جلسه هفتم از دوره بیست و پنجم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ روزهای سهشنبه نمایندگی شیروان به استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر فرشید با دستور جلسه " ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن) " سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و راهنمای عزیزم که این فرصت را به من دادن تا خدمت کنم و از شما عزیزان آموزش بگیرم ممنونم. موضوع جلسه در مورد مسئولیت، ظرفیت (قبله گم کردن) هست. من میخواهم در مورد سفر خودم صحبت کنم، زمانی ظرفیت در من به وجود آمد که خواستم کنترل شهر وجودی خودم را به دست بگیرم. چون در زمان مصرف مواد، در اختیار مواد مخدر بودم که کی بخوابم، کی بیدار شوم، چه بخورم، چه نخورم وچه کاری انجام بدهم چون مواد همیشه ۱۰ قدم از من جلوتر بود و دستور میداد. ظرفیت زمانی در من به وجود آمد که وارد کنگره شدم، البته این موضوع را بگویم زمانی که سری اول وارد کنگره شدم و بعد از سه ماه برگشت خوردم، دلیلش این بود که صبر نکردم تا آن ظرفیت در من به وجود بیاید چون فکر میکردم با دانستن متد درمان DST، بااینکه چگونه و چه ساعتی آن را مصرف کنم در بیرون میتوانم انجام دهم، موضوع خیلی فراتر از این حرفها بود این ظرفیت زمانی در من شکل گرفت که میخواستم شهر وجودی خودم را درست کنم چون نقابی که داشتم را پشت در کنگره گذاشتم. اگر یک مرزبان، یک راهنما یا سفر دومی یکچیزی به من میگفتند یا راه را به من نشان میدادند چون منیت داشتم و فکر میکردم همهچیز را خودم یاد دارم، آن کمک و راهنمایی راقبول نمیکردم. وقتی به کنگره آمدم با تفکر، آموزش و تجربه یاد گرفتم که ظرفیت خودم را بالا ببرم.

من زمانی که فهمیدم که چگونه شهر وجودی خودم را ثابت نگهدارم تا ظرفیت وجودی من بالا رود، زمانی که به حرف راهنمایم عمل نمودم رأس ساعت شربتم را خوردم، سیدیهایم را نوشتم و در جلسات حضور داشتم ولی اشتباهی که داشتم کمتر مشارکت میکردم، از سفر اولیها میخواهم و خواهش میکنم حتی شده برای معرفی خودشان دستشان را بالا ببرند تا آن ظرفیت در آنها ایجاد شود، بعدازاینکه به رهایی رسیدم فکر میکردم خیلی چیزها را بلدم، ولی خدا را شکر با داشتن راهنمای عزیزم که از ایشان ممنونم به من یاد دادند که در سفر دوم نیز برای آموزش در کارگاه حضورداشته باشم که تا آلان توانستم به کنگره بیایم و این باعث میشود ظرفیت من بالا برود، ظرفیت که بالا برود من مسئولیتپذیر میشوم و کارهایم را به نحو احسنت انجام میدهم، زمانی که آقای اختری را نگاه میکنیم که نقش بسزایی در ایجاد شعبه شیروان داشتند، خودم بهشخصه از ایشان خیلی درسها یاد گرفتم و همیشه ممنون ایشان هستم. من شغل خودم را میگویم که مثلاً یک آتشنشان هستم مثلاً اگر من را رئیس آتشنشانی بگذارند مطمئناً من آن آتشنشانی را با خاک یکسان میکنم چون ظرفیت من بهاندازه یک خدمه آتشنشانی است مطمئناً من هم یک روزی به آن جایگاه خواهم رسید درصورتیکه با تفکر، آموزش و تجربه ظرفیت خودم را بالا ببرم تا به آن نقطه برسم، یا زمانی که میخواستم در کنگره مرزبان شوم ولی در آن زمان نشد ولی آلان میفهمم که آن ظرفیت در من ایجاد نشده بود شاید اگر مرزبان میشدم بهعنوان یک مرزبان با یک سفر اولی حتماً نمیدانستم چگونه برخورد و رفتار نمایم، راه را به او نشان دهم و باعث حذف آن سفر اولی بشوم. باید زمان آن خدمت برسد و ظرفیت در من ایجاد بشود تا آن مسئولیت را به من بدهند.
مرزبان خبری: مسافر صادق
عکاس مسافر مصیب لژیون پنجم
تایپ: مسافر مصیب لژیون پنجم
ویراستاری : محمد لژیون چهارم
ارسال: مسافر محمدرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
203