گاهی زندگی ما را در برابر تاریکی قرار میدهد و تنها عشق است که میتواند آن را روشن کند. چندین سال بود که در ظلمت و تاریکی زندگی میکردیم؛ زهرایی که هزاران آرزو داشت و برای آیندهاش رویاهای بسیاری بافته بود، مسیر زندگیاش در دنیایی پر از استرس، ترس و نگرانی غرق شده بود و انتظار داشت دستانی از غیب بیاید و نجاتش دهد.
در این دنیای تاریک و ظلمانی، طفلم نیز ناخواسته پا به این مسیر گذاشته بود و ناچار بود همراه ما بیاید. از سوی دیگر، عاشق همسرم بودم و نمیتوانستم او را رها کنم و شاهد آب شدنش باشم. بسیار نگران بودم و گاهی وجودم سرشار از ناامیدی و ترس میشد.
به خدا گله میکردم و میگفتم: «عدالتت را شکر، چرا من؟» اما درست در همان نقطه درد و تاریکی، جرقهای نجاتبخش روشن شد؛ مکانی به نام کنگره۶۰. در این مکان مقدس، با صبر، ایمان و آموزش آموختم که چگونه از اضطراب، ترحم و ناامیدی عبور کنم و به عشق واقعی برسم. دریافتم که رهایی فقط برای مسافرم نیست، بلکه خودم نیز باید رها شوم و به آرامش درون برسم.
آموختم که به جای نگرانی برای مسافرم، باید به اصلاحات درون خودم بپردازم. در کنگره۶۰ فهمیدم که عشق مؤثر برای همسفر، یعنی نگاهی امیدوار و آرام.
پس از رهایی مسافرم، دریافتم که بزرگترین معجزه در درون خودم اتفاق افتاده است. این احساس، احساسی سرشار از آرامش، سپاس و ایمان است؛ ایمان به این که با عشق و عمل، هیچ تاریکیای پایدار نخواهد ماند.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر آرزو دبیر اول سایت
عکس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
ویرایش: راهنمای تازه واردین همسفر لیلا نگهبان سایت
ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر مریم دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی محمدی پور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
62