English Version
This Site Is Available In English

ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن

ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن

جلسه دهم از دوره پنجم لژیون سردار نمایندگی شیروان به استادی  مسافر یوسف و نگهبانی راهنمای محترم مسافر حسین و دبیری راهنمای  محترم مسافر مجید  با دستور جلسه " ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن)" 31 فروردین ماه۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد

خلاصه سخنان استاد:
من چه زمانی می‌توانم یک مسئولیت را به‌خوبی انجام بدم؟ زمانی که ظرف وجودی‌ام بالا رفته باشم. اما چطور این ظرفیت بالا می‌رود؟ اینجا دو مقوله مطرح است: اول باید ظرف وجودمان را تخلیه کنیم، یعنی جا بازکنیم تا آن چیزی که لازمه، درونمان ریخته بشود.
وقتی وارد کنگره شدم، وجود من پر از کینه، منیت، حسادت، خشم و نیروهای منفی زمان مصرف بود اگر این‌ها را بیرون نریزم، نمی‌توانم آگاهی، دانایی و جهان‌بینی را جایگزین کنم. وقتی ظرف وجودم تخلیه شد، آن‌وقت می‌توانم گنجایش پذیرش دانایی و مسئولیت را پیدا کنم. وقتی دانایی، آگاهی و جهان‌بینی وارد وجودم شد، خودش کمک می‌کند ظرفیت من بالا برود.
وقتی این اتفاق بی افتد، می‌توانم هر مسئولیتی را بدون حسادت، خشم یا قیاس، با آرامش و به‌درستی انجام بدهم. اگر ظرفیتم به‌اندازه‌ی آن مسئولیت نبود، نباید بپذیرمش. ولی اگر پذیرفتم، باید با تمام وجود، بدون کوچک‌ترین بهانه و ناراحتی، به بهترین شکل انجامش بدهم.
اگر وجودم از حسادت خالی‌شده باشد، دیگر ناراحت نمی‌شوم که یکی از من بهتر یا مسئولیتی را بهتر انجام بدهد. می‌گویم: «ایشان بهتر است، بگذارید  انجام بدهد.» چون هدف اصلی، اجرای درست مسئولیت‌هاست،نه برتری من.
اگر بدون ظرفیت مسئولیتی را بپذیرم، ممکن است گره‌ای بشوم در مسیر حرکت کنگره؛ سد راه بشوم. هدف کنگره «احیای انسانی است»‌ اگر من باعث کند شدن این حرکت بشوم، درواقع از هدف اصلی دور می‌شوم.
وقتی ظرفیت‌ بالا باشد، می‌پذیرم که یکی از من بهتراست. می‌گویم: «شما بیا انجام بدهید.» چون ما همه برای یک هدف بزرگ کار می‌کنیم: احیای انسان. هرکسی در هر جایگاهی، اگر کار را بهتر انجام می‌دهد، باید حمایت بشود، نه اینکه حسادت کنیم.
در لژیون سردار هم‌زمانی می‌توانم بخشنده باشم که ظرف وجودی‌ام بزرگ‌شده باشد. آن موقع است که می‌توانم بدون ناراحتی ببخشم. آن موقع می‌فهمم مادیات مهم نیست، آرامش مهم است. شاید مادیات آسایش بیاورد، ولی آرامش نمی‌آورد.
سال گذشته من جزو لژیون سردار شدم، درحالی‌که یک ریال هم نداشتم. همان روز یکی دو میلیون به حسابم واریز کرد. همان لحظه انرژی‌اش را گرفته ام و اعلام سرداری کردم. بعد هم بدهی‌هایم را پرداخت کردم، گفتم: «خدا بزرگ است.»  خدا هم بزرگ بود، چند برابرش به من برگشت.
امسال هم وارد لژیون سردار شدم. گاهی موقع اعلام سرداری آدم فکر می‌کند: «حالا چه؟ این پول را چطوری بدهم؟» ولی وقتی ظرفیتش باشد، قول که داده‌ام، حتماً به قولم عمل می‌کنم.


ما این پول را نمی‌دهیم که به جیب کسی برود. می‌دهیم برای اینکه چراغ این سیستم روشن بماند. برای اینکه یک تازه‌وارد بیاید و اشک بچه‌اش خشک بشود، زن و بچه‌اش در خفا گریه نکنند، و خودش دیگر شرمنده‌شان نباشد.
خیلی‌ها وقتی تازه‌وارد می‌شوند، می‌گویند: «این پول‌ها کجا می‌روند؟ به‌حساب چه کسی واریز می‌شوند؟» ولی بعد از چند ماه می‌فهمند اینجا خبری از رئیس و حقوق نجومی نیست. هر چه که بدهم، خدا چند برابرش را به من برمی‌گرداند، آن‌هم جایی خرج می‌شود که هم خدا راضی است ، هم دل خودت شاد می‌شود.
ما این پول را می‌دهیم تا یک ساختمان، یک مکان، یک شعبه ساخته بشود؛ برای مردم، نه برای شخص خاص. اگر یکی به رهایی برسد، ما هم در آن رهایی سهمی داریم.
در پایان می‌خواهم بگویم: من اگر مسئولیتی می‌پذیرم، باید شجاعت اجرای آن را هم داشته باشم. اگر به‌موقع و باصداقت عمل کنم، خداوند چندین برابرش را به من برمی‌گرداند. مطمئن باشید.
ببخشید اگر زیاد صحبت کردم. از همگی‌تان بابت سکوت و توجهتان سپاسگزارم.

مرزبان خبری مسافر صادق
عکاس : مسافر مصیب
تایپ : مسافر حسین
ویراستاری و ارسال : مسافر حسین

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .