جلسه هشتم از دوره دهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی چرمهین به استادی راهنما همسفر شیرین، نگهبانی همسفر فروغ و دبیری همسفر شهناز با دستور جلسه « وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
امروز قرار است درباره وادی دوم صحبت کنیم. وادی تفکر را پشت سر گذاشته و یاد گرفتیم که تفکر چگونه است، چگونه باید از فکر عبور کرده و به تفکر برسیم و از تفکر نیز عبور کنیم تا به تعقل دست یابیم. همچنین آموختیم که چگونه، کجا و به چه چیزهایی باید فکر کنیم و از فکر کردن به چه مسائلی بپرهیزیم. اکنون در وادی دوم، خطاب به منِ انسان، که تفکر کردن را آموختم، گفته میشود: آمدن تو به این دنیا بیدلیل نبوده است. مسائلی پشت آمدن تو وجود داشته است. در اینجا با بهرهگیری از بیت مولانا که میگوید: «آمدن من بهر چه بود»، برای من توضیح داده میشود که تو بیهوده به دنیا نیامدی؛ باید بدانی که تو اضافه نیستی و آفرینش تو هدفمند و حساب شده بوده است. جاییکه اکنون در آن قرار داری، جای درستی است و هر آنچه در اطراف تو است؛ حتی آدمهای بد و بدترین اتفاقهای زندگی در جای مناسب خود و در زمان مناسب قرار گرفته است.
در واقع این وادی، وادی امیدواری است. پیامی که این وادی برای انسان به همراه دارد، این است که او را از ناامیدی به سوی امیدواری سوق میدهد و صفت ناامیدی را از وجود او میزداید. چرا که ناامیدی یکی از بزرگترین ابزارهای نیروی منفی است که به راحتی از آن بهره میگیرد. نیروی منفی تلاش میکند انسان را متقاعد کند که خود را با دیگران مقایسه کند؛ مثلاً اگر در زندگی، فرد مصرفکننده کنار تو قرار گرفته است، این را به بدبختی و بیچارگی خود نسبت بدهی و بپنداری که بدشانس بودی. ممکن است ببینی در بین چند خواهر، هیچکدام حتی مصرفکننده سیگار هم نبوده و فقط تو این مسیر را طی کردی.
نیروی منفی این نگاه را به انسان القاء میکند تا او را در ناامیدی و سکون فرو ببرد؛ زیرا با فرو رفتن در ناامیدی، حرکت از انسان گرفته میشود. ما سه وضعیت در زندگی داریم؛ حرکت به جلو، حرکت به عقب و سکون. حرکت به جلو قطعاً خوب است و حرکت به عقب قطعاً بد است؛ اما حتی حرکت به عقب نیز از سکون بهتر است؛ زیرا در سکون انسان میگندد، همانند آب راکد که دچار فساد میشود؛ بنابراین در وضعیت سکون و ناامیدی، انسان دچار گندیدگی و نابودی میشود.
این وادی به من میآموزد که برای جلوگیری از ناامیدی چه باید بکنم. ناامیدی، حقه نفس است و راه مقابله با آن این است که این حقه را به خود نفس بازگردانم. در ناامیدی، انسان دچار نابینایی میشود. همانگونه که خداوند در کلامالله میفرماید: «پردهای بر چشمها و گوشهای برخی کشیده شدهاست». در چنین حالتی، من دیگر خوبیهای زندگی را نمیبینم؛ حتی کودکی که در برابر چشمان من میدود را نیز نمیبینم، فراموش میکنم که این کودک، همان آرزوی برآورده شده چند سال پیش من بود. آنچه دارم را نمیبینم و نسبت به تمام داشتههای خود نابینا میشوم.
اگر نیروی منفی به قدری قوی شد که من را تا این حد به پایین کشید، چه باید بکنم؟ راهکار این است که بدل آن را بهکار بگیرم؛ باید شروع کنم به دیدنِ چیزهای کوچک، باید شکرگزاری و سپاسگزاری را تمرین کنم، برای هر موفقیتی هر چند کوچک ذوق کنم و برای خود جشن بگیرم؛ باید این موفقیتهای کوچک را ببینم و به آنها بها بدهم و از این طریق انسان میتواند از دام ناامیدی رها شود. ناامیدی در هستی، همچون نقطهکوری است؛ مانند زمانیکه در مکانی قرار میگیرم و تلفن همراه من آنتن نمیدهد. در چنین نقطهای، از تماس گرفتن یا اتصال به اینترنت محروم میشوم و نمیتوانم کاری انجام دهم. در ناامیدی نیز، انسان از دریافت رحمت الهی محروم میشود. رحمت خداوند همچنان جاری است؛ اما فردی که در نقطهکور ایستاده، توانایی دریافت آن را ندارد. انسان ناامید، رحمت خداوند به سمت او میآید؛ اما چون خود در نقطهکور ایستاده نمیتواند دریافت کند.
یک مسئله وجود دارد که چرا منِ همسفر اینجا هستم؟ بعضی وقتها یک ابهام برای همسفر پیش میآید، من برای اینکه مسافر را درمان کنم، اینجا هستم چون بال پرواز او باشم و باید به او کمک کنم تا درمان شود؛ اما در ادامه متوجه این مسئله میشوم که من برای خودم اینجا هستم نه برای مسافرم. در سیدی وادی دوم آقای مهندس فرمودند: «تو برای مسافر خود اینجا نیستی، خودت آنقدر حالت خراب بوده که آمدی». همان صندلی که به تو داده شده به مسافر تو هم داده شدهاست، به او رَب و مربی داده شدهاست؛ اما داروی شفا بخش اوتی به او داده شده که به من ندادهاند؛ بنابراین نیازی نیست من همه انرژی خود را صرف کنم، اینجا هستم تا خود سفر کنم و خود را درمان کنم. درمان من میتواند تاثیر روی آن بگذارد، من نمیتوانم دخالت مستقیم در سفر او داشته باشم. واقعیت این است که من برای درمان مسافر اینجا نیستم، من اینجا هستم که حال خود را خوب کنم که حال خوب من به خوب شدن او کمک میکند.
پیامی که در وادی دوم وجود دارد که عنوان میکند، ما به دلایلی که شاید خودمان هم ندانیم، سالها جهت را گم کردهایم. اکنون در ادامه من میخواهم خود را پیدا کنم و از ذرات جرقه میشود به روشنایی وسیع رسید؛ بنابراین به من راهحل میدهد و میگوید شروع کن، ذرات جرقه را ببین، تو یک نور خیلی کوچک را ببین تا به آن نور بزرگ بتوانی برسی. زمانیکه من در کنگره قرار گرفتم؛ قرار است که نورهای کوچک را ببینم مانند مشارکت افراد، حرفهایی که راهنما داخل لژیون میزند و هر آن چیزی که در کنگره وجود دارد قرار است من را به روشنایی وسیع برساند، مشروط به اینکه من اینها را ببینم و بتوانم آنها را تشخیص بدهم. در ادامه میگوید اگر بهجایی رسیدی که در تواناییهای تو خلل ایجاد نشود، یعنی بدان که خودت را پیدا کردی؛ یعنی امروز که اینجا نشستم دلم میخواهد مشارکت کنم، دست خود را بتوانم بالا ببرم و چهار کلمه حرف بزنم یا اینکه اگر سبد از جلو من رد شد دست من نلرزد و بتوانم تمام خود را بگذارم؛ بنابراین اینجا یک آدرس هست یعنی ما گم شده بودیم که الان اینجا هستیم و راهحل میدهد که خودت را پیدا کن در مجموع از این ناامیدی بیا بیرون تا بتوانی حرکت بکنی.
تاثیری که این وادی روی من گذاشت این بود که من به شدت آدم نه به آن شدت زیاد، اما ناامید بودم؛ اما الان ذرهای ناامیدی در من وجود ندارد، من حرکت میکنم و ارتباطی به این هم ندارد که مسافر من درست سفر میکند یا نه چون ما سال ۹۵ به کنگره آمدیم و اکنون سال ۱۴۰۴ است و مسافر من چهار بار سفر کرد، دوباره برگشت و اکنون هم سفر اولی است؛ حتی نمیدانم که سفر میکند یا نه اما من حرکت کردم بدون اینکه ناامید بشوم، راهنما و ایجنت شدم، ادامه تحصیل دادم و در دانشگاه سه ترم درس خواندم و در همین سه ترم با معدل ۱۹ قبول شدم و هر آنجایی که بودم و رفتم تلاش کردم که بهترین خود را بگذارم چون نخواستم ناامید باشم و ربطی به این نداشت که مسافر من سفر میکند یا نه چون حرکت قشنگ من میتواند کمک کند که مسافر من سفر کند حتما در زمان خود مسافر من به درمان میرسد؛ اما این دلیل نشد که من دچار ناامیدی بشوم و هیچوقت به خود اجازه نمیدهم که ناامید بشوم.
تقدیر و تشکر از دبیر دوره اول:

.jpg)

مرزبانان کشیک: همسفر الهه و مسافر محمد
تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مرضیه(لژیون اول) و همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر آذر(لژیون چهارم)
ویراستار: همسفر آزاده رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول) دبیر سایت
عکاس: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی چرمهین
- تعداد بازدید از این مطلب :
190