به نام قدرت مطلق الله
چهاردهمین جلسه از دوره سوم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی قائمشهر به نگهبانی راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه، دبیری راهنما همسفر فاطمه و استادی همسفر نازنین با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گمکردن)» در روز دوشنبه به تاریخ 1 اردیبهشتماه 1404 ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداقوت میگویم به نگهبان، دبیر و خزانهدار. خدا را شاکرم که امروز برای اولینبار استادی لژیون سردار را تجربه میکنم. دستور جلسه امروز در مورد ظرفیت و مسئولیت (قبله گمکردن) است.
کنگره ۶۰ معتقد است که ما بسیاری از مسائل زندگی را بلد نیستیم، مثل عشقورزیدن، محبت و گذشتکردن؛ یعنی مسائل پیشپاافتاده که ما بلد نیستیم. در فرهنگ ما گفته شده که گذشت و جوانمردی خوب است؛ ولی به ما یاد ندادند که اندازه و میزانش چقدر است. شاید من به یک نفر زیادی عشق بورزم ناراحت شود یا کم عشق بورزم ناراحت شود؛ یعنی آن اندازهاش را مشخص نکردهاند، بنابراین ما نباید در عشقورزیدن افراطوتفریط داشته باشیم.
ما که در کنگره هستیم میدانیم همه چیز باید در تعادل خودش باشد. ریشه اصلی ظرفیت از ظرف میآید. ما خانمها میدانیم که هر ظرف گنجایش و یک حدودی دارد. مثلاً یک لیوان گنجایش چه میزان است که آب یا چایی در آن بریزیم، اگر بیشتر از مقدارش بریزیم لبریز میشود و میریزد. یک سری چیزها هم حد و حدودش مشخص شده است. سطل زباله، استکان، دریا، دریاچه حدودشان مشخص است که چقدر قرار است در آن آب قرار بگیرد یا مثلاً ماشینهای سواری ما مثلاً، مثل نیسان میتواند دو تن بار را تحمل کند؛ ولی پیکانوانت بیشتر از ۸۰۰ کیلو نمیتواند بار را تحمل کند.
در نتیجه هر ظرفی دارای یک گنجایش و یک اندازه است و آن گنجایش و اندازه میشود ظرفیت. همه انسانها ظرفیتهایشان با هم متفاوت است. هر جایگاهی را که ما داریم ظرفیتش فرق دارد؛ یعنی کسی که مسئول آبدارخانهای میشود باید ظرفیت خدمت در آبدارخانه را داشته باشد و اگر ظرفیت آن را نداشته باشد حالش خراب میشود و حال بدش را به دیگران منتقل میکند. میدهد یا وقتی که من یک سمتی را به عهده میگیرم؛ باید ظرفیت آن را داشته باشم. در قدیم میگفتند هر کسی ظرفیت ندارد شلوارش دوتا شده است. یعنی چه؟ یعنی اینکه در زمان قدیم اینطور نبود که در خانههایشان ۱۰ دست لباس داشته باشند. یک کفش داشتند. مثلاً کفششان اینگونه بوده که به کفاشی میرفتند یک مقوا میگرفتند و سایز پایشان را اندازه میگرفتند، برایشان میدوختند یا شلوار هم همینطور بود.
در هر جایگاهی که هستیم باید ظرفیت آن را داشته باشیم. یعنی راهنمایی که شال نارنجی دور گردنش است باید ظرفیت آن شال را داشته باشد یا مسافری که تهران رفته و رهایی گرفته باید این ظرفیت آن حال خوب خودش را داشته باشد، راهنمایی که مصرفکننده بوده در شعبه مسافر بوده؛ باید آن ظرفیت را داشته باشد که حال دیگران را خوب کند و رهجو را به درمان برساند. اگر نتواند این حال خوب را به رهجویش انتقال دهد باعث میشود که قبله و راه آن رهجو گم شود؛ بنابراین همه ما در زندگیمان ظرفیتمان متفاوت است.
من با کوچکترین احترام به یک نفر میتوانم حالش را خوب کنم با بدترین حرفم حالش را خراب کنم؛ بنابراین پس بهتر است ما ظرفیت خودمان را با دانش و آگاهی، تجربه بالا ببریم و مثلاً حتی میزان مواد اوتی مسافرهای ما با همدیگر فرق دارد.
بعد از آن میرسیم به مسئولیت. ظرفیت همانطوری که ظرفیت ریشهاش از ظرف است، مسئولیت همریشهاش از سوال میآید؛ یعنی باید پاسخگو باشی. وقتی که مسئول و مدیر یک ارگانی شدهای باید نسبت به آن پاسخگو باشی. اینطور نیست که سرور و آقای کسی باشی. ما؛ باید نسبت به تکتک آنها پاسخگو باشیم. وقتی که مدیر یک مدرسهای میشوی، نسبت به خانواده آن دانشآموزان مسئول هستی، وقتی که آبدارچی شدهای؛ باید نسبت به آن آبدارخانه مسئول هستی. ربطی ندارد مدیر آنجا بیاید و جواب دهد. در زندگی مشترکمان، در جامعه چیزی را که به ما محول کردند؛ باید بهدرستی آن را انجام بدهیم. وقتی که ما پایمان را در کنگره میگذاریم اول دوست داریم که مسافرهایمان به درمان برسند. بعد متوجه میشویم که حال خودمان خراب است.
من بهعنوان کسی که وارد کنگره شدهام ابتدا مسئول این هستم که همسفر خوبی برای مسافرم باشم و در این راه صبور باشم. پس باید به خویشتن خویش کمک کنیم تا ظرفیت و نقطه تحمل خودمان را بالا ببریم تا بتوانیم به آن حال خوب برسیم.
در مورد قبله گمکردن صحبت میکند؛ یعنی از تعادل خارجشدن، راه گمکردن کمآوردن؛ یعنی اینکه هر مسئولیتی در زندگی به ما محول میشود ما باید آن ظرفیت را داشته باشیم.
اگر آن ظرفیت را نداشته باشیم؛ یعنی از هدف خودمان از راه خودمان جدا میشویم. ما باید از مسئولیتهای کوچک شروع کنیم، بعد ظرفیت خودمان را بالا ببریم و به ظرفیتهای بزرگ برسیم. حالا ربطش به این دستور جلسه به لژیون سردار چیست؟ به ما یاد میدهد که دانایی خودمان را کمکم بالا ببریم سپس ظرفیت خودمان را بالا ببریم. فردی که در کنگره آموزش میگیرد بهصورت اختیاری وارد لژیون سردار میشود. نمیتوان همان ابتدا پهلوان شد اول؛ باید لژیون سردار سپس دنور شوی تا به پهلوانی برسی. به تو یاد میدهد چهطور به حال خوب برسی.
فکر میکردم که مسافرم به درمان نمیرسد. ما هم خیلی مشاوره و کمپ رفتیم؛ حتی مادر من، کارمند بهزیستی بود من برای مشاوره به آنجا رفته بودم، به من گفته بودند مصرفکننده درمان نمیشود، مصرفکننده شیشه که هیچ، فقط و طلاق بگیر و برو.
خدا را شکر میکنم که اذن ورود ما به کنگره ما صادر شد امروز سالگرد عقد من است و من در کنگره نشستم و امیدوارم که همه ما هدف و قبلهمان را هیچوقت فراموش نکنیم.


عکاس: همسفر مهرانه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون سوم)
تایپ: همسفر سیما رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: دبیر اول، همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر آزاده (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی قائمشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
1620