جلسه سوم از دوره سی و چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی گیلان به استادی همسفر مژگان، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر شبنم با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه 8 اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا از راهنمایان تازه وارد، سفر اول و دوم خود، که در این مسیر من را یاری کردند سپاسگزارم. دستور جلسه امروز وادی دوم که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به این حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم است.
در وادی اول تفکر میکنیم و این تفکر را در تمام وادیها باید داشته باشم. از وادی یک تا چهارده، بدون تفکر نمیتوانم یک قدم کوچک هم برداریم. تمام مسائلی که برای من پیش آمد و من را آزار داده یا اتفاقات خوبی که در زندگی من رخ داده است، همه اینها حاصل تفکرات من بوده است. بنابراین من هم تفکر درست و هم نادرست داشتم. در کنگره۶۰ تفکر درست را اندکاندک آموزش میگیریم.
برای تمام همسفران موضوع یأس و ناامیدی اتفاق افتاده است. این یک حس است که رفتهرفته اصلاح خواهد شد و به تفکر درست دست خواهیم یافت. در ابتدا حس ناامیدی پیدا میکنیم و در این قسمت وادی دوم به ما میگوید هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم. آموزشهای کنگره۶۰ در جایی به من میگوید تو هم میتوانی ناراحت شوی، شاد باشی، بخندی و تو هم میتوانی از موضوعی رنجیده خاطر شوی و اینطور نیست که فقط این حق را به دیگران بدهیم که اگر خطایی کردند آنها را ببخشیم به دلیل اینکه ما در کنگره۶۰ هستیم و وادیها را میآموزیم، بلکه زمانی باید به شخص مقابلمان بگوییم من از تو ناراحتم؛ اما چیزی که تغییر کرده است با آموزشهایی که از کنگره۶۰ دریافت کردهایم، نحوه گویش ما و نوع واکنش ما نسبت به اتفاقات است.
من در سفر دوم نیز هزاران خطا و اشتباه دارم، با مشورتی که گرفتم به جایی رسیدم که دانستم باید خود را ببخشم، من اکنون آموزش گرفتم تا زمانی که خود را نبخشم، قادر به بخشیدن دیگران نیستم. ماجرایی که اخیرا برای من رخ داد و مانند تکانه بود و به من درس بزرگی داد این بود که من هم میتوانم از دست کسی ناراحت شوم، اما واکنشهایم طبق آموزههای کنگره۶۰ فرق میکند و این را به من خاطر نشان میکند که مژگان تو تا زمانی که موهایت مانند دندانهایت سفید شوند و تا آخر عمر در حال آموزش هستی. استاد امین میفرمایند، ما همه انسانها را نمیتوانیم کنار هم داشته باشیم.در یک جا باید عدهای از انسانها را با احترام کنار گذاشت؛ زیرا نگه داشتن آنها سبب آسیب به خود من خواهد شد.
من باید خود را درک کنم تا بتوانم طرف مقابل را نیز درک کنم. این اندیشهها از رشد نشأت میگیرد. رشد تعاریف مختلفی دارد، رشد یعنی رفتارهای سالمتر و سازمان یافتهتر را جایگزین رفتارهای گذشته کنیم، رشد مانند آهنگیست که هم زیر و هم بم دارد، هم طغیان و هم بحران است و رشد مانند رودخانهای است که از هدفی شروع میشود و به هدفی دیگر ختم میشود و آن هدف پایان ماجرا نیست. از آن جا شخصیت من شکل میگیرد و شخصیت من تمام عکسالعملهایی است که من نسبت به واکنشهای اجتماعی و زندگی خودم نشان میدهم.
ما بسیاری از دروس را از تاریکیهای زندگی دریافت میکنیم و چه اندازه این درسها زیباست. تمام این موارد سبب میشود که من آرامآرام به یک شناختی دستیابم و دریابم که با شخصی مانند خود که این نقص را دارد، چگونه برخورد کنم. ما در هر از لحظه از عمرمان اشتباه میکنیم تا به شناخت برسیم. زمانی که گوشهایمان، خطوط ما و سیمهای ما روی تاریکیها متمرکز شود، روشنایی دیگر اجازه ورود ندارد و ما دیگر الهام، القاء و دریافت نداریم، بنابراین باید مدارمان را به سمت روشنایی تنظیم کنیم.
ما در کنگره۶۰ خدمتهای بسیاری را مانند مسئول آبدارخانه، مهماندار، مرزبان، نگهبان و راهنما تجربه میکنیم.همه این مسولیتها به فرموده آقای مهندس حسین دژاکام، میخواهند به ما یادآور شوند که حال شما چطور است؟ ما در کنگره۶۰، نحوه سخن گفتن را میآموزیم. هدف کنگره۶۰، ساختن یک انسان است که خوبیها و تواناییهای درون ما را ذرهذره نشان دهد تا در بسیاری از مراحل رشد کنیم.

مرزبان کشیک: همسفر صفورا
تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لعیا (لژیون اول)
عکاس: همسفر آزیتا(عکاس خبری)
ویرایش: همسفر سپیده رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
278