در سیدی تاجر ۲ بین استاد و شاگرد صحبتهایی صورت میگیرد. شاگرد از دلتنگی خود و تلاش برای گرهگشایی مشکلاتش بیان میکند. سخنان استاد: «محبت درسی است که حتی انتها و آغازی مشخص و پایانی ندارد؛ باید روزنهها را کشف و در پیشبردش کار، سعی و کوشش بنمائید، برای باورها ارزشی نیست.» اگر من باور داشته باشم غیبت بد است و آن را انجام دهم این برای من هیچ ارزشی ندارد. یک مثلث را در نظر بگیریم که یک ساق آن باور، ساق مقابل انجام آن باور و قاعدهاش ارزش باشد و باور را داشته باشیم؛ اما عمل نکنیم دو ساق مثلث را نداریم، بهطور مثال میگوییم توهین کردن به دیگران بد است و نکتهای که وجود دارد خودمان به دیگران توهین میکنیم. مشکل اکثر انسانها این است که باور دارند یا قادر نیستند انجام دهند یا نمیخواهند انجام بدهند، باور داشتن یک مسئله است و انجام دادن آن یک مسئله دیگر. این موضوع زمانی ارزش پیدا میکند که مثلث باور، ساقهایش کامل و بسته باشند. گاهیاوقات انسانها در اثر ندانستن برای خود مشکلاتی ایجاد میکند و باعث میشود تخریب بهوجود بیاید. بدون تفکر تصمیم نگیریم و در کارهایی که تخصص نداریم نباید وارد شویم. در مسیر روشناییها با تلاش و کوشش در حرکت باشیم تا با نتیجه مطلوب، به هدف برسیم.
افراد مصرفکننده در بعضی مسائل نیروی کم و سرعت عمل پایین دارند که به دلیل اشکال در تزکیه نفس میباشد و این موضوع مانع نمیشود که در مسیر هدفشان ناامید شوند. داشتن استاد و راهنما برای هر فرد خیلی حائز اهمیت میباشد؛ یکی از برداشتهای غلط نداشتن استاد است، استاد و راهنما با آموزش انسان را در مسیر صراطمستقیم هدایت میکند، در مسئله آموزش هیچ اجباری صورت نمیگیرد. در جهان فیزیکی اگر در سکون باشید و هیچ حرکتی صورت نگیرد، بعد از مدتی جسم متلاشی میشود و از بین میرود؛ اما در بعدهای دیگر اینگونه نمیباشد جسمیت وجود ندارد. موضوع دیگر نگهبان یعنی چه؟ نگهبان یعنی ساختن، حافظ نگهبانی، که این مطلب با رئیس بودن متفاوت است. برای هدفهای عالی صبر را پیشه بگیریم. این مطلب خیلی حائز اهمیت است تا خود را نیابید دیگران را کی بیابید؟ تا زمانیکه انسان خودش را پیدا نکند چگونه میتواند دیگران را پیدا کند؟ اگر خودمان را پیدا کنیم آرام و قرار میگیریم. برای دانستن، قدرت فکر و توانایی لازم است و تفکر کردن مسئله مهمی میباشد. شاگرد به استاد میگوید: در اثر ورود به جهان معنویت دیگر برای مال دنیا ارزشی قائل نیستم؛ این معنویات است که ارزش دارد. در پاسخ استاد میگوید: شما تاجر نیستید، این حرف اشتباه است و مادیات در زندگی ما نقش بسیار مهمی دارند.
یکی از پایههای اساسی زندگی ما به مادیات بستگی دارد، همین قدر که معنویات ارزشمند و مهم است؛ بنابراین مادیات هم ارزشمند و مهم هستند؛ اما افراط و تفریط در هر دو مورد تخریب بهوجود میآورد؛ باید تعادل را رعایت بکنید؛ باید مراقب کالای خود یعنی مادیات باشید، در صورت وجود مادیات میتوانید به دیگران کمک کنید. هر انسانی به گونهای در رنج و سختی به سر میبرد، از سختیها نباید عقبنشینی کرد؛ باید در دل سختیها رفت. قدرتمطلق به همه چیز آگاه است. آنانکه تقلب و تزویر میکنند، سوختن دوباره را تجربه خواهند کرد. قدرت جسم و روح را میزان نمایید، جسم و روان مثل سوار و سوارکار میباشند، جسم، اسب و روان سوارکار است؛ باید سعی کنید تحرک لازم را داشته باشید تا به نتیجه مطلوبی برسید. با تفکر کردن قدرت در شما بیشتر میشود، ستونهای تو خالی روزی فرو خواهند ریخت. نیروهای منفی فراوانند و همیشه وجود دارند و در جهت خاموش کردن شما حرکت میکنند. باورها را باید به عمل برسانید؛ این باورها میتواند مثبت یا منفی باشد، اگر در جهت مثبت باشد قطعاً ارزشمند و مثبت است. با تفکر سالم مشکلات خود را به حداقل برسانید. باور زمانی ارزش پیدا میکند که به عمل رسیده باشد. مشکلات را انسان خودش برای خودش بهوجود میآورد، ما میتوانیم با تفکر سالم و دانایی مشکلاتمان را حل کنیم. انسان باید یک راهنما و استاد داشته باشد و آموزش بگیرد تا در میسر روشنایی در حرکت باشد. مادیات و معنویات وقتی با هم هماهنگ باشد ارزش پیدا میکند.
رابط خبری: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
نویسنده: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
منبع: سیدی تاجر ۲
ویرایش: همسفر یاسمن رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) دبیر سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پاکدشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
105