English Version
This Site Is Available In English

افزایش ظرفیت با فرمان‌برداری و آموزش

افزایش ظرفیت با فرمان‌برداری و آموزش

جلسه پنجم از دوره سی‌‌ و‌ چهارم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صائب تبریزی به استادی همسفر حکیمه، نگهبانی همسفر مهناز و دبیری همسفر هانیه با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت ( قبله گم کردن)» روز دوشنبه ۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در این مکان حضور دارم، از ایجنت، مرزبانان، نگهبان جلسه و راهنمای خود متشکرم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند. دستور جلسه این هفته «ظرفیت و مسئولیت( قبله گم کردن)» است. این دستور جلسه پیام خاصی را به ما می‌رساند، همه ما می‌دانیم، انسانی که می‌خواهد نماز بخواند باید رو‌به قبله بایستد، در واقع قبله هدف ماست و ما برای هدف مشخصی ایستاده و نماز می‌خوانیم، ولی زمانی‌که می‌گویند؛ فرد قبله خود را گم کرده است، این قبله گم کردن به این معنی است که فرد هدف خود را گم کرده است.

ظرفیت، همان گنجایش است و ظرفیت هر شخصی، بر مبنای مس‍ئولیتی که بر عهده دارد معین می‌گردد. ظرفیت چیزی نیست که در یک شب در فرد ایجاد شود، بلکه باید به مرور با تفکر، تجربه، آموزش بتوانیم ظرفیت خود را بالا ببریم تا بتوانیم مسئولیت‌پذیر باشیم و از این مسئولیت‌ها آموزش گرفته و ظرفیت خود را بالا ببریم. من همسفر، با حال خراب وارد کنگره شدم؛ اما با بهره‌گیری از آموزش‌های کنگره۶۰ و دیدن افراد خدمتگزار در این مکان آرزو کردم من نیز خدمتگزار این مکان و رهجوی خوبی در کنگره باشم، این امر با فرمان‌برداری، آموزش دیدن و بر عهده گرفتن جایگاە‌های خدمتی میسر است و موجب افزایش ظرفیت ما می‌شود.

بهترین انسان‌ها خدمتگزار‌ترین آن‌ها هستند، اگر هر فردی در مسیر رسیدن به هدف در راه خود ثابت قدم باشد، در صراط مستقیم گام برداشته و مسئولیت کارهای خود را بپذیرد، این ظرفیت در وی پدیدار می‌گردد تا قبله خود را گم نکند. ظرفیت انسان‌ها با هم متفاوت است، داستان سلطان محمود غزنوی با ایاز، که وزیر او بود و سلطان محمود به او خیلی توجه داشت، این مسئلە موجب شکایت دیگر وزرا می‌شد، ایاز بسیار کاردان و درست‌کار بود و یک اتاقی در قصر بود که ایاز مرتب به آن‌جا رفت و آمد می‌کرد، وزرا به سلطان محمود شکایت کردند و برای بدبین کردن وی نسبت به ایاز این موضوع را به او اطلاع دادند، یک روز بعد از این‌که ایاز به آن اتاق وارد شد، سلطان به همراه وزرا نیز داخل رفتند و اتاق را خالی یافتند به جز یک جفت کفش پاره و لباس مندرس چیزی در اتاق نبود، وقتی علت را جویا شدند، ایاز گفت: من برای این‌که خود را گم نکرده و فراموش نکنم که چه بودم و به کجا رسید‌ه‌ام به این‌جا می‌آیم و به کفش و لباس خود نظر می‌کنم. حضرت علی می‌فرمایند: کسی که به من سخنی بیاموزد، مرا بنده خویش کرده است، پس ما نیز باید در کنگره راه زندگی را از آقای مهندس و راهنمایان خود یاد بگیریم و به نحو احسن قدردان این مکان و افراد خدمتگزار باشیم.

تایپ: همسفر رباب رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
مرزبانان کشیک: همسفر مهسا و مسافر محمدرضا 
عکاس: همسفر ساناز رهجوی راهنما همسفر پریا ( لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .