English Version
English

تفاوت ما و دیگر موجودات در تفکر است

تفاوت ما و دیگر موجودات در تفکر است
سیزدهمین جلسه از دور هفتاد پنجم جلسات عمومی کنگره 60؛ ویژه مسافران آقا و همسفران در شعبه آکادمی با دستور جلسه «وادی اول و تأثیر آن روی من» به استادی مسافر علی میر فتاح، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر مسعود شنبه پنجم مهر 1399 ساعت هفده شروع به کار کرد. همچنین در ادامه اولین تولد رهایی مسافر آرمان جشن گرفته شد.
 
 

سخنان استاد:

سلام دوستان علی هستم مسافر. دستور جلسه وادی اول و با وادی تفکر و همچنین تولد یک‌سالگی ارمان عزیز است. اول خیلی خوشحالم در خدمت شما عزیزان هستم و انشالله در کنار هم بتوانیم جلسه خوب و پر باری را داشته باشیم.

آقای مهندس به‌کرات فرموده‌اند که هرکس که وادی یکم را خوب درک و حس بکند و معنی و مفهوم آن را درک کند اصلاً دیگر نیازی به سیزده وادی دیگر ندارد. کسی که نقشه راه خوبی داشته باشد، در مسیر نقشه خود حرکت و تلاش کند و بداند که چگونه تلاش کند، حتماً به مقصد می‌رسد. تفکر همیشه با ماست و حتی می‌توان گفت تفکر یکی از بهترین و قدرتمندترین نیروهایی است که در صور پنهان وجود دارد. شاید تفاوت ما و دیگر مخلوقات همین قدرت تفکر و وسعت این تفکر باشد. من دقیق نمی‌دانم که چه زمانی انسان‌های عصر حجر بوده‌اند و از دوران غارنشینی آن‌ها چه مدت می‌گذرد. از آن زمان انسان‌ها خیلی تغییر کرده‌اند. دلیل آن‌هم همین بود که انسان رفته‌رفته فهمید چگونه فکر کند و یا به چه چیزی فکر کند، کجا حرکت کند. چگونه آتش درست کند. چگونه چوبی را تیز کند و از آن در برابر حیوانات دفاع کند. موضوع همین تفکر است و دلیل آن‌همه پیشرفت این است که انسان تفکر کرد چگونه باید زندگی کند. هرچه پیش رفت بیشتر تفکر کرد و ذره‌ذره این تفکر رشد کرد و تکمیل‌تر شد. تفکر باعث شد کنگره به اینجا برسد.

 

از زمان شروع کنگره در 20 سال پیش آقای مهندس تفکر صحیحی داشته‌اند و به اجرا درآوردند که باعث رشد کنگره شد. تفکر درواقع نقشه است و نقشه‌ای که ما را به سمت گنج می‌رساند و به هدف نزدیک می‌کند. اگر نقشه خوبی نداشته باشیم، هرچه هم تلاش کنیم به گنج نمی‌رسیم. من نقل‌قول از راهنمای خودم می‌کنم که فرمودند اگر کنگره می‌گوید چه بکن و چه نکن، چون پشت آن حرف تفکر نهفته است. اگر انسان صاحب تفکر باشد و با این وادی آشنا شده باشد، بی‌بروبرگرد می‌تواند همه منابع را برای خود برگیرد و موانع را بردارد.

 
 

در بخش دوم جلسه تولد آرمان عزیز است. فکر می‌کنم حدود 2 سال پیش بود که ارمان به کنگره آمد. قدیمی‌ها یادشان هست. روزی که آرمان آمد خیلی آشفته، داغان و به‌هم‌ریخته بود. با ظاهری کاملاً متفاوت و خمیده؛ اما همیشه خنده بر لب داشت. مادرش همیشه می‌آمد و جلوی در می‌نشست و می‌رفت. آرمان روزی که آمد دیپلم نگرفته و تعدادی از درس‌هایش عقب افتاده بود. آمد در جلسه نشست، حرکت کرد. توجه کرد و کم‌کم همه‌چیز برایش تغییر کرد و افکارش عوض شد. حتی در طول سفرش یک‌بار هم غیبت نداشت. خیلی منظم بود و ذره‌ذره حرکت کرد.

 

 من وقتی مواد مصرفی او را فهمیدم تعجب کردم که یک انسان با سن و سال کم چگونه 5 سال است هرویین و شیشه مصرف می‌کند. او با حرکت و مبادی‌آداب بودن و ایمان به کنگره موفق شد. این باور خیلی مهم است. کم‌کم دبیر لژیون شد و برای خدمت نزد آقای قدیری رفت و اکنون هفته‌ای دو روز اینجا خدمت می‌کند. توانست در این مدت دیپلم خود را بگیرد و در دانشگاه در رشته حسابداری قبول شد. اکنون ترم دوم است. این معجزه و هدیه خداوند است. امیدوارم قدر بداند و درک کند که کجا این اتفاق برایش رخ داده است. باید با همین قدرت و پیوستگی به حرکتش ادامه دهد. برای او بهترین‌ها را از درگاه خداوند خواستارم و به خانواده کنگره 60، آقای مهندس، مادر پدر و برادرش تبریک می‌گویم.

 

اعلام سفر مسافر:

سلام دوستان آرمان هستم مسافر. تخریب 5 سال، آنتی ایکس هروئین و شیشه. 10 ماه و 15 روز سفر کردم با متد دی اس تی و شربت اوتی. رهایی بک سال به راهنمایی آقای علی میرفتاح لژیون 9 آکادمی. ورزش فوتسال. در ضمن سفر سیگار کردم. 11 ماه با متد دی اس تی و آدامس نیکوتین با راهنمایی آقای فرشید تفرشی. مدت رهایی 10 ماه.

آرزوی مسافر: 

آرزو می‌کنم که محبت و آرامش به همه خانواده های که نیاز دارند برگردد.

 

سخنان مسافر:

سلام دوستان آرمان هستم مسافر. از راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم که وقت مشارکت به من دادند و به نگهبان و دبیر خسته نباشید می‌گویم. اگر من توانستم چیزی در کنگره یاد بگیرم و درمان شوم همه‌اش از اعضای کنگره بوده است، هر چیزی که دارم از آقای مهندس و علی آقا دارم، من خودم به‌شخصه هیچ‌چیزی نداشتم، قدرت تشخیص بین خوب و بد را نداشتم و شاید اگر هم داشتم برایم مهم نبود؛ مثلاً می‌دانستم دزدی بد است ولی انجام می‌دادم. می‌دانستم که یکسری از کارهایم باعث ناراحتی مادرم می‌شود ولی باز انجام می‌دادم و عین خیالم نبود، ناراحتی اعضای خانواده اصلاً برایم مهم نبود.

باید قدر جایگاهی را که الآن هستم بدانم بااینکه هنوز خیلی کار دارم و هر چه جلوتر می‌روم متوجه می‌شوم که هنوز آن‌گونه که می‌خواهم نشده‌ام.

همیشه علی آقا به من می‌گفتند وقتی سفر اولت تمام شد، تازه به نقطه صفر می‌رسی، تازه باید ببینم چیزهایی که اینجا یاد گرفته‌ام چقدر می‌توانم استفاده کرده و به آن‌ها عمل نمایم.

می‌خواهم بگویم دست‌هایی بوده که کمک کردند من رها شوم و هنوز هم همان دست‌ها مرا نگاه داشته‌اند، حمایت‌های پدر و محبت‌های مادرم خنداندن‌های برادرم هستند که توانسته‌ام روی پای خود بایستم.

اوایل که آمدم وقتی علی آقا نقشه راه را به من دادند، گفتند فقط تمرکزت روی سفرت باشد، از زمان کنکور و درس خواندنم گذشته بود و مشمول سربازی بودم، از برکت کنگره فردی جلوی راهم آمد و نامه‌ای نوشت و گفت حالا برو و امتحان بده و من رفتم و شروع کردم به درس خواندن و این‌ها را از معجزات و برکات کنگره می‌دانم، برای همه آرزو می‌کنم که در این راه ثابت‌قدم باشند.

 

سخنان همسفر:

سلام دوستان شهرام هستم همسفر. عرض ادب و ارادت دارم خدمت خانواده بزرگ کنگره ۶۰. آرمان بزرگ بود، با بزرگان نشست، فکر بزرگ کرد و به سر مقصد رسید. از همه دست‌اندرکاران این مجموعه تشکر می‌کنم. بزرگواری کردند و از همسر عزیزم تشکر می‌کنم که با فداکاری و جان‌فشانی توانست محیط را برای بزرگ کردن آرمان فراهم کند. از تک‌تک شما تشکر می‌کنم و سر تعظیم فرود می‌آورم.

 
 
عکس ضبط و ارسال: مسافر مرتضی لژیون پنجم
پیاده سازی: مسافر میثم لژیون 2، مسافر محسن لژیون 19

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .