بروز نمی‌داد بعد از مدتی ما به مسافرت رفته بودیم که آنجا مسافرم گفت: من فکرهای خوبی برای آینده‌مان دارم نگران نباش ان‌شاءالله استارت خوبی در زندگی‌مان می‌خورد و قبل از آن به کنگره آمده بود و منتظر پذیرش خود در کنگره‌۶۰ بود و بعد از چند وقت یک روز آماده شده بود و از من پیراهن سفیدش را خواست من از مسافرم سوال کردم مگر عروسی دعوتی که پیراهن سفید می‌خواهی گفت: نه من برای درمان اعتیاد خود به مکانی می‌روم به نام کنگره۶۰ و بعد کتاب‌ها و جزوات آموزشی را برای من گذاشت و از خانه رفت من ماندم و یک حس عجیب که سرتاسر وجودم را فرا گرفته بود نمی‌دانم خوشحال بودم یا غمگین درک نمی‌کردم چه حسی دارم چون مسافرم همیشه مسأله اعتیاد خود را پنهان می‌کرد من شروع کردم به خواندن کتاب۶۰ درجه زیر صفر که آقای مهندس دژاکام به درمان رسیده بودند و من به درمان مسافرم امیدوار شدم.

من در سفر اول همراه مسافرم در کنگره حضور نداشتم و بعد از رهایی مسافرم به کنگره آمدم هیچگاه نشد که حس افرادی که مشارکت می‌کردند و از ترس و نا‌امیدی در سفر اول صحبت می‌کردند را درک کنم. بعضی از افراد بیان می‌کردند که اگر مسافرمان سفرش را خراب کند چه می‌شود یا اگر نتواند طاقت بیاورد و به رهایی نرسد چه؟ من هیچ کدام از این سخنان به ذهنم خطور نکرد و همیشه به خودم می‌گفتم شاید به خاطره این است که من در سفر اول مسافرم در کنار او نبوده‌ام؛ اما خداوند را شکر مسافر من در همان ۱۰ ماه سفر به درمان رسید و اگر من آن زمان در کنار مسافرم بودم شاید افکار من نیز به سمت نا‌امیدی می‌رفت.

اوایل که وارد کنگره شدم زمزمه‌های گلریزان بود، من آگاهی نسبت به این قضیه نداشتم از مسافرم سوال کردم که گلریزان چیست و چه مفهومی دارد؟ مسافرم گفت: به پاس قدردانی از حال خوشی که بعد از رهایی مسافر و همسفر تجربه می‌کنند در این جشن شرکت کرده و مبالغی را به کنگره کمک می‌کنند تا افراد بیشتری بتوانند بیایند به درمان و حال خوش برسند و بعد جایگاه سردار، دنور و پهلوان را برایم توضیح داد و از آن موقع من ذوق و شوق داشتم که گلریزان شود و من عضو لژیون سردار شوم زیرا از صمیم قلب می‌خواستم این حال خوبی که وارد زندگی من شده را با دیگران تقسیم کنم.

زمانی‌که در شعبه اعلام شد قرار است زمین خریداری شود و هر شخصی در حد توان خود مبلغی را برای زمین پرداخت کرد. پسر من بدون اینکه من یا مسافرم به او چیزی بگوییم گفت: من می‌خوام پولی را که برای خرید دوچرخه پس‌انداز کرده‌ام را به کنگره کمک کنم چون من آن مکان را خیلی دوست دارم و آن مبلغ را به کنگره بخشید و بعد از گذشت چند ماه پسرم دل درد گرفت و من فکر می‌کردم چون دوست ندارد تکالیف مدرسه‌اش را انجام دهد بهانه گیری می‌کند و نادیده گرفتم بعد به خاطر حساسیت بدنش کهیر زد و من به دکتر مراجعه کردم و آنجا گفتم پسرم گاهی هم دچار دل‌ درد می‌شود بعد از معاینه دکتر ما را برای تشخیص بیشتر به سونوگرافی فرستاد و من با خوشحالی به سونوگرافی رفتم و امید داشتم که مشکل جدی وجود ندارد؛ اما در اتاق سونوگرافی به قدری پزشک به من ترس وارد کرد و گفت غدد لنفاوی پسر شما خیلی متورم است و بیش از حد مسأله را بزرگ نشان داد من با خود تصور کردم که پسرم سرطان گرفته است و سریع آزمایشات مختلف انجام دادند و گفتند که آزمایش‌ها باید مجدد تکرار شود و مسافرم گفت همین حالا باید به تهران برویم تا به محض اینکه جواب آزمایش آماده شود ما دسترسی به دکتر خوب داشته باشیم و درمانش را شروع کنیم؛ اما من امیدوار بودم و امید داشتم که پسرم و خودم عضو لژیون سردار هستیم. من خدا را دارم قشنگ به یاد دارم همان هفته سی‌دی بند محکم‌تر بود و من می‌دانستم به واسطه عضویت در لژیون سردار من و پسرم یک بند محکم‌تری داریم حس مادرانه من باعث می‌شد کمی استرس داشته باشم؛ اما نا‌امید نبودم تا اینکه جواب آزمایش پسرم آماده شد و به دست ما رسید و خدا را شکر مشکلی وجود نداشت و دکتر گفت: پسر شما سالم است.

من در سی‌دی‌هایی که گوش داده‌ام در مورد وادی دوم دقیقا همین موضوع را بیان می‌کند که تو به سوی نور برو و امیدوار باش ما به سمت روشنایی‌ها حرکت کنیم و امیدوار باشیم قطعا اتفاقات خوبی برای ما رخ خواهد داد. من به شخصه هنگامی که حس نا‌امیدی به سراغم می‌آید فوراً یک حرکتی می‌کنم تا آن حس را از خودم دور کنم، نباید با خود تکرار کنم چرا من به دنیا آمده‌ام من هیچی نیستم چون هیچ موجودی جهت بیهودگی آفریده نشده است که جناب مهندس می‌فرماید: حضرت موسی به خداوند می‌گوید این کرم چیست که آفریده‌ای خداوند می‌گوید قبل اینکه تو این سوال را مطرح کنی کرم از من سوال کرده بود که موسی را برای چه آفریده‌ای؟ من هیچ وقت اجازه نمی‌دهم که نا‌امیدی من را شکست دهد همیشه یک کاری انجام می‌دهم که آن حس را از خود دور کنم.

آقای مهندس می‌فرماید: ما اگر در زندگی احساس آرامش داریم یعنی در جای درستی قرار گرفته‌ایم این جمله برای من بسیار دوست داشتنی و خوشایند است و با خود می‌گویم اکنون که من فردی امیدوار هستم یعنی در مکان خوبی قرار دارم من قبل از اینکه وارد کنگره شوم این نا‌امیدی را داشتم که خدایا این زندگی باید قسمت من می‌شد و چرا همسر من باید درگیر اعتیاد باشد؟ مگر من چه خطایی کرده‌ام که باید تاوان آن را این‌گونه بپردازم و خودم را مقصر می‌دانستم؛ اما متوجه شدم که شاید مسافر من معتاد شده که من در کنگره قرار بگیرم و آموزش ببینم و سطح آگاهی خود را بالا ببرم. همه این حال خوش شامل حالشان نمی‌شود و این لطف بزرگ را خداوند به ما عطا کرده است چه بسا زندگی‌های زیادی از هم پاشیده شده است. امیدوارم که هیچ وقت درگیر نا‌امیدی نشوید و همیشه در حال حرکت به سوی نور و منبع نور قدرت مطلق باشید تا از نا‌امیدی رها شوید و به روشنایی برسید.

در ادامه مراسم تقدیر از نگهبان و دبیر دوره قبل برگزار شد.

رابط خبری: همسفر بتول (عضو لژیون سردار)
عکاس خبری: همسفر مریم (عضو لژیون سردار)
ویراستاری: همسفر فرزانه (عضو لژیون سردار)
ارسال: همسفر گلناز (عضو لژیون سردار)
همسفران نمایندگی کاشمر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .