پنجمین جلسه از دوره اول سری کارگاههای آموزشی - خصوصی کنگره ۶۰ ویژه خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی نسترن اصفهان، با استادی مسافر لیلا، نگهبانی مسافر فهیمه و دبیری مسافر مرضیه، با دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من» روز چهارشنبه ۷ آذرماه ۱۴۰۳، رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان لیلا هستم یک مسافر،
ابتدا خداوند را شکر و سپاس میگویم بابت این لحظه و این خدمت، از جناب مهندس هم بسیار سپاسگزارم که راه درمان اعتیاد را پیدا کردند و در اختیار ما گذاشتند، همچنین از ایجنت محترم و راهنمای خوبم تشکر میکنم که استادی این جلسه را به بنده محول نمودند.
وادی دهم میگوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است. ما جاری بودن را در هستی، کائنات و طبیعت مشاهده میکنیم و جاری بودن تنها به انسانها تعلق ندارد اما قدرت اختیار فقط برای انسان است.
تغییر فصلها که از بهار شروع میشود، بعد تابستان، پائیز و زمستان، فرامیرسد و همه صفتها و خصوصیات در این فصول دچار تغییروتحول میشوند؛ ولی قدرت اختیار ندارند. درحیوانات و یا در جامدات به این صورت نیست، مثلاً گرگ همیشه یک حیوان درندهخو بوده و هست و خواهد بود، یا مثل زغال که سیاه بوده و همیشه هم سیاه خواهد بود و ما هیچوقت زغال سفید ندیدهایم و اتفاق نیفتاده که یک پلنگ اهلی شود و صفت درندگی خودش را عوض کند.
هر بار این وادی را مرور میکنم، برایم شبیه به آینه ماشین میماند که برمیگردم و پشت سرم را میبینم. زیرا به یادم میآورد که من چه کسی بودم و اکنون به کجا رسیدم.من، لیلای قبل از کنگره را در یک کفه ترازو، و لیلای بعد از سفر و آموزش گرفته را در کفه دیگر ترازو قرار میدهم، وقتی مقایسه میکنم متوجه میشوم چقدر تفاوت و اختلاف بین این دو کفه وجود دارد و بهوضوح حس میکنم که تغییرات زیادی در من صورتگرفته و توانستهام توسط آموزشها، خیلی از صفتهای خودم را تغییر دهم.
اینک داناییام بالا رفته، ولی هنوز به طور کامل از تاریکیها خارج نشدهام و وقتی خوب به درون خودم فرومیروم، متوجه میشوم هنوز قیدوبندهای زیادی دارم که امیدوارم با تلاش و با آموزش آنها را یکییکی بر طرف کنم. باید خیلی تلاش کنم تا بتوانم در مسیر کنگره به راه خود ادامه دهم و کاملتر شوم.
زمانی بود که حال خیلی بدی داشتم و به همین خاطر، همیشه پردههای اتاقم را میکشیدم، از خدا شاکی بودم، میگفتم چرا باید سرنوشت من اینگونه باشد؟ از مادر خود گلهمند بودم که چرا مرا به دنیا آورد؟ از پدرم بسیار شاکی بودم و بارها از خودم میپرسیدم این پدر که بیمسئولیت است، چرا مرا به وجود آورد؟
اما زمانی که وارد کنگره شدم و دیدم که چگونه انسانهایی که در بند اعتیاد گرفتار بودهاند، اکنون آزاد و رها و بدون استفاده از مواد مخدر، سالم و سرحال، در جاهای مختلف مشغول به خدمت و فعالیت هستند، انگار به خودم امیدوار شدم. شاید اوایل بهدرستی این موضوع را درک نمیکردم، اما بهمرورزمان با آمدن و رفتنها، با آموزشها و استفاده از تجربیات راهنما و دیگر عزیزان، آرامآرام رشد کردم، به آرامش و رهایی رسیدم و بابت همه اینها از خداوند سپاسگزارم.ممنون که به حرفهای من توجه کردید.
تایپ: مسافر زهره، لژیون هشتم، نمایندگی نسترن اصفهان.
ویرایش: مسافر کبری، لژیون هشتم نمایندگی نسترن اصفهان.
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
100