به قلم راهنما همسفر شکوفه (لژیون یازدهم)
نکات مهم سیدی وادی چهارم بخش اول «در مسائل حیاتی، مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویش»
تمام مسئولیتها دو طرف تعریف شده است. ما مسئولیت یک طرفه نداریم و مسئولیتها در تمام روابط موجود در هستی دو طرفه میباشد. در وادی چهارم مرز بین مسئولیت خداوند و انسان کاملاً مشخص میشود. ما میخواهیم بدانیم خطکشی و مرز بین این مسئولیتها کجا است؟ یک گریزگاه و راه فرار در انجام مسئولیتها وجود دارد و آن گریزگاه خداوند میباشد. طبق آیهای که در قرآن آمده است «وَ اَن لَیسَ لِلانسانَ اَلّا مَا سَعی» انسان چیزی جز سعی و تلاش خودش نیست و انسان در برابر تمام اعمال خود پاسخگو است. این موارد همه تعریف شده هستند؛ اما ما یک برداشت دیگر را بهوجود آوردهایم و از مسئولیتهای خود بنا به دلایلی فرار میکنیم و آن را به خداوند میسپاریم. مسئولیت کارهای خود را به خداوند سپردن و درخواست از خداوند برای حل مشکلاتمان را نباید با تسلیم شدن که یک مقام بسیار بالا است اشتباه بگیریم.
طبق آیه «وَ نَفسِ و مَا سوّاها فَالَهمَها فُجُورَها و تقواها.» دستهای آسمانی فقط القاء افکار را انجام میدهند. خداوند وعده داده است که من را صدا بزنید شما را اجابت میکنم؛ اما این را باید دانست که مسئولیتها دو طرفه است و اگر درست کار کنیم خداوند به ما کمک میکند. علت اینکه از عناوین مختلف قدرت مطلق، نیروهای نظام دهنده کل هستی و یا خداوند در این کتاب استفاده میکنیم این است که این مطالب فقط برای مسلمانها گفته نشده و برای عموم انسانها میباشد. اگر خداوند را به درستی بشناسیم و آن را درک کنیم در یک آرامش نسبی قرار میگیریم و قطعاً در صلح هستیم. اکثر مشکلات و ناراحتیهای روحی و روانی ما به علت عدم شناخت درست خداوند است که در این مقوله حرف با عمل بسیار متفاوت میباشد. افکار و اندیشه کاملاً روی جسم اثر میگذارد هرچه افکار ما منفیتر باشد تخریب بیشتری در جسم ما ایجاد میشود و ایجاد بیماری میکند. اگر انسان از گفتارها و نوشتارها جلوتر نباشد نمیتواند به درستی یا نادرستی آن پی ببرد. یعنی باید در رابطه با آن موضوع اطلاعات و آگاهی کامل داشته باشد که بتواند تشخیص بدهد که آن مطلب درست است یا نادرست یعنی به مرحله شناخت و آگاهی کافی از آن موضوع رسیده باشد.
انسان حتی صور آشکار خود را خیلی کم میشناسد و هیچ قدرت و اختیاری روی آن ندارد و حتی ادامه حیات دست خود ما نیست. این عدم شناخت در صور پنهان خیلی بیشتر است، بنابراین انسان بایستی اول خود را بشناسد تا بتواند خداوند را بشناسد و درک بهتری از خداوند و خلقت داشته باشد. انسان باید یکسری اطلاعات در مورد صور آشکار و پنهان را بداند که بعد از مرگ چگونه است؟! روح، نفس و غیره چه هستند؟ اگر اینها را شناختیم آنگاه میتوانیم خدا را بشناسیم. در اثر تراکم امواج، ماده به وجود میآید. اگر انسان در بعد جسمی خود هسته انسان را بشکافد به بخارات هستی که انرژی هستند میرسد در واقع به روح و نفس میرسد. اگر انسان به دنبال مال، جاه و مقام باشد هرگز به این موضوعات پی نخواهد برد و اگر هسته انسان را بشکافیم و به بخارات هستی برسیم میتوانیم از نظر عقلی به جهانهای دیگری پی ببریم و میتوانیم مشکلات خود را پیدا کنیم و متوجه شویم که خارج از جسم ما فقط یک جهان نیست؛ بلکه جهانهای متعددی هم وجود دارد. این نکته بسیار حائز اهمیت است. انسان زمانی میتواند به این شناخت دست یابد که لطف و فر ایزدی همراه او باشد و برای این عمل بایستی پاکسازی را از خود شروع کنیم. حال برای فهم کامل این مطالب که ملکه ذات ما باشد باید خود را بهتر بشناسیم که متأسفانه این شناخت کم است اگر انسان به شناخت خود و قدرت مطلق برسد از چیزی نمیترسد و آن موقع زمان تسلیم است. اگر انسان به شناخت خویش برسد دیگر از انسانها ناراحت نمیشود در واقع عدم شناخت انسان باعث ایجاد ناراحتی بین افراد میشود.
به قلم همسفر عفت رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
نکات مهم سیدی وادی چهارم بخش دوم و سوم «در مسائل حیاتی، مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویش»
این وادی با این عنوان میخواهد به ما یادآوری کند که خداوند هیچ چیزی را بیجهت و بیمنظور نیافریده است و برای هر چیزی که در این خلقت وجود دارد برنامهریزی کرده است و با هدف خلق کرده است. مسئله مهم مرز بین ما و خداوند است اینکه بدانیم چه مسئولیتی بر عهده ما است و چه مسئولیتی بر عهده خداوند است. خداوند در مقابل انسان مسئولیت دارد و از زمانی که او را خلق کرد، مسئولیتش را پذیرفته و بر همین اساس به او اختیار داد تا راه درست را در طول حیات خود انتخاب کند. اگر خوب دقت کرده باشیم متوجه خواهیم شد که علت بروز مشکلاتی که با آنها مواجه میشویم انتخاب مسیر اشتباه خود ما است و قطعاً خودمان با تصمیمگیری غلط باعث آن هستیم. حال برای اینکه بیشتر با خداوند آشنا شویم و از عشق بلاعوض آن بهره ببریم بایستی از دروازه شناخت خویش بگذریم یعنی خودمان را بهتر بشناسیم البته شناخت خود در صور آشکار یعنی فیزیولوژی که همان جسم است ولی در صور پنهان شامل نفس، عقل، حس میباشد و بهخاطر اینکه نمیتوانیم به نفس خود غلبه کنیم دائماً از او درخواستهای نامعقول داریم.
انسانهای با ایمان همیشه به فکر کمک به دیگران هستند و وقتی کاری انجام میدهند همانند عشق بلاعوض، بدون چشم داشت است. نکته مهم دیگری که در این وادی ذکر شده است هسته انسان است که شامل دو بخش است: هسته جسم که قابل رؤیت است و ما اشکال جسم خود را به واضح میبینیم مثل: دست، پا، صورت و... هسته خارجی که بقایای انسان است که از جسم خاکی تشکیل شده است و به صورت انرژی در میآید. اگر ما در بعد جسمی بنگریم و آن را از نظر علمی خوب بشکافیم و مرکزیت آن را پیدا کنیم میبینیم که برای رؤیت هسته خارج از جسم فقط یک جهان نیست؛ بلکه جهانهای متعددی هم وجود دارد که بایستی در مسیر رشد و تکامل قرار بگیریم. به کمک عقل، به قسمتهای مجهول جسم و خارج از جسم پی خواهیم برد؛ چراکه این نیرو برای کسانیکه مطیع الهی هستند به عینه اتفاق میافتد و هر انسانی برای دستیابی به این مراحل باید لطف الهی و فرایزدی همراهش باشد و البته تزکیه و پالایش را از خود شروع کند، چون تنها چیزی که انسان را به مراحل بالا میرساند تزکیه است که تعیین کننده هم است یعنی اگر تصمیم بگیریم و اراده قوی داشته باشیم میتوانیم خود را از مجموع ضد ارزشها پاکسازی کنیم و در مسیر ارزشها قرار بگیریم.
هسته جهانهای مختلف بسیار متنوع است و به گونهای به تصور نمیآید که به دور از باورها است و ما هنوز ذرهای از آن را لمس نکردهایم. هسته جسم، صور آشکار، شهر وجودی، کالبد فیزیکی و یا کالبد اول را بگوییم که برای ما کاملاً قابل رؤیت، لمس و حس است و از اجزای آن مثل قلب، مغز، دست همچنین پنج حس ظاهری را میتوان نام برد. همینطور کوچکترین جزء جسم، سلول نام دارد؛ اما خود به تنهایی همانند یک شهر عظمت دارد و بزرگ است. حتی هزاران هزار سیستمهای ساده و پیچیده که ما حتی از درک بعضی از آنها فعلاً عاجز هستیم که چگونه این شهر وجودی و جسم را کنترل میکنند که باعث میشود زنده و فعال باشند. هسته خارجی یا صور پنهان انسان همانگونه که جسم انسان از اعضاء اصلی و اساسی تشکیل شده است در صور پنهان انسان هم نیز مسئله به همین شکل میباشد. برای مثال این اجزا عبارتند از: نفس، حس، حس خارج از جسم، عقل، روح، ذهن، آرشیو و جسمهای مجازی است. جسمهای مجازی یعنی آنچه در خواب میبینیم و تمام دیدن ما بر مبنای حواس و حس است و ما طبق یک قرادادی که سیستم عصبی تعیین میکند همدیگر را به اشکال گوناگون میبینیم و تمامی اینها به تشکلیل دهنده امواج اجسام بستگی دارد.
چراکه ما در تاریکی همه چیز را سیاه میبینیم و رنگها را نمیتوانیم تشخیص دهیم؛ زیرا حقیقت، واقعیت، زندگی و حیات در همان کابوسی است که انسان میبیند و در آن لحظه اصلاً به فکرش خطور نمیکند که زندگی دیگری هم وجود دارد که بایستی ادامه دهد حتی در بیماران اسکیزوفرنی باز هم بر مبنای حس خارج از جسم است که جزئی از واقعیت است. پنج حس از برون مَیسور او و پنج حس از بیرون مأمور او، ده حس است و هفت اندام دگر، آنچه اندر گفت ناید میشمرد. البته پنج حس که از درون به ما چسبیدهاند که شامل بینایی، چشایی، بویایی، شنوایی و لامسه است و پنج حس برون که مربوط به روح و نفس است که مأمور و نگهبان هستند، بهعلاوه هفت کالبد و یا هفت پیکر دیگر و یک حس مشترک که درواقع به حس ششم معروف است و این حس ششم ارتباطی بین حسهای درون و برون دارد، البته حس بیرون از جسم وقتی چیزی را در کائنات و سیستم درک کرد توسط حس ششم به شخص منتقل میکند و اگر بخواهیم که وارد حس پنهانی شویم بایستی این حسها ظاهری از کار بیفتند.
این وادی خط و خطوط را مشخص میکند. انسانها برای فرار از مسئولیت، دست به راههای متفاوت میزنند تا این بیمسئولیتی را به گونهای پوشش دهند و این بیمسؤلیت بودن ربطی به سن و یا سمت و جایگاه ندارد و زندگی مانند یک بازی تئاتری است که ما انسانها هم بازیگر آن تئاتر هستیم. هرچه دامنه جهل انسان بیشتر باشد، مسئولیتها را کمتر به عهده میگیرد و یکی از دلایل مهم و بارز فرار کردن انسانها از مسؤلیت، نادانی آنها است؛ زیرا انسانهای فهمیده و دانا به اشتباه خود پی میبرند و معذرت خواهی میکنند. برای اینکه در مورد مسئولیتها شناخت پیدا کنیم، نفس را مطرح کردیم. گفتیم که بزرگترین منبع ما کتابهای آسمانی هستند؛ چراکه فقط کتابهای آسمانی این قضیه را مطرح کردند که جهانهای دیگری هم وجود دارد. ناگفته نماند که هر ملتی یک کتاب آسمانی مخصوص به ملّیت خود دارد. نزدیکترین کتاب آسمانی به انسان، قرآن مجید است که بایستی مطالب این کتاب را پذیرا باشیم که میگوید بهقولی همه کاره نفس است نه روح؛ اما چرا نفس؟ برای اینکه در پاسخ میگوید ما شما را از نفس واحده آفریدیم و در جای دیگری هم میگوید که فرشتگان مرگ میآیند و نفس شما را تحویل میگیرند.
بنابراین نقش اصلی را نفس دارد و تعیین موجودیت میکند چه در ظاهر و چه در باطن موجود. و دو خواسته دارد که معقول و غیرمعقول است؛ چراکه خواسته نفس برای حب بقا است و به گونهای نهادینه شده که موجود خود را حفظ کند. حب یعنی دوست داشتن، اگر قدرت جنسی یا تولیدمثل نبود، این حب بقا در موجودات نبود بلافاصله موجودات از بین میرفتند و منقرض میشدند. حب بقا در گیاهان و حیوانات به صورت غریزی است، ولی در انسان خواستهها از جنس معقول و غیرمعقول میباشد. برای مثال یک اسب یا سایر حیوانات و گیاهان خواسته نامعقول ندارند و همه خواستههایشان بر اساس حب بقا و چیزهایی که در وجودشان نهادینه شده میباشد. نفس انسان بر مبنای خواستهها و دانایی او در یک درجه و رتبه خاص قرار میگیرد. ابزار نفس عبارتند از عقل، حس و ذهن و اینها ساختار تشکیل دهنده نفس هستند. انسانها بر مبنای میزان تعقل، آگاهی و دانایی با هم متفاوت هستند. نفس بهطور کلی در انسان به سه قسمت تقسیم میشود: ۱_ نفس اماره یعنی امرکننده، ۲_ نفس لوامه یعنی سرزنشکننده، ۳_نفس مطمئنه یعنی مطمئن است که انسان بر اساس آگاهی، شعور و دانایی خود میتواند در یکی از این رتبهها قرار دارد که جز اصلیترین شاخهها هستند.
نفس اماره یا امرکننده: آخرین مرحله تکامل نفس در حیوان را میتوان اولین مرحله تکامل در انسان قلمداد کرد. نسبت به گونه و نوع گیاه یا حیوان، رتبه نفس متغیر است. اگر این رتبه به صورت پیشرفته باشد، وارد انسان میشود. در نفس اماره، نفس انسان مانند نفس یک حیوان به صورت غریزی عمل میکند و بدون اینکه فکر کند، اقدام به عمل میکند و ممکن است که انواع و اقسام جنایت را انجام دهد. رتبه آنها پایینترین رتبه در دانایی و پالایش میباشد و اغلب کارهایشان بر مبنای احساس و منافع شخصی و خارج از عقل و منطق میباشد و در کوتاهترین مدت میخواهند اسباب آرامش خود را مهیا کنند و یا اسباب بیماری و مشکلات را برای خود فراهم میکنند، ولی در دراز مدت به نابودی خواهد کشید. در نفس لوامه، وجدان به کار میافتد و اگر از نفس اماره عبور کند و به دانایی و آگاهی بالاتری دست پیدا کند وارد دروازههای نفس لوامه یا سرزنشکننده میشود. در نفس لوامه، انسان اگر دچار اشتباه شود، بلافاصله خودش را سرزنش میکند و پشیمان میشود و یا دچار عذاب وجدان میشود و یا اگر مواد مخدر مصرف کند و رنج ببرد، در نفس لوامه قرار دارد و اگر همچنان خواستار اعتیاد باشد، در نفس اماره است.
ممکن است انسان در هر دو نفس اماره و لوامه باشد، ولی در ادامه ذرهذره از نفس اماره فاصله بگیرد و وارد نفس لوامه شود یه این معنا است که یک پیشرفتی در جهت دانایی و تکامل کرده است که از ارزش فوقالعاده بالایی برخوردار است. اگر از نفس اماره و لوامه عبور کنیم، قطعاً بهواسطه تزکیه و پالایش و بالا رفتن رتبه دانایی وارد نفس مطمئنه میشویم. اگر انسان وارد این مرحله از نفس شد، معمولاً کار غیرمعقول و غیرمنطقی انجام نمیدهد، البته نه در ظاهر و نه در باطن، نه در انظار و نه در خلوت و خیلی جالب است بگوییم که نه در بیداری و نه در خواب، چون خواستههای او معقول و منطقی است. وارد شدن به نفس مطمئنه و در آن زیستن از ارزش و اهمیت فوقالعاده بالایی برخوردار میباشد و جایگاه آن از جایگاه فرشته بالاتر میباشد؛ چراکه قدرت مطلق کسی را که در نفس مطمئنه قرار دارد به بهشت خاص خود دعوت میکند. البته وارد شدن به این مرحله کار بسیار دشوایی است و انسانهای خیلی نادر و کمی میتوانند وارد این مرحله شوند.حال باید پرسید که نفس، روح و آرشیو چیست؟ درواقع نفس، روح و جسم هر کدام معانی و مفاهیم خاص مربوط به خود را دارند و نباید آنها را به یک مفهوم دانست. در قرآن آمده است که در هنگام مرگ فرشتگان مرگ، نفس را تحویل میگیرند و تا زمانیکه نفس را تحویل نگرفته باشند ما زندهایم و هنگام تحویل گرفتن نفس ما میمیریم که درواقع همان توفی است و ما چیزی به نام قبض روح، روح خبیثه، روح طیبه و روح حیوانی نداریم، چون حیوان روح ندارد. روح سمبل و نشانه مظهر پاکی، نیکی و الهی است که به امر خداوند در انسان دمیده شده است و هیچوقت شیطانی و فاسد نمیشود و آنچه که شیطانی میشود نفس است البته نفس زمانی الهی میشود که به مرحله مطمئنه رسیده باشد؛ اما نفس چیست؟ نفس آنچه تعیین موجودیت میکند و ظاهر و باطن انسان را مینمایاند. به عبارت دیگر نفس قسمت اساسی و اصل یا خودِ موجود است که تعیین موجودیت میکند چه در ظاهر و چه در باطن همچنین در خواب و بیداری و یا در دنیا و آخرت و در نهایت نفس نه جسم است و نه روح.
نفس یک گیاه، یک حیوان و یا یک انسان را تعیین موجودیت میکند یعنی تعیین میکند که نفس یک گیاه همان گیاه است و نفس انسان همان انسان است که البته نفس انسان شامل خواستههای معقول و نامعقول است. نفس انسان بر مبنای نوع خواستهها و دانایی او در یک رتبه و یا درجهای قرار دارد. در گیاه و حیوان نوع خواستهها غریزی است، ولی در انسان خواستههای معقول و نامعقول هر دو وجود دارد.
نتیجهای که از این وادی میتوان گرفت این است که مسئولیت کارهای خود را بپذیریم و برای رسیدن به اهداف تمام تلاشهای خود را در مسیر درست انجام دهیم و اگر تلاش کردیم بایستی مطمئن باشیم و بدانیم خداوند ما را مورد حمایت خود قرار خواهد داد به عبارتی از تو حرکت از خدا برکت. واگذار کردن مسئولیت خود به خداوند و یا دیگران یک عمل سادهلوحانه است و با این کار خود را مورد تمسخر دیگران قرار میدهیم. انسانها میتوانند با توجه به داشتن اختیار و پذیرفتن مسئولیت، خود را به بالاترین نقطه تکامل و فرمان عقل برسانند؛ اما اگر مسؤلیت کار خود را به خداوند واگدار کنند در این ثورت چه کسی به فرمان عقل خواهد رسید، ما یا خداوند؟ مسلماً ما؛ چراکه خداوند به ما اختیار داده تا یاد بگیریم هر چند ممکن است که خطا و اشتباه هم کنیم پس بایستی با آموزشهایی که دریافت میکنیم از این تاریکیها نجات پیدا کنیم. انسانها میتوانند با داشتن اختیار و پذیرفتن مسئولیت خود را به بالاترین نقطه تکامل و فرمان عقل همراه با صلح و آرامش برسانند. فرمان عقل همان شو شود است و هر کاری که دستورش را میدهید انجام دهید. آخرین مراحل آرایش جسم، فرمان فکر و عقل است و در پیرامون بعد خویش تصاویر مجازی را بهوجود میآورد. یعنی اگر انسان نیکوکار باشد در بهشت و جهان دیگری هر آنچه که بخواهد برایش مهیا میشود و این یعنی رسیدن به فرمان عقل؛ اما این نکته مهم را بایستی بدانیم که هر وقت قدرت مطلق را صدا بزنیم ما را یاری و مورد حمایت خود قرار خواهد داد، ولی مشروط به اینکه ما نیز در جهت مثبت، عقلانی و منطقی خود قدم برداریم. سیم ما به طرف قدرت مطلق وصل است؛ اما اگر بر خلاف جهت حرکت کنیم سیم و یا اتصال و ارتباط ما با خداوند قطع خواهد شد؛ زیرا قدرت مطلق از رگ گردن هم به ما نزدیکتر است.
با تشکر از این عزیزان
رابط خبری: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر ناهید (عضو لژیون سردار)
عکس: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر فاطمه (عضو لژیون سردار) نگهبان سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر عفت رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
317