English Version
This Site Is Available In English

تا یار که را خواهد

تا یار که را خواهد

یاد اولین روزی که به کنگره آمدم، می‌افتم آخرین پنجشنبه ماه مبارک رمضان بود و من برای تحقیق‌ و پرس‌وجو درباره نحوه فعالیت و درمان اعتیاد در کنگره۶۰، راهی این مکان شده‌ بودم، روزی که برای تمام عمر من، خاطره‌ای زیبا رقم خورد؛ خاطره همدلی، همدردی، عشق و محبت از ایجنت، مرزبان، راهنما، تولد، رهایی و ....مدتی گذشت تا این‌که به حول و قوه الهی پیام کنگره را به عزیزانم رساندم و مسافرم سفر خود را در کنگره۶۰، آغاز کرد و من به عنوان همسفر، بال پروازش شدم.

همیشه به شناخت و اهمیت همسفر در مسافرت‌های عادی زندگی اعتقاد داشتم؛ ولی این‌بار مسافرت مکانی در کار نبود، قرار نبود در صور آشکار از شهر خود بیرون برویم. این‌بار با مسافرانم که البته به عقیده من آن‌ها هم همسفران من هستند، در یک خانه با هم و در کنار یکدیگر بودیم، در فراز و نشیب، سختی سفر، خوشی و ناخوشی کنار هم بودیم. این سفر؛ یعنی سفر اول از مصرف مواد تا قطع آن که تقریباً ۱۰ ماه طول کشید، باعث‌ شد تا من بیشتر با خصوصیات اخلاقی مسافرم آشنا شوم، خصوصیاتی که شاید تاکنون متوجه آن‌ها نشده بودم.

در طول سفر سعی کردم همسفری باشم که خاطره خوبی در ذهن مسافرانم حک شود، خاطره‌ای که هر زمان ‌یادشان افتاد و خواستند تعریف کنند، جز خوبی و خوشی نباشد، البته در طول سفر اول مسلماً با موارد و مشکلات کثیری روبه‌رو بودیم که با درایت، تدبیر و راهنماییِ راه بلدهایی که در کنگره حضور دارند، توانستیم به سلامتی اولین مرحله سفر خود را به‌ پایان رسانده و از این عقبه سخت عبور کنیم. سفری که برای شروع آن باید خواست قوی و پر قدرت داشت، حتی ادامه این سفر به استقامت و صبر زیادی نیازمند است. بعد از طی ۱۰ ماه آماده دیدار با آقای مهندس شدیم، رهایی و ورود به سفر دوم جهان‌بینی برای ما زیباترین لحظات بود.

این‌بار سفری به خارج از شهر داشتیم، سفری که به شکرانه عبور از گذرگاه‌های پر پیچ و خم و دیدن استاد، راهنما و راه بلد این‌ راه انجام گرفت. وقتی روز قبل از رهایی را به یاد می‌آورم، همسفرانی در ذهنم پدیدار می‌شوند که هنوز طعم شیرین رهایی مسافرشان را نچشیده‌ و این سفر را تجربه نکرده‌اند؛ ولی از صمیم قلب و محبتی از جنس عشق و مهربانی در کنار تو و با تو در مسیر همراهیت می‌کنند، همسفرانی که خواسته دارند‌؛ خواست رهایی و دیدار با بنیان کنگره۶۰، می‌خواهند آن‌ها هم در این مسیر زودتر به آرزوی قلبی خود دست یابند، از تو التماس دعا می‌کنند، همانند کسی که به زیارت می‌رود که آرزوی آن‌ها را هم در مکان و موقع زیارت به یاد داشته باشی و می‌توان گفت؛ آرزو و هدف همه همسفران سفر اولی، طی کردن این راه و رسیدن به آسایش و آرامش درونی است، تنها تمنای این عزیزان این بود که آن‌ها را هم از اعماق وجود و از ته دل یاد کنی تا یار که را خواهد و میل‌اش به که باشد.

شوق و رغبت زیادی برای دیدار این مکان مقدس و بنیان کنگره۶۰، داشتم. بالاخره زمان رهایی فرا رسید و من مفتخر به دریافت گل رهایی از دستان پر مهر آقای مهندس شدم، لحظه رهایی برایم تلنگری بزرگ بود که باید حرمت نگه‌ دارم، حرمت مکانی را که از آن‌جا آموزش‌های من شروع شد، حرمت راه، مسیر و مکانی که در آن‌جا به رهایی از بند اعتیاد رسیدیم. در طی این مسیر یاد گرفتم که در امور دیگران تجسس نکنم، دروغ نگویم، غیبت نکنم، در نحوه لباس پوشیدن، خوردن و آشامیدن خود دقت کنم و در نهایت دلیل حال خوش دیگران باشم. در پایان از کلیه عزیزانی که در این رهایی یار و همراه ما بودند، تشکر و قدردانی کرده و از راهنمای خود و مسافرم بسیار سپاسگزارم و از خداوند مهربان برای بنیان محترم کنگره۶۰، آقای مهندس دژاکام و خانواده‌‌ محترمشان سلامتی و طول عمر با برکت خواستارم.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
رابط خبری لژیون دوم: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .