English Version
English

وادی دوم، کلیدی برای قفل‌های زندگی

 وادی دوم، کلیدی برای قفل‌های زندگی

 سلام دوستان مهری هستم همسفر

خوشحال هستم که به لطف خداوند توانستم این جایگاه‌ خدمت را لمس کنم. جناب آقای مهندس در وادی اول تفکر کردن را به ما آموختند. برای این‌که ساختاری تشکیل شود باید تفکر کنیم، زیرا بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می‌رود؛ پس اولین قدم تفکر است که انسان بتواند به آرامش برسد.

در وادی دوم می گویند: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ یک از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. من قبل از این که به کنگره بیایم مشکلات گوناگونی در زندگیم پیش می‌‌آمد که باعث ناامیدی من می‌شد و دائماً با خودم می‌گفتم: این دنیا و این زندگی فایده‌ای ندارد و برای من تمام شده است، این ناامیدی باعث می‌شد که من بیشتر درتاریکی‌ها فرو بروم و اعتماد به نفس خودم را از دست بدهم.

به یاری خداوند اذن ورود من به کنگره صادر شد و با آموزش‌های کنگره، خواندن کتاب عشق و رسیدن به وادی دوم فهمیدم که با تفکر کردن درست و حرکت کردن چه‌طور از پس مشکلات زندگی بر بیایم، قبل از  انجام هر کاری درست فکر کنم و به ناامیدی اجازه ندهم لحظه‌ای در وجودم رخنه کند.

جناب آقای مهندس مثال‌های زیبا و جالبی گفته‌اند؛ به عنوان مثال فرمودند: شما موجودی را پیدا نمی‌کنید که بیهوده در این هستی باشد. همین لاشخورها که ما آنان را پرندگان زشتی می‌بینیم، لاشه‌ی حیوانات مرده را می‌خورند و زمین را از میکروب‌ها و بیماری‌های خطرناک حفظ می‌کنند. نمونه‌ی دیگر کرم خاکی در زیر زمین، درختان، گیاهان و حشرات و یا انواع پرندگان.

پس من در این‌جا به فلسفه‌ وجودی خودم پی می‌برم که خداوند برای خلقت من هدفی داشته است. من تاریکی‌ها را تجربه کردم تا به روشنایی‌ها پی ببرم؛ پس بایستی از گذرگاه‌های سخت عبور کنم تا یک انسان کار آزموده بشوم و در ادامه به طرف ارزش‌ها و صراط مستقیم حرکت کنم چون من اشرف مخلوقات و همیشه مورد حمایت خداوند هستم.

خداوند مسلماً مرا یاری خواهد کرد تا بتوانم آرامشی در جسم و روان و جهان بینی خودم به وجود بیاورم. به امید روزی که بتوانم تمام آموزش‌های ناب و کارآمد کنگره را به مرحله عمل برسانم و به دانایی مؤثر برسم. از این که به من فرصت مشارکت دادید از همه‌ شما سپاسگزارم.

سلام دوستان مهناز هستم یک همسفر 

وادی دوم به من می‌آموزد که تمام مشکلات، گرفتاری‌ها، افکار مسموم و پریشان که قبل از آمدن به کنگره مرا درگیر خودش کرده بود، جنگ نرمی است که نیروهای منفی و بازدارنده به راه انداخته‌اند تا بتوانند انرژی پاکی را که کائنات در اختیار من می‌گذارد؛ تا صرف ارتقا خودم، حل مشکلات و پیشرفت زندگی‌ام کنم صرف این گونه افکار شود.

من در کنگره یاد گرفتم که در این جنگ نرم باید نیروهای درونی خودم و نیروهای بازدارنده را بشناسم،  در درون خودم شادی و شعف را تقویت کنم؛ چرا که شادی می‌تواند سیستم خمر من را تقویت کند و من در زندگی با جسم شاداب و سالم بهتر می‌توانم از پس مشکلات برآیم. من از وادی دوم آموختم که مهم ترین عامل در موفقیت یا شکست در زندگی یافتن راه درست است که من را به سلامت به مقصد هستی، که همان مکانی است که از آن‌جا انشعاب یافته‌ام می‌رساند.

من باید به درون خودم بنگرم، تفکر کنم و آن جهان اصغر که در درون من است را بشناسم تا به درستی حرکت کنم. سال‌ها راه خود را با وجود علم و دانش اندکی که داشتم گم کرده بودم؛ چون همواره درگیر جنگ نرم افکار و اندیشه‌های مسموم، سخنان ناراحت کننده اطرافیان و ثابت کردن خود و حسن نیتم به دیگران بودم؛ در نتیجه نیروهای خود را به باتلاق نیروهای بازدارنده می‌ریختم و همواره باعث قدرتمند شدن آن‌ها می‌شدم.

شاید تجربیات من در این سال‌های قبل از کنگره مصداق این بیت شعر باشد؛ سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد. من سال‌ها چراغ به دست بیرون از شهر درونی خودم به دنبال راه حل مشکلات و پریشانی‌هایم می‌گشتم؛ غافل از اینکه همه چیز مانند قله‌های آتشفشان در درون من است فقط باید خودم را بشناسم.

من سال‌ها چراغ به دست دنبال باز کردن قفل‌هایی بودم که کلید هیچ کدام را نداشتم؛ چرا که علم و دانش من، علم و دانش ناقص و غیرکاربردی بود، تا زمانی که به لطف خداوند وارد کنگره شدم و با خواندن کتاب عشق، جزوه جهان بینی کاربردی استاد امین و سخنان باارزش و کاربردی راهنمای بزرگوارم توانستم کلید تک‌تک قفل‌های زندگی را بیابم.

تمام روزهایی که من در جهل، سرگشتگی خود و تاریکی‌های درونم گذراندم و تمام ناکامی‌ها و دل‌شکستگی‌ها باعث شد امروز قدر روشنایی علم و دانشی که در کنگره کسب کردم و راه‌گشای زندگی و تمام مشکلاتم شد را بدانم. آموختم که هر مشکل و سختی گذرگاهی سخت است که اگر در صراط مستقیم و با عدالت، معرفت و عمل سالم از آن به درستی عبور کنی، در نهایت کارآزموده و رها خواهی شد، ارتقا پیدا می‌کنی و برای مراحل بعدی زندگی آماده و قوی خواهی شد.

حرکت در این مسیر سخت و پر از مشکلات مختلف باعث می‌شود نفس من که در ابتدای تولد در حد حیوان است آموزش ببیند، تغییر کند و به فرمانروای لایق و با شهامتی برای شهر وجودی‌ام تبدیل شود تا این نفس سرکش تربیت شود و با فرمانروایی عقل به سر منزل مقصود و وصال معشوق که هم آفریننده است و هم عاشق انسان و هستی برسد.

در پایان تشکر می‌کنم از مسافرم که با شهامت در راه درمان قدم گذاشت و من را با کنگره آشنا کرد، از آقای مهندس و خانواده محترمشان که این مسیر ارزشمند و نورانی را برای رهایی ما از بندهای جهل و نادانی فراهم کردند و راهنمای بزرگوارم که همواره چراغ راه من بوده‌اند تشکر می‌کنم.

سلام دوستان صدیقه هستم همسفر

هر یک از ما در ابتدای ورود به کنگره آموختیم که برای رویارویی صحیح و اصولی با مشکلات زندگی ابتدا بایستی خوب فکر کنیم. من همیشه تصور می‌کردم که خیلی خوب فکر می‌کنم اما هیچ گاه تصور روشن از نوع و شیوه‌ی تفکر صحیح را نداشتم و فرقی بین تفکر صحیح و توجه به افکار ذهنی قائل نبودم.

در کنگره یاد گرفتم تفکر صحیح چیست و چگونه باید از افکار ذهنی خصوصاً افکار پریشان منفی و مسموم دوری کنم تا بتوانم در مقابل مشکلات پیروز میدان باشم؛ زیرا افکار پوچ و بیهوده هستند که مدام ذهن من را درگیر کرده‌اند، دست و پایم را بسته‌اند و مرا دچار سکون کردند؛ زیرا توجه به افکار منفی سدی است در مقابل توانایی‌های من و باعث می‌شود که نیروهای درونی خود را نبینم، خسته و ناتوان از پیکارهای بی‌حاصل شوم و درد و رنج بر من غالب شود.

این‌جا است که من راه خود را گم می‌کنم، مبدا و مقصد و هدف را نمی‌بینم و اظهار میکنم که زندگی‌ام پوچ و بیهوده است؛ تمام تلاش‌های من در زندگی دست و پا زدن بی‌فایده است و نهایت این موضوع غرق شدن در سیل عظیم مشکلات است. در این حالت من قادر نیستم هیچ‌گاه جرقه‌های نوری که از روزنه‌ها به سمت من می‌رسند را ببینم زیرا به دلیل احساس پوچی دچار سکون شده‌ام و قادر نیستم که سر خود را کمی بچرخانم تا ذرات نور را ببینم و مدام می‌گویم: کاری از من بر نمی‌آید، من نمی‌توانم، چرا من به این حیات پا گذاشته‌ام و من مرد این میدان نیستم.

در واقع وادی دوم اشاره می‌کند به این‌که ما و هستی و موجودات هیچ‌کدام بیهوده خلق نشده‌ایم. به من می‌گوید: ای انسان تفکر کن که آیا خداوند تو را به عنوان اشرف مخلوقات که ممتاز ترین ویژگی برای انسان است؛ بیهوده خلق کرده است؟ نه قطعاً این نیست؛ اگر من امروز در حیات زمینی آمده‌ام در این اجتماع و این زندگی قرار گرفته‌ام، مسئولیت‌هایی برای من در نظر گرفته شده است؛ اما چون به آن‌ها واقف نیستم یا قادر به دیدن آن نمی‌باشم، وجود خودم را بیهوده می‌انگارم.

خداوند همانطور که قدرت اختیار به من داد؛ سختی‌ها و مشکلات را هم در مسیر من قرار داده و زمین را برای من‌ مهد قرار داد تا در آن آموزش بگیرم. خداوند راه تاریک و راه روشن را پیش روی من گذاشت، قوانین را به من یادآوری کرد و به من فرصت داد تا انتخاب کنم و بتوانم توانایی‌های نهفته‌ی درون خودم را که چون قله‌های آتشفشان می‌باشد هم آرام است، هم قدرت فروان و قلیان دارد ‌ببینم؛ زیرا که گدازه‌های آتشفشانی اگر چه سوزاننده است؛ اما از خاکستر آن‌، چنان خاک حاصل‌خیزی به بار می‌آيد و کشتزارهای عظیم را به وجود می‌آورد که در تصور هم نمی‌آید.

این‌جا کار تصورات ذهنی خصوصاً وقتی منفی هستند و من دائم انجام می‌دهم آغاز می‌شود و اگر ادامه دار باشند، شعاع زیاد می‌کنند و من را از حرکت باز می‌دارند؛ چون آتشفشان خاموش می‌شوم که برای من یأس، غم، اندوه و سکون است؛ ولی آن نیروها و انرژی‌های درونی در صدد آزاد شدن هستند و اگر راه خروج از آن را پیدا کنم به بیرون راه خواهد یافت. یأس، غم، اندوه و ناامیدی با دزدیدن توانایی‌های من اعتماد به نفسم را از من می‌گیرد و به مرور من را دچار بیماری‌های جسمی و روانی خواهد کرد.

اگر به تک تک ذرات در هستی خوب نگاه کنم می‌بینم که در هر ذره‌ عظمتی بی‌کران نهفته است که هدفی متعالی را در هستی دارد‌. اگر من قادر باشم هدف از خلق ذرات جهان مادی را درک کنم و خود را به عنوان یک خلق کامل بشناسم و به فلسفه‌ی خلقت خود و جهان هستی آگاهی پیدا کنم راه مقابله با مشکلات را به روشنی پیدا خواهم کرد و می‌توانم از گذرگاه پر پیچ و خم و صعب العبور به راحتی گذر کنم و انسانی کار آزموده و رها شوم.

آن‌چه این وادی به من آموزش می‌دهد این است که در مسائل و مشکلات با صبر، تفکر و اندیشه صحیح حرکت کنم و از تلاش کردن دست برندارم چرا که پایان مشکلات نزدیک است. با امیدواری به اهداف خود خواهم رسید و اجازه ندهم افکار و اندیشه منفی و بیهوده جسم من را درگیر رنج و بیماری کند، به تمام امور خودم بادقت نظارت کنم و مطمئن باشم که خدواند و نیروهای الهی همیشه در کنار من و پشتیبان من هستند، در صورتی‌که من قدم در مسیر مستقیم بگذارم، به سمت ارزش‌ها حرکت کنم، از ضدارزش‌ها فاصله بگیرم و برای وجود خودم، دیگران و هستی ارزش و احترام قائل باشم.

 
رابط‌خبری: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر مهین ( لژیون سوم )
ویراستاری:  همسفر غزال رهجوی راهنما همسفر رعنا ( لژیون نهم )
عکاس‌خبری: مرزبان‌خبری، همسفر آرزو
ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر مهین ( لژیون سوم )
همسفران نمایندگی هاتف

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .