در وادی دوم انسان به جنگ نرم ادامه میدهد، جنگی که همان نبرد فکر، اندیشه، آگاهی و اطلاعات است تا مشکلات به شکل زیبا پدیدار شوند و دنیای درون به شهری آباد تبدیل گردد. در این مسیر، تمام هستی بهسوی نیروهای مافوق گرایش مییابد. انسان سالها مسیر را گم کرده و بهسوی ضدارزشها حرکت نموده است. اکنون، برای یافتن خویش باید بیندیشد و در این راه کوشش نماید؛ زمانیکه انسان کار و تلاش کند، به قدرتی دست مییابد که در تواناییهای او خللی وارد نشود.
ممکن است برخی از ما، بهدلیل مشکلات و مسائل گوناگون و پیشرفت بیماریهای جسمی و روانی، تصور کنیم که همهچیز پایان یافته و زندگی برای ما بیارزش شده یا اصلاً وجود ما اشتباه بوده است؛ اما این تنها یک تجسم ذهنی است که انسان را به ناامیدی و تاریکی سوق میدهد و اعتمادبهنفس خویش را از بین میبرد. اگر به کل هستی نگاه کنیم، درخواهیم یافت که هیچچیز بیهدف آفریده نشدهاست. اگر غیر از این بیندیشیم، یعنی نتوانستهایم فلسفه وجودی هستی را درک کنیم.
باید بدانیم که در این جهان تنها نیستیم و نیرویی عظیم و شگفتانگیز بهنام قدرت مطلق وجود دارد که از ما حمایت میکند؛ بنابراین باید از ضدارزشها دوری جوییم و برای آنکه فرمانروایی لایق و با شهامت باشیم؛ باید در جسم، روان و جهانبینی خود سازندگی ایجاد کنیم. وادیها بر پایه تفکر بنا شدهاست؛ اگر وادی اول را درک نکنیم، قادر به ورود به وادی دوم نخواهیم بود. در وادی دوم، هیچ بهمعنای وجود نداشتن است و مخلوق به همه آفریدهها از جمله گیاهان، حیوانات، انسان و… اطلاق میشود. هیچ یک از ما هیچ نیستیم و دارای ارزش هستیم؛ حتی اگر خود را بیارزش بدانیم.
دنیای درون ما، جهانی وسیع است که همهچیز را میتوان در آن یافت. هر آنچه در دنیای بیرون وجود دارد، در دنیای درون نیز هست؛ هم ارزشها و هم ضدارزشها. اما ضدارزشها میتوانند دنیای درون را بهسوی نابودی بکشانند؛ زمانیکه فرد در سفر اول قرار دارد، دنیای درون او بههم ریخته است؛ اما با حرکت بهسوی ارزشها آن را به شهری آباد تبدیل میکند. فرد مصرفکننده ابتدا ممکن است بگوید: من مسیر را گم نکرده، فقط اشتباه کردم؛ اما با تفکر عمیقتر، درمییابد که واقعاً مسیر را گم کرده است. کمترین تخریب اعتیاد، خودِ مصرف مواد است. در دوران مصرف، فرد هیچ اختیاری از خود ندارد و نمیتواند جسم خود را کنترل کند؛ اما در فرآیند درمان، در مسیر صراط مستقیم قرار گرفته و این اختیار را بازیابی میکند.
زمانیکه انسان کلید شهر وجودی خود را در اختیار نداشته باشد، دیگر فرمانده جسم خود نیست و نمیتواند آن را هدایت کند. در این وضعیت، فرد دیگر بهجای نفس او فرماندهی را در دست میگیرد و نمیتواند فرمان الهی را اجرا نماید. بهمرور از مسیر مستقیم خارج شده و فردی دیگر با افکار افیونی خود، جایگزین عقل او میشود. زمانیکه فرد، کلید را بیابد از افکار افیونی رها میشود، حسهای او بیدار میگردد، نیرویی عظیم در او زنده میشود و به هر میزان که فرد در مسیر مستقیم باشد، الهامات و القائات مثبت بیشتری دریافت میکند؛ البته افرادی میتوانند از این نعمت بهرهمند شوند که گیرندههای خود را در این مسیر تنظیم و تقویت کرده باشند. خوشبختی و آرامش زمانی حاصل میشود که انسان بداند به چه چیزهایی وابسته است و به چه هدفی در زندگی پایبند است. هدفی که به انسان انگیزه زندگی میدهد، معنای زندگی را برجسته میسازد و اگر آن هدف خدمت به خلق باشد زندگی را زیباتر خواهد کرد و پس از تاریکی شب، خورشید عالمتاب طلوع خواهد کرد.
منبع : وادی دوم، سیدی ندانی را بدانی و دریافت کلید شهر وجودی.
نویسنده، ویراستار و رابط خبری : همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر هاجر ( لژیون سوم)
عکاس : همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر مرضیه(لژیون اول)
ارسال : همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی چرمهین
- تعداد بازدید از این مطلب :
94