چهاردهمین جلسه از دوره هشتم سری کارگاههای آموزشی_خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی بنفشه شیروان، با استادی مسافر فاطمه، نگهبانی مسافر شهین و دبیری مسافر فاطمه، با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من»، روز چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، فاطمه هستم یک مسافر.
عنوان دستور جلسه این هفته «وادی دوم و تأثیر آن روی من» است. وادی اول میگوید: با تفکر، ساختارها آغاز میشود و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود. در تمام مراحل زندگی، اگر در موضوعی به مشکل برمیخورم، دلیلش این است که تفکر نکردهام. نیروهای منفی تلاش میکنند تا حس بیلیاقتی و بیارزش بودن را به انسان القا کنند.
وادی دوم میگوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمیگذارد؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. در این وادی از ناامیدی صحبت میشود. ناامیدی قویترین سلاح شیطان است. موضوع دیگری که در این وادی مطرح میشود، غیبت کردن است. متأسفانه، غیبت کردن نقل اکثر مجالس زنانه است. در قرآن آمده که غیبت کردن مانند خوردن گوشت برادر مرده است. هیچکدام از ما در واقعیت یا حتی در خواب، دوست نداریم چنین صحنهای را تجربه کنیم، اما در زندگی خیلی راحت غیبت میکنیم یا طرف مقابل را قضاوت میکنیم.
زمانی که مصرفکننده بودم، با خودم میگفتم که هیچ ارزشی ندارم یا اینکه هیچ کاری از دستم برنمیآید و برای چه زندهام؟
با آمدن به کنگره و آموزشی که از وادی دوم گرفتم، متوجه شدم که خودم هستم که باید مشکلاتم را حل کنم و اینکه من بیهوده نیستم و هدفی از خلقت من وجود داشته است.
گاهی فردی ناخواسته وارد دنیای اعتیاد میشود. خود من جزو همین افراد بودم؛ ناخواسته وارد دنیای اعتیاد شدم. متأسفانه تصادف بدی داشتم و برای تسکین دردهایم نیازمند مصرف مواد شدم و زمانی متوجه شدم که کار از کار گذشته بود. تخریب، تمام وجودم و صورآشکار و پنهانم را در بر گرفته بود.
در این سالها مدام به دنبال راهی بودم که از تاریکی دنیای اعتیاد بیرون بیایم. در این ده سال، آسیبهای زیادی به خودم و اطرافیانم وارد کرده بودم. خدا را شکر که با کنگره آشنا شدم. اما وقتی سفرم را شروع کردم، متأسفانه بیمار شدم. از یک سو کنگره و سیدی نوشتن را خیلی دوست داشتم و از سوی دیگر، بیماری و نیروهای منفی فشار زیادی به من میآوردند. ولی به لطف خداوند و کمک راهنمای عزیزم، ناامید نشدم و سفرم را با سلامت کامل به پایان رساندم و رهایی گرفتم.
ناامیدی بسیار خطرناک است و میتواند انسان را از پا دربیاورد. ما باید تلاش کنیم قوی و امیدوار باشیم.
این وادی به من آموخت که من هیچ نیستم و حتماً برای انجام کاری به این دنیا آمدهام. من نباید فقط به خودم فکر کنم. برای پدر و مادرم، همسرم، فرزندانم و اطرافیانم ارزشمند هستم.
ذرهذرهی زندگی و هستی را خداوند بیهوده نیافریده است. همین لاشخورهایی که در بیابان هستند، اگر نبودند، لاشهی حیوانات باقی میماند و علاوه بر بوی تعفن و تجمع حشرات، باعث آلودگی محیط زیست میشد.
در این وادی یاد گرفتم که حتی کرم خاکی نیز کار مهمی انجام میدهد و با اکسیژنرسانی به خاک، موجب بارور شدن گیاهان میشود.
وقتی از تاریکی بیرون میآیم، کمکم عظمت و بزرگی خداوند را درک میکنم و میآموزم که من و تمام موجوداتی که پا به هستی میگذاریم، ارزشمندیم؛ رسالتی داریم و برای انجام مأموریتی پا به این دنیای بزرگ گذاشتهایم.
امیدوارم که همهی ما قدر لحظاتی که در اینجا حضور داریم را بدانیم.
ممنونم که با سکوتتان به صحبتهایم گوش کردید.
تایپ: مسافر فاطمه – نمایندگی بنفشه شیروان – لژیون یکم
ویرایش: راهنما، مسافر مریم – نمایندگی بنفشه شیروان
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
36