جلسه اول از دوره سی و نهم سری کارگاههای آموزشی، خصوصی مسافران کنگره۶۰ نمایندگی شیخبهایی اصفهان با استادی مسافر ناصر و نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» در روز یکشنبه ۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
-
خلاصه سخنان استاد:
-
سلام دوستان ناصر هستم یک مسافر
-
از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت حال خوبم، اینکه میتوانم خدمت کنم و آموزش بگیرم تشکر میکنم. از ایجنت محترم، گروه مرزبانی، آقا مسعود و راهنمای خوبم آقا مجید که اجازه حضور در این جایگاه را به من دادند کمال تشکر را دارم.
-
دستور جلسه امروز وادی دوم و تأثیر آن روی من است. این وادی میگوید «هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به جهان نمینهد»؛ یعنی هر کسی که قدم به این دنیا گذاشته برای انجام دادن مسئولیتی آمده است. ما در کنگره چهارده وادی برای آموزش داریم. وادی اول در مورد تفکر است که انسان برای انجام هر کاری اول باید تفکر کند.
-
همیشه هر کاری انجام میدادم بدون تفکر بود؛ ولی زمانی که وارد کنگره شدم، یاد گرفتم که اول تفکر کنم و بعد کارم را انجام دهم. خداوند همیشه دو مسیر را پیش پای انسان میگذارد، یکی تاریکی و دیگری روشنایی. من از همان اول تاریکی را تجربه کردم، چون بدون تفکر کارهایم را انجام میدادم.
-
آقای مهندس میفرمایند: «تا زمانی که تاریکی را تجربه نکنیم وارد روشنایی نمیشویم».
-
در وادی اول تفکر نمودن را یاد گرفتم و سپس با وادی دوم متوجه شدم که باید امید داشته باشم. آقای مهندس درباره وادی دوم میگویند: «هنگام انجام هر کاری باید امید داشته باشیم»؛ اما من از زندگی سیر شده بودم و به هیچ چیزی فکر نمیکردم و فقط میخواستم نشئه شوم؛ اما وقتی مفهوم وادی دوم را متوجه شدم، امیدوار شدم که برای نظام هستی مفید هستم و میتوانم با آموزش گرفتن به جامعه خدمت کنم. حدود یازده ماه زیر نظر استاد خوبم آقا مجید سفر کردم و مهمترین نکتهای که ایشان به من یاد دادند امیدواری بود. چند سال بود مواد مصرف نمیکردم؛ ولی ناامید بودم و حال خوبی نداشتم. در طول سفرم همیشه امیدوار بودم که درمان میشوم چون روز به روز حالم بهتر میشد.
-
آقای مهندس میگویند: «کسی که وارد تاریکی میشود ربطی به سوادش ندارد». خیلیها هستند که سوادشان بالاست اما در اثر تفکر نادرست وارد تاریکیها شدند. من با تفکر غلط وارد ضد ارزشها شدم و ضد ارزشها فقط مواد کشیدن نیست؛ بلکه شامل غیبت کردن، حسادت، بدگویی و خیلی چیزهای دیگر نیز میشود. من خودم تاریکیها را تجربه کردم، از اول زندگی همیشه یک آدم ناامید بودم برای اینکه تفکر غلطی داشتم. در انجام هیچ کاری تفکر نمیکردم، اول سیگار و بعد هم مواد را تجربه کردم. همیشه هم به خدا میگفتم من به درد کسی نمیخورم و فقط به دیگران ضرر میرسانم؛ ولی خدا را شکر به کنگره ۶۰ آمدم و به حال خوب رسیدم. وادی دوم برای من خیلی تاثیرگزار بود و فهمیدم که برای انجام هر کاری باید اول تفکر کرد و به انجام آن امیدوار باشم تا به سرانجام برسد.
-
من هیچ وقت به درمان سیگار امیدی نداشتم ولی در کنگره سیگار خود را هم درمان نمودم و بدون اینکه بوی سیگار بدهم وارد خانه شوم و فرزندانم را در آغوش بگیرم.
-
تایپ: مسافر علی (لژیون۱۰)، مسافر مهدی (لژیون۲۰)
-
ویراستار: مسافر مهدی (لژیون۱۶)، مسافر امیر (لژیون۱۰)
-
عکاس: مسافر نیما (لژیون۵)
-
سیستم صوتی و دیتاشو: مسافر مهران (لژیون۴)، مسافر محمد (لژیون۱۹)
-
مرزبان خبری: مسافر میلاد (لژیون۱۹)
-
تهیه و ارسال: مسافر حمزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
229